eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
169 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
144 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️محتاط باشيم✨ ☘در سرزنش و قضاوت كردن ديگران وقتي نه از ديروز او خبر داريم!🍃 ❣و نه از فرداي خودمان!!!🤔🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 کتاب کرایه میکردم و هر جلدش را یک شبه میخواندم... 📚 هفته ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد.
یاد خدا علامه طباطبایی همواره حضور قلب داشت و مدام مشغول ذکر بود. در تمامی حالات ـ حتی هنگام پژوهش‏های علمی ـ این حالت را فراموش نمی‏کرد. همین که جلسه یا درس ساکت می‏شد، به ذکر مشغول می‏شد... به نوافل خیلی مقیّد بود. شب‏های ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه می‏کرد و بقیه را به دعا، قرائت قرآن، نماز و اذکار مشغول بود
بانو مجتهده امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت .اویک زن روحانی مطابق قرآن بود. ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت. او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد. دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود. بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند. حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند: آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟ ایشان در پاسخ گفتند: اگر می دانستم چه گنجی ست که تمام عمر می فرستادم. رهبر معظم انقلاب  دربارهٔ نکوداشت و تجلیل از بانو امین می فرماید: تجلیل از بانوی بزرگوار اصفهانی [خانم امین] و ارائه شخصیت عرفانی و فقهی و فلسفی برجسته یک زن در کشور ما، کاری سودمند و در جهت احیای ارزش‌های اسلامی در زنان به نظر می‌رسد 🕌آستان مقدس امام زاده سید علی رضی الدین (علیرضا) علیه السلام جمکران 🌴🌴🌴🌴🌴
. رافت حضرت امام رضا (علیه السلام) علامه می فرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه السلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان می کردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.» و نیز می فرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام می شود، مشاهده می کند که از در و دیوار حرم آن امام(ع) رأفت می بارد.» ایشان هر ساله به مشهد مشرف می شد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان می گفت: «با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را می شکافت و با علاقه ضریح را می بوسید و توسل می جست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا می کردیم...» او می گفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را می بوسند، غبطه می خورم....» زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادن ها را تشنیع می کرد. وقـتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می بوسیدم.» و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمی داد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمده ام و می خواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است!» یک بار علامه می خواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: «آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید!» فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغ ها!» و رفـتند. مردم هم که ایشان را نمی شناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقـتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم!» حجت الاسلام معزّی نقل می کند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفـته بودم و در صحن های حرم رضوی علیه السلام گام می زدم و به بارگاه امام علیه السلام می نگریستم اما داخل رواقها و روضه نمی رفـتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانه هایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود: «حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی شوی؟!» نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت می کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود: «طبیب برای چه مطب باز می کند؟ برای اینکه بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفـای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیه السلام طبیب الأطباء است
روضه شب جمعه::السلام علیک یا اباعبدالله..قیمت اشک بر امام حسین علیه السلام مرحوم علامه ی فشارکی تو عنوان الکلام این روایت رو میارن، میفرمایند: نزد قدما و مشایخ ما این حدیث مشهوره،قیامت میارن یه بنده ی گنهکاری رو،بهش میگن نامه ی عملت رو بخون"اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا"نامه ی عملشو که میخونه،سر به زیر،راشو به سمت دوزخ کج میکنه"یه مرتبه ندا میاد،نگهش دارید،خدایاخودشم نامشوخونده اعتراضی نداره،ندا میاد این نزد من یه امانتی داره،من اینجا میخوام امانتیش رو بهش برگردونم ؛الله اکبر؛امانتیش یه گوهره؛اینو بهش میدن،ندا میاد برو تو محشر به همه ی انبیاء نشون بده اینا برات قیمت گذاری کنن؛تک تک انبیاء اظهار عجزمیکنن"خدایااین گوهر چیه ما نمی تونیم قیمت گذاری کنیم؟ندا میاد این قطره ای اشک بر حسین ..."همه که اظهار عجز میکنن یه وقت می بینن یه آقای بی سر،از وسط محشر ندا میده صاحب این گوهر منم"قیمت گذاریشم با منه"حسین جان قیمت این گوهر چیه؟فرمود:آمرزش خودش و پدر مادرشه" الله اکبر،قربون مهربونیت برم آقا"
. راز خلقت انسان از قول آیت الله حسن زاده نقل شده: «شبی در این موضوع فکر می کردم که چرا خداوند، انسان ها را آفرید؟ آیاتی مانند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون را هم که از نظر می گذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند: لیعـبـدون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم می آمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفـتی نسبت به خدا نداریـم، پس چه عبادتی؟! و ...» صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبائی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم که «حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند: «گرچه یک نفر!!» تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان علیه السلام افـتادم و خاطرم آمد که زمین و عالم، هماره چنین شخصی را دارد. دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز می گردد.» امیر بیان، علی علیه السلام، خود پرده از راز خلقت برداشته اند: «فانا صنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا: ما ساخته پرودگاریم خویشتنیم و مردم ـ همگی ـ پس از ما برای ما ساخته و آفـریده شده اند
ثواب دویست سال عبادت برای یک نماز جمعه........... رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «غسل روز جمعه کفاره‏ گناهان است و هر گامي که به سوي نماز جمعه برداشته مي‏شود برابر با عمل بيست سال است، و چون از نماز جمعه فارغ شود به پاداش عبادت دويست سال نايل گردد...........جمعه در روایت نبوی امام علي عليه‏السلام فرمود: «همراه رسول خدا صلي الله عليه و آله بوديم، مردي آمد وگفت: اي رسول خدا! پدر و مادرم فداي شما باد! به من بگو چگونه روز يکشنبه را يوم الاحد ناميدند؟ تا اين که گفت: پدر و مادرم فداي شما اي رسول خدا! از روز جمعه و نامگذاري آن به من خبر دهيد. پس رسول خدا صلي الله عليه و آله گريست و فرمود: «از روز جمعه از من پرسيدي؟» گفت: آري! رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «فرشتگان در آسمان‏ها، آن را يوم المزيد نامند. روز جمعه روزي است که خداوند آدم را آفريد. روز جمعه روزي است که خداوند در پيکر آدم روح دميد. روز جمعه روزي است که خداوند آدم را در بهشت جاي داد. روز جمعه روزي است که فرشتگان به آدم سجده کردند. روز جمعه روزي است که خداوند حواء را براي آدم فراهم آورد. روز جمعه روزي است که خداوند به آتش خطاب کرد که بر ابراهيم سرد و سلامت باش: (کوني برداً و سلاماً علي ابراهيم) انبياء، آيه‏ي 69 روز جمعه روزي است که خداوند گناه آدم را بخشيد. روز جمعه روزي است که خداوند بلا را از ايوب پيامبر برداشت. روز جمعه روزي است که خداوند به جاي قربان کردن اسماعيل گوسفندي بزرگ جثه را براي ابراهيم خليل فرستاد. روز جمعه روزي است که خداوند آسمان‏ها و زمين و آن چه ميان آن‏هاست را آفريد. روز جمعه روزي است که مريم، عيسي، علي نبينا و آله و عليه‏السلام را حامله گرديد و روز جمعه روزي است که در آن روح الامين فرود آمد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احمدیاسین جوان اهل فل.س.طین که پس از جراحی و در حالت بیهوشی فقط قرآن تلاوت میکرد! حافظان قرآن اینچنین با آیات قرآن عجین می‌شوند ! ای کاش روزی که می‌گویند «بخوان و بالابرو» هم به همین زیبایی تلاوت کنیم🥹🥰 بگو الهی آمین🤲 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 پیکر پاک و سالم شهید علی جوزدانی که پس از ۲۲ سال از خاک شلمچه بیرون کشیده شد! ✅ جهت شفاعت شهدا این کلیپ رو پخش کنید. اجرتون با شهدا 🌈 شماره 110
. » رکوع طولانی شیخ حسنعلی نخودکی آقای نظام التولیه سرکشیک آستان رضوی نقل کرد که: « شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می‌بارید نوبت کشیک من بود. اول شب خداّم آستان مبارکه به من مراجعه کردند و گفتند به علت سردی هوا و بارش برف زائری در حرم نیست، اجازه دهید حرم را ببندیم، من نیز به آنان اجازه دادم. مسئولین بیوتات درها را بستند و کلیدها را آوردند. مسئول بام حرم مطهر آمد و گفت: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی از اول شب تا کنون بالای بام و در پای گنبد مشغول نماز می‌باشند و مدتی است که در حال رکوع هستند و چند بار که مراجعه کردیم ایشان را به همان حال رکوع دیدیم، اگر اجازه دهید به ایشان عرض کنیم که می‌خواهیم درها را ببندیم. گفتم: خیر، ایشان را به حال خود بگذارید، و مقداری هیزم در اطاق پشت بام که مخصوص مستخدمین است بگذارید که هرگاه از نماز فارغ شدند استفاده کنند و در بام را نیز ببندید. مسئول مربوطه مطابق دستور عمل کرد و همه به منزل رفتیم. آنشب برف بسیاری بارید. هنگام سحر که برای باز کردن درهای حرم مطهر آمدیم، به خادم بام گفتم برو ببین حاج شیخ در چه حالند. پس از چند دقیقه خادم مزبور بازگشت و گفت: ایشان همانطور در حال رکوع هستند و پشت ایشان با سطح برف مساوی شده است. معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده اند و سرمای شدید آنشب سخت زمستانی را هیچ احساس نکرده اند نماز ایشان هنگام اذان صبح به پایان رسید
👌 هفته بسیج گرامی باد 🖤بی انصافی است اگه یاد و خاطره رئیس جمهور بسیجی لباس خاکی،خادم مردم رادرهفته بسیج یادنکنیم.🌷 خدا رحمتت کند سیدابراهیم... هفته_بسیج_رئیس‌جمهور_شهید💕
مرحوم نخودکی بيشتر شبها تا صبح بيدار مي ماند و از پانزده سالگي تا پايان عمر پربركتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ايام البيض هر ماه را روزه دار بود...وي در شهرضا با عارفي دلسوخته، به نام «سيد جعفر حسيني قزويني» ملاقات كرد و با ديدن كرامات معنوي آن مرد خدا، شيفته او گرديد. در اين ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نه روز است كه چيزي نخورده‌اي؛ جز با آب روزه نگشوده‌اي؛ ولي در رياضت هنوز ناقصي؛ زيرا كه اثر گرسنگي در رخسارت هويدا و ظاهر گشته و آن را شكسته و فرسوده كرده است؛ در حالي كه مرد كامل از چهل روز گرسنگي نيز چهره‌اش شكسته نمي شود.
🌸 عرض ارادت به بزرگ بسیجی انقلاب اسلامی و محور مقاومت در جهان، فرماندهی معظم کل قوا، امام خامنه ای خداوند حفظشان کند هفته بسیج مبارک باد🌼🍂
سلام و عرض ادب و ارادت ،یکی از اقوام طفل شیرخوارش شبا نمی خوابه و بی قراره ازم پرسیده دعایی برای رفع این مشکل است؟... جواب: سلام گریه و بی خوابی کودک علل مختلفی دارد که باید با توجه به علت راه درمان داد. برخی اوقات گریه کودک در اثری مشکلات جسمی مانند دل درد یا گوش درد و ... است که در این صورت باید به پزشک مراجعه شود.وهمزمان با درمان، دعا هم خوانده شود وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنْسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا لَا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجًا لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلّآ بِاللهِ العلیِ العظیم﴾ این دعا را در یک برگه کاغذ سفید بدون خط بنویسید و در میان بالش کودک قرار دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نیکولاس مادورو: ✋ سلام ویژه خود را به رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای که شخصیتی حکیم و سرشار از دانش است، میرسانم. ایران به یکی از قدرت‌های بزرگ نوظهور ، یکی از بازیگران اصلی در جهان چندقطبی است که در حال شکل‌گیری است. این کشور با ظرفیت‌های بالای فناوری، علم و فرهنگ و با هویتی قوی و افتخارآمیز، جایگاه ویژه‌ای در جهان دارد. تاریخ پرافتخار ایران، که خانه دانشمندان بزرگ در علوم، ریاضیات و نجوم بوده، همواره تأثیرات شگرفی بر جهان گذاشته است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ پزشکیان را دادگاهی و عزل میکنیم 👤 دکتر غضنفری؛ نماینده مجلس " اگر پزشکیان در روزهای آینده او [ظریف] را خلع نکند، خودش را دادگاهی خواهیم کرد و به ۱۰ الی ۱۵ سال محکوم خواهد شد و از ریاست جمهوری هم عزل خواهد شد."
امام صادق علیه السلام: 🔹الْحَيَاءُ وَ اَلْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. 🔸حياء و ايمان را با يک ريسمان به هم بسته‌اند. چنانچه یکی از آنان برود ديگرى نیز خواهد رفت. 📙 مستدرک الوسائل (باب الثامن)
سلام علیکم حاج آقای صرفی پور بزرگوار یکی از بستگان چند وقته هر روز سردرد داره و شبها هم تا نزدیک صبح نمیخوابه هر دکتری هم مراجعه کرده اثر نداشته اگر دعایی یا نسخه ای در این رابطه هست لطف بفرمائید خیلی ممنون میشم جواب: و علیکم السلام: از دعاهای مجرب برای رفع سریع سردرد دعایی است که امام باقر (ع) فرموده‌اند آن را نوشته و برگردن فردی که دچار سردرد شدید است آویزان کنید: “اللَّهُمَّ إِنَّکَ لَسْتَ بِإِلَهٍ اسْتَحْدَثْنَاهُ وَلاَ بِرَبٍّ يَبِيدُ ذِكْرُهُ وَلاَ مَعَکَ شُرَكَاءُ يَقْضُونَ مَعَکَ وَلاَ كَانَ قَبْلَکَ إِلَهٌ نَدْعُوهُ وَنَتَعَوَّذُ بِهِ وَنَتَضَرَّعُ إِلَيْهِ وَنَدَعُکَ وَلاَ أَعَانَکَ عَلَى خَلْقِنَا مِنْ أَحَدٍ فَنَشُكُّ فِيکَ لاَ إِلَهَ إِلّاَ أَنْتَ وَحْدَکَ لاَ شَرِيکَ لَکَ عَافِ فُلاَنَ بْنَ فُلاَنَةَ وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ” خدایا! تو معبودى نیستى که ما به وجودت آورده باشیم پروردگارى نیستى که یادش از دلمان برود و شریک‌هایى ندارى که همراهت حکم کنند و پیش از تو معبودى وجود نداشته که او را بخوانیم و به او پناه ببریم و به درگاهش تضرع کنیم بلکه تو را مى‌خوانیم و کسى تو را در آفرینش ما یارى نداد تا در وجودت تردید کنیم. یکتایى و شریکى ندارى فلانى فرزند فلانى را سلامت بده و بر محمّد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیتش درود: بفرست
کیمیای واقعی شیخ جعفر مجتهدی می گوید: از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و برای رسیدن به نیروی تمرکز و تقویت اراده تا جایی پیش رفتم که در قبرستان متروکه تبریز که بسیار مخوف و اسرارآمیز می نماید، قبری را برای خود حفر کرده بودم و همین که شب سایه خود را بر آن گورستان می گسترد به سراغ همان قبر حفر شده می رفتم و تا صبحگاه به ذکر حضرتِ باری می پرداختم و بر آن بودم تا با این ریاضتِ دشوار به راز ساختن کیمیا آگاه شوم که روزی هاتف غیبی در گوشم گفت: »جعفر! کیمیا! محبّت اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می خواهی بسم الله! این راه و این شما... همون موقع برگشتم خونه و تا صبح، نفهمیدم تو چه حالی بودم... صبح، دست مادرم رو بوسیدم و خواهش کردم که بذاره برم سفر... می خواستم برم کربلا... تنها جایی که از شب قبلش دلم کشیده شده بود به طرفش و اسم امام حسین(ع) حتی برای یه لحظه هم از ذهنم بیرون نمی رفت... نه گذرنامه داشتم و نه کسی باورش می شد که یه نوجوون 17 ساله تبریزی، هوای رفتن به کربلا رو داشته باشه. مادرم- خدا رحمتش کنه- دست مهربونش رو روی دستم کشید و پشت دستم رو به گونه های مرطوبش چسبوند و به چشمام نگاه کرد... مثل همه مادرا، نیاز به توضیح نداشت، از چشمام خوند که اگه نمی ذاشت برم، نمی رفتم، اما می مُردم... سرم رو به سینه اش چسبوند و همون طور که گریه می کرد، گفت: - برو عزیز دلم!... پدرت «میرزا یوسُف» خدابیامرز رو هم دعا کن!... میرزا، هیئت دارِ اجداد من و خادمِ امام حسین بود، می دونم که آخرش، تو هم باید بری درِ خونه امام حسین(ع)...
شیخ جعفر مجتهدی در 17 سالگی راه می افته بره کربلا ولی تو مرز دستگیر میشه.... ... راه افتادم، پیاده و بی گذرنامه و مشتاق «رسیدن»... نه می دونستم راه عراق از کجاست و نه کسی رو توی کربلا می شناختم؛ فقط می دونستم «باید» می رفتم... انگار آهن دلم رو آهن رُبای زیارت، می کشید... می دونستم که هر کس پا تو راه نامعلوم سُلوک بذاره؛ هزار جور آزمایش براش پیش می آد، اما هیچ وقت حدس نمی زدم که درست لب مَرز خسروی، اولین آزمایش من شروع بشه...».....«... دستگیر شدم؛ به همین سادگی!... به اسم جاسوس ایرانی و به خاطر نداشتن گذرنامه... از همون جا یه راست رفتیم زندان و تا خواستم بفهمم چی به سرم اومده، خودم رو پشت میله های زندان دیدم. جا، تنگ بود و آدمایی که با من زندانی شده بودن، هر کدوم به یه دلیل اسیر بودن... اما بیشترشون فقیر و بدبخت بودن و اونجا بود که برای اولین بار طعم فقر و گرسنگی و تشنگی رو چشیدم... کنار نماز و دعای روزانه، شبا کارم شده بود زمزمه و توبه و دعا... بعد که به اون روزا فکر کردم فهمیدم همش آزمون بوده تا هم طاقتم زیاد شه و هم دلم از تیرگی سالای پیش پاک شه... به خاطر علاقه ای که به حضرت عباس(ع) داشتم، از همون زندان، مدام صداش می کردم و آروم- آروم حس کردم الطاف حضرت عباس(ع) داشت شامل حالم می شد و گاهی پیش از اینکه چیزی پیش بیاد برای هم بندیا و هم سلولیام پیش بینی می کردم و بعد که همون پیش می اومد، خودم هم تعجب می کردم... اولش باورشون نمی شد؛ اما بعد اسمش رو گذاشته بودن«خواب نما» شدن! ... خیلی اوضاع سختی بود؛ دیگه داشتم خسته می شدم که یه شب، خواب مولا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) رو دیدم... تو خواب، خبر آزاد شدنم رو دادن و گفتن که دولت عراق، مُجوّز حضورم رو می ده و گفتن که بعد از آزادی به نجف برم و کارگر مغازه پیرمردی «کفاش» بشم... نشونی پیرمرد رو هم تو خواب به من دادن... بعد هم گفتن که از دستمزد هفتگی، یه مقدارش رو برای خودم نگه دارم و بقیه رو نون و خرما بخرم و برم مسجد سَهلِه و بین کسایی که آخر هفته شون رو تو اونجا مُعتَکِف می شدن و عبادت می کردن، پخش کنم... ... وقتی از خواب بیدار شدم، با همه دوستای زندانیم خداحافظی کردم و گفتم که صبح روز بعد، رفتنی ام!... اول تعجب کردن، اما چون سابقه پیش بینیم رو می دونستن، چیزی نگفتن. صبح روز بعد، مأمورای زندان اومدن و من رو بردن دفتر رئیس زندان و گفتن: - بعد از چند ماه تحقیق، بی گناهیت به ما ثابت شد(!)... می تونی بری »...... ...«... با هزار دردسر و زحمت، خودم رو به نجف رسوندم... چشمام که به گنبد حرم امیرالمؤمنین(ع) افتاد، نزدیک بود روحم از تنم بیرون بره... به خاطر گریه های زندان و دعاها و نمازا، روحم شَفّاف شده بود و حس می کردم مثل پَر، سبک شده بودم. نمی دونم چه جوری زیارت کردم؛ اونقدر شوق داشتم که فقط یادمه وضو گرفتم و رفتم حرم... بعد که بیرون اومدم، یه راست رفتم بازار نجف و سراغ پیرمردی که خود مولا نشونیش رو داده بود... اون هم انگار می دونست که من قرار بود شاگردش بشم!... لبخند زد و خوشامد گفت و ابزار کار رو ریخت جلوی من... بعد هم نشست و سر حوصله، همه کار مغازه رو توضیح داد و من، به همین سادگی، مشغول شدم... یاس عرفان، ص 89 هنگام حضور در حرم نورانی حضرت امیر(ع) و در اثنای زیارت، صدای محبوب عاشقان مولایم علی(ع) را شنیدم که فرمود: جعفر! هم اکنون به جانب مسجد سهله حرکت کن، در آنجا چند تن از شیفتگان لقای حضرت صاحب الامر را خواهی دید که از فرط بی قراری بر روی خاک می غلتند، وظیفه تو رسیدگی به وضعیت آنهاست. بی درنگ عازم مسجد سهله شدم و در آنجا افراد متشخصی را دیدم که در فراق مولای خود امام زمان ناشکیبی می کنند و با جامه های خاک آلود زاری می کنند و امام خود را می طلبند. با آنان همدلی ها کردم و دلداری شان دادم و حالت بی قراری را با عنایت علوی از آنان گرفتم و بعد با هم از مسجد بیرون آمدیم.(یاس عرفان، ص 28)