🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#آخرین_صبحگاه_قبل_از_عملیات
16 دیماه 65
#مصادف_با_روز_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلای_5
✍️✍️✍️✍️ #به_روایت_فرمانده_لشگر_10
#سردار_فضلی
مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصلهی چند متری آنطرفتر خود را بیشتر نمیتوانستیم ببینیم. هر چهقدر هوا روشنتر میشد، از حجم مه هم کم میشد و دید بهتر میگشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان بهگوش میرسید ولی هیچکس را نمیدیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشهی اردوگاه میآمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق میکرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همهی روزها فرق میکرد. کمکم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد میشوند.
اولین گردان، #گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بود .
سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همهی روزهای تاریخ جنگ فرق میکرد.
یک پلاکارد بزرگ جلویشان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که بهغیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها #کفن_به_تن کرده بودند و تمامی نیروها #پوتین_هاشون را درآورده، بند آنرا به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.
بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند.
نوشته شده بود
#اماما_ما_اهل_کوفه_نیستیم_که_شما_را_تنها_گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند.
این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود .
گردانهای دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند .
قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم
اینجوری سخن آغاز کردم
برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آمادهباش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راهپیمایی و خشمشب هستید و مفصل و مرتب مشغول آمادهسازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به #عملیات_کربلای_4 برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانوادهها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچکدام از شما به مرخصی نرفتهاید.
حالا که از #عدم_فتح_عملیات_کربلای_4 برگشتیم، امام عزیزاز ما خواستهاند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. #رزمندگان_اسلام این روزها، #روزهای_کربلایی_و_عاشورایی است.
من دقایقی صورتم را برمیگردانم...
هر کس مشکلاتی دارد و میخواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.
این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..،
میتوانم قسم بهخدا یاد کنم که حتی یکنفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد.
و همه یکصدا فریاد میزدند.
#ما_اهل_کوفه_نیستیم_علی_تنها_بماند
☘️🌹
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#آخرین_صبحگاه_قبل_از_عملیات
16 دیماه 65
#مصادف_با_روز_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلای_5
✍️✍️✍️✍️ #به_روایت_فرمانده_لشگر_10
#سردار_فضلی
مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصلهی چند متری آنطرفتر خود را بیشتر نمیتوانستیم ببینیم. هر چهقدر هوا روشنتر میشد، از حجم مه هم کم میشد و دید بهتر میگشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان بهگوش میرسید ولی هیچکس را نمیدیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشهی اردوگاه میآمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق میکرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همهی روزها فرق میکرد. کمکم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد میشوند.
اولین گردان، #گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بود .
سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همهی روزهای تاریخ جنگ فرق میکرد.
یک پلاکارد بزرگ جلویشان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که بهغیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها #کفن_به_تن کرده بودند و تمامی نیروها #پوتین_هاشون را درآورده، بند آنرا به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.
بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند.
نوشته شده بود
#اماما_ما_اهل_کوفه_نیستیم_که_شما_را_تنها_گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند.
این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود .
گردانهای دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند .
قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم
اینجوری سخن آغاز کردم
برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آمادهباش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راهپیمایی و خشمشب هستید و مفصل و مرتب مشغول آمادهسازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به #عملیات_کربلای_4 برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانوادهها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچکدام از شما به مرخصی نرفتهاید.
حالا که از #عدم_فتح_عملیات_کربلای_4 برگشتیم، امام عزیزاز ما خواستهاند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. #رزمندگان_اسلام این روزها، #روزهای_کربلایی_و_عاشورایی است.
من دقایقی صورتم را برمیگردانم...
هر کس مشکلاتی دارد و میخواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.
این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..،
میتوانم قسم بهخدا یاد کنم که حتی یکنفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد.
و همه یکصدا فریاد میزدند.
#ما_اهل_کوفه_نیستیم_علی_تنها_بماند
☘️🌹
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#آخرین_صبحگاه_قبل_از_عملیات
16 دیماه 65
#مصادف_با_روز_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلای_5
✍️✍️✍️✍️ #به_روایت_فرمانده_لشگر_10
#سردار_فضلی
مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصلهی چند متری آنطرفتر خود را بیشتر نمیتوانستیم ببینیم. هر چهقدر هوا روشنتر میشد، از حجم مه هم کم میشد و دید بهتر میگشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان بهگوش میرسید ولی هیچکس را نمیدیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشهی اردوگاه میآمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق میکرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همهی روزها فرق میکرد. کمکم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد میشوند.
اولین گردان، #گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بود .
سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همهی روزهای تاریخ جنگ فرق میکرد.
یک پلاکارد بزرگ جلویشان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که بهغیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها #کفن_به_تن کرده بودند و تمامی نیروها #پوتین_هاشون را درآورده، بند آنرا به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.
بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند.
نوشته شده بود
#اماما_ما_اهل_کوفه_نیستیم_که_شما_را_تنها_گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند.
این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود .
گردانهای دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند .
قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم
اینجوری سخن آغاز کردم
برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آمادهباش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راهپیمایی و خشمشب هستید و مفصل و مرتب مشغول آمادهسازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به #عملیات_کربلای_4 برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانوادهها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچکدام از شما به مرخصی نرفتهاید.
حالا که از #عدم_فتح_عملیات_کربلای_4 برگشتیم، امام عزیزاز ما خواستهاند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. #رزمندگان_اسلام این روزها، #روزهای_کربلایی_و_عاشورایی است.
من دقایقی صورتم را برمیگردانم...
هر کس مشکلاتی دارد و میخواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.
این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..،
میتوانم قسم بهخدا یاد کنم که حتی یکنفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد.
و همه یکصدا فریاد میزدند.
#ما_اهل_کوفه_نیستیم_علی_تنها_بماند
☘️🌹
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#آخرین_صبحگاه_قبل_از_عملیات
✅ 16 دیماه 65
#مصادف_با_روز_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلای_5
✍️✍️✍️✍️ #به_روایت_فرمانده_لشگر_10
#سردار_فضلی
مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصلهی چند متری آنطرفتر خود را بیشتر نمیتوانستیم ببینیم. هر چهقدر هوا روشنتر میشد، از حجم مه هم کم میشد و دید بهتر میگشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان بهگوش میرسید ولی هیچکس را نمیدیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشهی اردوگاه میآمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق میکرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همهی روزها فرق میکرد. کمکم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد میشوند.
اولین گردان، #گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بود .
سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همهی روزهای تاریخ جنگ فرق میکرد.
یک پلاکارد بزرگ جلویشان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که بهغیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها #کفن_به_تن کرده بودند و تمامی نیروها #پوتین_هاشون را درآورده، بند آنرا به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.
بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند.
نوشته شده بود
#اماما_ما_اهل_کوفه_نیستیم_که_شما_را_تنها_گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند.
این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود .
گردانهای دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند .
قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم
اینجوری سخن آغاز کردم
برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آمادهباش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راهپیمایی و خشمشب هستید و مفصل و مرتب مشغول آمادهسازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به #عملیات_کربلای_4 برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانوادهها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچکدام از شما به مرخصی نرفتهاید.
حالا که از #عدم_فتح_عملیات_کربلای_4 برگشتیم، امام عزیزاز ما خواستهاند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. #رزمندگان_اسلام این روزها، #روزهای_کربلایی_و_عاشورایی است.
من دقایقی صورتم را برمیگردانم...
هر کس مشکلاتی دارد و میخواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.
این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..،
میتوانم قسم بهخدا یاد کنم که حتی یکنفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد.
و همه یکصدا فریاد میزدند.
#ما_اهل_کوفه_نیستیم_علی_تنها_بماند
☘️🌹
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#آخرین_صبحگاه_قبل_از_عملیات
16 دیماه 65
#مصادف_با_روز_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلای_5
✍️✍️✍️✍️ #به_روایت_فرمانده_لشگر_10
#سردار_فضلی
مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصلهی چند متری آنطرفتر خود را بیشتر نمیتوانستیم ببینیم. هر چهقدر هوا روشنتر میشد، از حجم مه هم کم میشد و دید بهتر میگشت. به محوطهصبحگاه اومدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان بهگوش میرسید ولی هیچکس را نمیدیدیم. هر گردانی صداش از یک گوشهی اردوگاه میآمد. ولی معلوم نبود که کدوم گردان است. این روز با مابقی روزها فرق میکرد. حال و شعار نیروهای رزمنده با همهی روزها فرق میکرد. کمکم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد میشوند.
اولین گردان، #گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بود .
سرو وضع نیروهای گردان یه جور خاصی بود وبا همهی روزهای تاریخ جنگ فرق میکرد.
یک پلاکارد بزرگ جلویشان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که بهغیر از نیروهای گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند. تعدادی از این نیروها #کفن_به_تن کرده بودند و تمامی نیروها #پوتین_هاشون را درآورده، بند آنرا به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند.جلوتر که اومدند متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.
بعدا این متن را به حضرت امام تقدیم کردند.
نوشته شده بود
#اماما_ما_اهل_کوفه_نیستیم_که_شما_را_تنها_گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر این نوشته بود. این متن رو در حدود 10 هزار نفر امضاء کرده بودند.
این نوشته و امضاءها نشانگر بیعت مجدد با امامشان بود .
گردانهای دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان میداد نیروها آماده نبرد با دشمن هستند .
قرار شد من چند دقیقه ای برای رزمندگان لشگر صحبت کنم
اینجوری سخن آغاز کردم
برادرهای رزمنده : شما چند ماهی است در حال آمادهباش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راهپیمایی و خشمشب هستید و مفصل و مرتب مشغول آمادهسازی خودتان بودید. از نزدیک به 20 روز به #عملیات_کربلای_4 برای بالا بردن ضریب حفاظتی ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانوادهها از طریق تلفن و نامه را قطع نموده ایم و مدت زیادی است که هیچکدام از شما به مرخصی نرفتهاید.
حالا که از #عدم_فتح_عملیات_کربلای_4 برگشتیم، امام عزیزاز ما خواستهاند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. #رزمندگان_اسلام این روزها، #روزهای_کربلایی_و_عاشورایی است.
من دقایقی صورتم را برمیگردانم...
هر کس مشکلاتی دارد و میخواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.
این را گفتم و...... دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان..،
میتوانم قسم بهخدا یاد کنم که حتی یکنفر هم از صف این میدان صبحگاه جدا نشد.
و همه یکصدا فریاد میزدند.
#ما_اهل_کوفه_نیستیم_علی_تنها_بماند
☘️🌹
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel