eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
871 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
630 ویدیو
65 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 یکی ام روزجمعه گذشته بود که پیکرمطهر رفیق با صفایی که بیش از سی سال با هم حشر ونشر داشتیم در بغل گرفتم ودر خانه قبرخوابوندم رفیقی که چند روزقبل کنار یک سفره با هم روزه مان رو افطار کردیم و بعد از افطار فرصتی دست داد از شهید وشهادت با هم گفتیم.. به گفتم آقا سید خدایی من دیگه تاب و تحمل رو ندارم . وقتی داشتیم از هم برای آخرین بار جدا میشدیم رو به من کرد و گفت : وبعد دست درآغوش همدیگر رو بغل کردیم و گذشت.. روزجمعه تشییع سید بعد ازنماز جمعه قم بود وبا دوستان هماهنگ کردیم که بعد از اذان ظهر از تهران حرکت کنیم تا روزه بچه ها به مشکل نخوره یک ربع ازظهر گذشته بود که از تهران بیرون رفتیم. درمسیر مدام تماس میگرفتیم ووضعیت رو سووال میکردیم با سید محمد حسین آقا زاده سید تماس گرفتم که کجایید گفت: رسیدیم مقابل گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) شما زود خودتون رو برسونید. ما هم چند دقیقه بعد رسیدیم و من به محض پیاده شدن با عجله رفتم به سمت مکانی که برای دفن سید مشخص شده بود اون رو با داربست محصورکرده بودند. وارد شدم وپاها رو برهنه کرده و آستین ها رو بالا زدم و وارد حفره قبر شدم و چند لحظه بعد هم یکی از سخترین لحظه ها اتفاق افتاد. پیکرمطهرکسی که هفته های پی در پی بعد از دارن به دستت میسپارن تا توی خانه قبر بخوابانی. خیلی به خودم فشار آوردم که به هم نریزم از همه یک جا مدد خواستم اون ها هم روی من رو زمین نگذاشتن و خدایی مدد کردند تا سید صورتش روی خاک قرار گرفت. تلقین رو خوندن و من هم حرف هایی که باید با سید میزدم زدم وقول و قرار هامون رو گذاشتیم . حالا وقت جدایی شده بود وباید از سید جدا میشدم یاد جمعه هفته قبل افتادم که قبل ازجدایی ، سید لبهاش رو روی صورتم گذاشت وگفت : ومن هم لبهام رو روی گونه ی چپ سید که با آغشته شده بود گذاشتم وگفتم ... . 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
✅ هفت سال از این نوشته میگذرد یکی ام روزجمعه گذشته بود که پیکرمطهر رفیق با صفایی که بیش از سی سال با هم حشر ونشر داشتیم در بغل گرفتم ودر خانه قبرخوابوندم رفیقی که چند روزقبل کنار یک سفره با هم روزه مان رو افطار کردیم و بعد از افطار فرصتی دست داد از شهید وشهادت با هم گفتیم.. به گفتم آقا سید خدایی من دیگه تاب و تحمل رو ندارم . وقتی داشتیم از هم برای آخرین بار جدا میشدیم رو به من کرد و گفت : وبعد دست درآغوش همدیگر رو بغل کردیم و گذشت.. روزجمعه تشییع سید بعد ازنماز جمعه قم بود وبا دوستان هماهنگ کردیم که بعد از اذان ظهر از تهران حرکت کنیم تا روزه بچه ها به مشکل نخوره یک ربع ازظهر گذشته بود که از تهران بیرون رفتیم. درمسیر مدام تماس میگرفتیم ووضعیت رو سووال میکردیم با سید محمد حسین آقا زاده سید تماس گرفتم که کجایید گفت: رسیدیم مقابل گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) شما زود خودتون رو برسونید. ما هم چند دقیقه بعد رسیدیم و من به محض پیاده شدن با عجله رفتم به سمت مکانی که برای دفن سید مشخص شده بود اون رو با داربست محصورکرده بودند. وارد شدم وپاها رو برهنه کرده و آستین ها رو بالا زدم و وارد حفره قبر شدم و چند لحظه بعد هم یکی از سخترین لحظه ها اتفاق افتاد. پیکرمطهرکسی که هفته های پی در پی بعد از دارن به دستت میسپارن تا توی خانه قبر بخوابانی. خیلی به خودم فشار آوردم که به هم نریزم از همه یک جا مدد خواستم اون ها هم روی من رو زمین نگذاشتن و خدایی مدد کردند تا سید صورتش روی خاک قرار گرفت. تلقین رو خوندن و من هم حرف هایی که باید با سید میزدم زدم وقول و قرار هامون رو گذاشتیم . حالا وقت جدایی شده بود وباید از سید جدا میشدم یاد جمعه هفته قبل افتادم که قبل ازجدایی ، سید لبهاش رو روی صورتم گذاشت وگفت : ومن هم لبهام رو روی گونه ی چپ سید که با آغشته شده بود گذاشتم وگفتم ... . 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel