eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
170 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
142 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ شهید عبدالحسین برونسی خیلی روی و حساس بودند، برای اینکه توی زندگیشان نان حلال بیاورند از کلی زمین گذشتند و آمدند به شهر مشهد و در خانه‌ای کوچک زندگی کردند، چند تا شغل عوض کردند، اولین شغل ایشون کار در مغازه شیر فروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب می‌بند داخل شیر، وزن شیر خالص کمتر می‌شود و آب قاطی شیر می‌شود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمی‌توانم به مردم دروغ بگویم. 📚 گروه فرهنگی نسیمی از بهشت در دیدار با خانواده شهید برونسی 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
علی در سال ۱۳۴۱ در همدان دیده به دنیا آمد . جرأت ، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز دوران کودکی او بود. با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش‌ نظامی را گذراند. هوش و ذکاوت او در کسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان فرمانده نیرو‌های آموزشی انتخاب شد و بعد از مدتی فرمانده مرکز آموزش نظامی شد. چیت سازان با تشکیل لشکر انصار الحسین (ع) همدان ، به‌عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات این یگان برگزیده شد. در مواقع عملیات ، با این‌ که او مأموریت خود را که شناسایی مواضع دشمن بود ، از قبل انجام داده بود اما به برداشتن اسلحه و حضور در عملیات به یاری رزمندگان گردان‌های عملیاتی می‌شتافت. سرانجام این سردار ملی و سرباز فداکار اسلام در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل و به برادر دیگرش پیوست..... سردار 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
4_5789634237338486543.mp3
11.95M
🔊شهروز حبیبی آلبوم( لبیک ) ▪️قطعه لبیک تقدیم به اربعینیان
اشک دل شکسته مادر آل کثیر و دعای همه مادران ایرانی، دودِمان و پول های کثیف آل سعود رو بر باد داد...❤️
🍃🕊 ✨🌤 •|🌹🍃 امیرالمؤمنین ع|🌙 می فرمایند: •|√ دنیا نوبتی است پس بهره ی خود از دنیا را با آرامی طلب کن تا آنکھ نوبت تو فرا رسد!....🍃💚 🕊✨ خصال ، صفحه ۶۳۳ 🕊✨ 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
همسرم مثل شهدا بود.. متواضع و صبور و فروتن؛ و خیلی مهربان بود. روزی یک ساعت قرآن میخواند..علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر بود. کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت.. با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. اکبر برای شهادت خیلی تلاش کرد. خالصانه برای سپاه کار کرد. می‌گفت: حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم. ❤️ 🎙راوے: 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️حاج سعید قاسمی:همه چادرو در آوردن..تو نگه دار.. همه لخت شدن، تو حجابو نگه دار.. «تو مقاومت کن؛ با همین فشاری که حروم لقمه‌ها روی ما گذاشتند تا استخوانمان بشکند و فکر می‌کنند که شکست می‌خوریم... 🌷🌷🌷🌷🌷 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
🌹 یادمون باشه ؛ یک روز جوونایی از چشمای خشگلشون گذشتند تا امروز ما چشمامون غرقِ خدا باشه نه غرقِ گناه... نه غرق گناه..... اللهم عجل لولیک الفرج 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
خاطره ای از شهید مهدی دعای فرج هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند. ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند. هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند. علی به امام زمان متوسل شد و دعای فرج خواند. خودش می گفت:" همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم". (تو که آن بالا نشستی،ص39-40) 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
خاطره‌ای از 🌷پلوخور🌷 شهید زین الدین علاقۀ عجیبی به بسیجیان داشت و شوخی هایش با آنان از همین عشق نقرط نشأت می‌گرفت. او به بچه‌هایی که خوب به خودشان می‌رسیدند و حسابی غذا می‌خوردند، می‌گفت: «پلو خور!» یک روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه‌ها همه نشسته بودند. یکی از همین پلوخور‌ها هم بود. آقا مهدی با بچه‌ها هماهنگ کرد تا با شوخی جالبی مجلس را رونقی ببخشد. غذا که رسید، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شورع کند. همین که دست برد و لقمه را آورد بالا، با اشارۀ آقا مهدی همه بچه‌ها یکهو با صدای بلند گفتند: «یا... علی!» بندۀ خدا که کاملاً غافلگیر و دستپاچه شده بود، بی اختیار لقمه از دستش افتاد پایین. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت! 🌷هندوانه و فلفل🌷 آقا مهدی هر وقت می‌افتاد تو خط شوخی دیگر هیچ کس جلودارش نبود. یک وقت هندوانه‌ای را قاچ کرد، لای آن فلفل پاشید، بعد به یکی از بچه‌ها تعارف کرد. او هم برداشت، شروع کرد به خوردن. وقتی حسابی دهانش سوخت، آقا مهدی هم صدای خنده اش بلند شد. بعد رو کرد بهش گفت: «داداش! شیرین بود؟!» 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
‌|•🍂 •|🌸 گـرچہ دوریم بہ یاد تو سخن مےگوییم [‌ 🍂] ‌[ 🖤]
یکی از بچه هارو فرستاده‌بود دنبالم، وقتی رفتم سنگر فرماندهی بهم گفت: دوست دارم شعر "ڪبوتر بام حسین (ع) " رو برام بخونے، گفتم: حاجی قصد دارم این شعر رو برای کسی نخونم، آخه برای هرکسی کہ خوندم شهید شده، گفت: حالا که اینطور شد حتما باید برام بخونی هر چی اصرار کردم که حاجی الان دلم نیست بخونم، زیربار نرفت، شروع کردم به خوندن: دلم مےخواد کبوتر بام‌حسین بشم من فدای صحن حرم و نام‌حسین بشم من دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم مدال افتخـارِ نوڪری از او بگیرم. همینطور ڪه می‌خوندم حواسم به حاجی بود، حال و هوای دیگه‌ای داشت، صدای گریه‌‌اش پیچیـد تو سنگر: دلم میخواد چو لاله‌ای نشگفته پرپر بشم شهد شهادت بنوشم مهمان اڪبر بشم. وقتی گلوله توپ خورد کنارش مهمون علی اکبر امام حسین (ع) شد، همونطوری که می‌خواست، اونقـدر پاره پاره کہ همه بدنش رو جمـع کردند تو یه ڪیسه کوچیک...😔 ✍به روایت علی مالکی تژاد 🌷 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
🔹 ... آیت الله شهید دکتر بهشتی (ره): به شما بگویم: انقلاب با چهره ها و دل های افسرده، تضمین شدنی نیست؛ انقلاب با دل های پر شور و چهره های شاداب تضمین می شود. یک چیزی را که از شما می خواهم، خودم به آن عمل می کنم، چون عمل می کنم دیگر اینجا واعظ غیر متعظ نیستم، هیچ کس من را در این دورۀ نشیب و فراز انقلاب، در سخت ترین مواقع نتوانسته است با قیافۀ افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال "احدی الحسنین" یا شهادت یا پیروزی هستیم دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشیم، چهره ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید آن وقت شعار شما همین است که آمریکا و مزدوران او هیچ غلطی نمی توانند بکنند. ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم. ما خواهیم ماند. تنها موقعی سر پا نیستیم که کشته شویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم والا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم بکند. • شهید مظلوم بهشتی، کتاب ولایت، رهبری، روحانیت، ص ۳۵۲ 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
🍃🕊 ✨🌤 •|🌹🍃 پیامبر مهربانے ص|🌙 می فرمایند: •|√ آنڪہ مي خواهد غمش از بین برود ، گره از کارگرفتاری باز کند!....🍃💚 🌹🍃نهج الفصاحھ ، حدیث ۲۹۶۱🍃🌹 ‌🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
‌|•🍂 •|🌸 گـرچہ دوریم بہ یاد تو سخن مےگوییم [‌ 🍂] ‌[ 🖤] 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
🥀 🎤 راوی: همسر شهید ☀️ بعد از نماز صبح، زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام خواند، پرسیدم: مگر شهادت حضرت زهراست؟ گفت: نزدیکه! وقتی خواست برود، پسرم حسین (که کوچک بود) گریه کرد. ☀️ بردش بیرون، چیزی برایش خرید و آرامش کرد، گریه ام گرفت، گفتم: تا کی ما باید این وضع را داشته باشیم؟ گفت: تا حالا صبر کرده ای، باز هم صبر کن، درست می شه! ☀️ حضرت زهرا علیهاالسلام را خیلی دوست داشت، روضه اش را هم دوست داشت، روضه او را که می خواندند، به سومین زهرا علیهاالسلام که می رسید، دیگر نمی توانست ادامه دهد. ☀️ ترکش که خورد و بردنش بیمارستان، زنده ماند تا روز شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام و در روز شهادت مادرش به شهادت رسید. 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
✨یک روز صبح که برای نماز صبح بیدار شدم، بعد از نماز خواندن، بدون آنکه همسر عزیزم بفهمد، به بی غیرتی خویش گریه کردم. چرا که داعش کثیف و حرامزاده به حرم دختر علی(ع) حمله کرده بود و من بی غیرت به راحتی خوابیده بودم و خیلی از امیرالمومنین خجالت کشیدم و از ایشان خواستم که مرا به سوریه ببرد تا من فدای دختر عزیز ایشان شوم. که الحمدلله این امر برای من مهیا شد و من به سوریه رسیدم.🍃 ✨بعد که به زیارت ایشان مشرف شدم، حال عجیبی داشتم. فهمیدم که عنایت خاص به من شده است و خواستم که من و تمام اعضای خانواده ام فدای ایشان شویم که ان شاالله این اتفاق خواهد افتاد. در حرم حضرت رقیه (س) احساس خاصی داشتم، ناخودآگاه یاد حضرت زهرا (س) افتادم...😢 🔖دست نوشته های شهید درباره علت عزیمت به سوریه 🌷 🌷 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: رور اربعین در خانه بمانید و زیارت اربعین بخوانید و به امام حسین بگویید ما دلمان میخواست بیاییم، نشد؛ تا یک نظری بکنند، یک کمکی بکنند
🙏 📄 فلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ ✍️ خدا لعنت کند کسانی را که تو را کشتند و به تو ستم کردند و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند. ▫️فرازی از زیارت اربعین، با ترجمه استاد حسین انصاریان 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟ #️⃣ 👈 خدا یا هر چی رو از ما میگیری بگیر،اما گریه رو از ما نگیر! 👈 وقتی کاروان های اربعین و جوانان رو میبینم دلم می شکنه! ▫️صفر 1398 ▫️ قم/مسجد اعظم 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
آیا در منزل قرنطینه هستین؟😷 چند روز؟🤔 حوصلتون سررفته؟🙄 تحملتون تموم شده؟😐 خیلی خسته شدید؟😔 لطفا این متن رو با دقت بخون👇 آنقدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده همسر شهید لشگری میگفت : خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود ... او اولین کسی بود که رفت و آخرین نفری بود که برگشت... اسیر که شد پسرش علی 4 ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندان پزشکی بود ... وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ و او میگفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته را مرور میکردم سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت . قرآن را کامل حفظ کرده بود. زبان انگلیسی میدانست و برای 26 سال نماز قضا خوانده بود حسین میگفت :از هجده سال اسارتم ده سالی که در انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم . بهترین عیدی که این 18 سال گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! 😔 عید سال 74 بود، سرباز عراقی نگهبان،یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم این را بگویم که من 13 سال در حسرت دیدن یک برگ سبز ☘ یک منظره بودم ،حسرت 5 دقیقه آفتاب را داشتم🔆 کتاب خاطرات دردناک ناصر کاوه 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 مقام معظم رهبری: ابزارهای تسهیل‌کننده، مثل و ارتباطات و و سایبری هم که الان در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز سؤال خواهد کرد. 1391/07/19