ایتا - جِیْل‌الْتُرابْ

#یک_نکته

در گذشته، شاعران را #مولانا، خوانندگان را #حافظ و نوازندگان را #استاد می‌نامیدند.
لذا لفظ #مولانا_صائب، دلالت مذهبی ندارد.
ارادتمند! 

@altorab

1 مشاهده09:56

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

گر خونِ دلم خوری زِ دستت ندهم
زیراکه به خونِ دل به‌دست آمده‌ای😍

#مولانا
@ALTORAB

157 مشاهده18:18

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

گر خونِ دلم خوری زِ دستت ندهم زیراکه به خونِ دل به‌دست آمده‌ای😍 #مولانا @ALTORAB

مي‌كِشدم مِى به چپ
مي‌كِشدم دل به راست

رو كه كشاكش خوش است
تو چه كشيدى ؟ بگو...

#مولانا
#یار
@ALTORAB

170 مشاهده19:18

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم!💊🫀

#مولانا

@ALTORAB

376 مشاهده16:18

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست ...
‏گوش کن نبض دلم زمزمه‌اش با تو یکیست
‏‌
#مولانا
@ALTORAB

195 مشاهده13:08

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

#مولانا

@ALTORAB

469 مشاهده08:46

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

بر مرده دلان پند مده خويش نيازار
زيرا که ابوجهل مسلمان شدني نيست

امروزه کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست

#مولانا
@ALTORAB

174 مشاهده07:42

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

عـذابَـسـت ایـن جـهان بی‌تـو
مَـبـادا یـک زمـان بـی‌تـو

بـه جـانِ تـو، که جـان بـی‌تو
شکنــجـه‌ست و بَــلا بــر مــا

#مولانا
@ALTORAB

177 مشاهده20:51

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

مگر شاه عرب را من بدیدم دوش خواب اندر
چه جای خواب می‌بینم جمالش را به بیداری

#مولانا
#شیفت_شب🌙
@ALTORAB

142 مشاهده23:18

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : كَمْ مِنْ غَافِلٍ يَنْسِجُ ثَوْباً لِيَلْبَسَهُ و

دنیاهمه‌هیچ‌واهل‌دنیاهمه‌هیچ
ای‌هیچ‌برای‌هیچ‌برهیچ‌مپیچ

دانی‌که‌پس‌ازعمرچه‌ماندباقی
مهراست‌ومحبت‌است‌وباقی‌همه‌هیچ
 
#مولانا
#هیچ🌍

@ALTORAB

126 مشاهده20:05

جِیْل‌الْتُرابْ | شعر

ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی

گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد
غم این قدر نداند کآخر تو یار مایی

من باغ و بوستانم سوزیده خزانم
باغ مرا بخندان کآخر بهار مایی

گفتا تو چنگ مایی و اندر ترنگ مایی
پس چیست زاری تو چون در کنار مایی

گفتم ز هر خیالی درد سر است ما را
گفتا ببر سرش را تو ذوالفقار مایی

سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم
گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی

گفتم چو چرخ گردان والله که بی‌قرارم
گفت ار چه بی‌قراری نی بی‌قرار مایی

شکرلبش بگفتم لب را گزید یعنی
آن راز را نهان کن چون رازدار مایی

ای بلبل سحرگه ما را بپرس گه گه
آخر تو هم غریبی هم از دیار مایی

تو مرغ آسمانی نی مرغ خاکدانی
تو صید آن جهانی وز مرغزار مایی

از آب و گل بزادی در آتشی فتادی
سود و زیان یکی دان چون در قمار مایی

این جا دوی نگنجد این ما و تو چه باشد
این هر دو را یکی دان چون در شمار مایی

خاموش کن که دارد هر نکته تو جانی
مسپار جان به هر کس چون جان سپار مایی

#مولانا

@ALTORAB

125 مشاهده03:53

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی