eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
798 ویدیو
70 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔶 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان، برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند. برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند. دوست داشتند قبل از بروند و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند. در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند. شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند. هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم. دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند. فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel
✅سخت ترین لحظات ماه رمضان برای رزمندگان گردان حضرت علی اکبر (ع) حال و هوای در اکبر (ع): ✍️✍️✍️ راوی : برادر جانبازدکتر مجید رضاییان: معاون گردان حضرت علی اکبر(ع) لشگر10 🔸از ابتدای تشکیل گردان علی اکبر(ع) تا آخر جنگ، سه ماه رمضان گذشت که هر سه هم در فصل بهار واقع شده بودند، ولی ما بچه های گردان علی اکبر توفیق روزه گرفتن نداشتیم، به دلیل اینکه در منطقه ی عملیات بودیم و در حال مأموریت. اختیار اسکان و اقامتمان دست خودمان نبود و هر آن ممکن بود دستور برسد که برویم عقب، یا پیشروی کنیم به سمت جلو، یا از اردوگاهی به اردوگاه دیگر نقل مکان کنیم که تمام این موارد، مستلزم طی مسافت طولانی بود.ما از زمان جابجایی ها هیچ اطلاعی نداشتیم و این موضوع حتی برای فرمانده گردان هم قابل پیش بینی نبود و نمی توانستیم قصد ۱۰ روزه کنیم و چون آن مناطق، موطن ما نبود، بنابراین روزه در آن شرایط صحیح نبود و به جهت قوانین و قواعد روزه داری، افرادی که احتمال حرکت و ترددشان وجود دارد نمی توانند روزه بگیرند. البته در کل جبهه رزمندگانی بودند که امکان روزه گرفتن برایشان میسر بود و آنها کسانی بودند که یا نزدیک به موطن خودشان بودند یا به اصطلاح نیروهای استقراری بودند و در پادگان ها یا خطوط پدافندی بودند که می توانستند نیت ۱۰ روزه کنند.در چنین شرایطی که به لحاظ قواعد شرعی نمی توانستیم روزه بگیریم، بعد از نمازها دعای هر روز ماه مبارک رمضان را به صورت دسته جمعی می خواندیم. بچه هایی که در حالت عادی هم همیشه به قول معروف سیم شان وصل بود، آن روزها حال و هوای تماشایی تری داشتند. و اما سخت ترین لحظات ماه های رمضان برای ما، شنیدن صدای ربنا از بلندگوهای محوطه بود. غم سنگینی توی سینه مان می نشست. بغض می کردیم و دلمان می سوخت از اینکه نمی توانیم روزه بگیریم. یکی از ماه رمضان ها، از اردوگاه قائم لشگر10 در میاندوآب حرکت کردیم به طرف منطقه عملیاتی ماؤوت و دو سه روزی را در موقعیت صف مستقر شدیم. البته استقرار به آن معنا نبود. یکسری از بچه ها در دامنه کوه چادر زدند، بعضی هم چادر نزدند و زیر درختان مستقر شده بودند.نمازمان را هم داخل همان چادر می خواندیم.آن شب ها مصادف شده بود لیالی قدر. کمی بالاتر از ما، در ارتفاعات، نیروهای یگان دیگری مستقر بودند و شب قدر، تعدادی از بچه های ما یواشکی رفتند در مراسم آنها شرکت کردند. 🔸حسرت آن روزهایی که نمی توانستیم روزه بگیریم، برای همیشه به دل بعضی از بچه ها ماند چون در عملیات ها به شدت مجروح شدند و از لذت روزه داری محروم گشتند. هرچند که پاداش بندگی و جهاد در سنین اوج جوانی، نزد خدای متعال محفوظ است و لذت حقیقی در بهشت، از آنِ آنهاست. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅ 🔸 پیکر مطهر شهید سید مجتبی زینال حسینی بعد از 10 روز جستجو در میادین مین فکه پیدا شد. چند روز از گذشته بود و بچه های تخریب مشغول پاکسازی میادین مین منطقه ی فکه و جمع آوری پیکرهای مطهر شهدای (ع) بودند. پیکرهای شهدا در اثر شدت آفتاب و گلوله باران شدید منطقه متلاشی شده بود. ابتدا شهدایی که دو طرف جاده آسفالته بودند جمع آوری شد و بعد از آن هم به سمت چپ و راست جاده آسفالته فکه اکیپ های تخریب و تعاون برای جستجو اعزام شدند. در این جستجو پیکر شهدای لشگر10 و پیکر مطهر شهدای تخریب که در این عملیات شهید شده بودند پیدا شد و به عقبه منتقل شد اما پیگر شهید سید مجتبی زینال حسینی برادر فرمانده ما پیدا نشده بود. سید مجتبی با گردان حضرت قاسم علیه السلام به عملیات رفته بود گردان حضرت قاسم سمت چپ جاده فکه عملیات کرده بود و جایی که بچه ها شهید شده بودند میدان مین بود. ایام ولادت امام مجتبی علیه السلام بود و نام برادر فرمانده ما هم مجتبی بود تا اینکه خبر پیدا شدن سید مجتبی به همه ی تیم های تفحص که در منطقه عملیات مشغول بودند رسید. بیش از همه فرمانده ما شهید سید محمد خوشحال شد و بعد از اینکه پیکر مجتبی را به معراج شهدا انتقال دادند شهید حاج سید محمد زینال حسینی به سمت تهران حرکت کرد. 🔸گفت میروم تا خودم خبر شهادت مجتبی را به مادرم بدهم... مادر مجتبی را به من سپرده بود. شهید سید محمد به سمت تهران رفت و با اجازه حاج آقا فضلی دو تا اتوبوس از بچه های تخریب برای شرکت در تشییع شهید سید مجتبی زینال حسینی در روز 18 ماه مبارک رمضان به سمت تهران حرکت کردیم ☑️ سال 1365 و شب احیاء داخل اتوبوس بودیم که به سمت تهران حرکت میکرد. صبح روز به تهران رسیدیم پیکر مطهر شهید سید مجتبی زینال حسینی در روز 19 ماه مبارک رمضان از درب منزلشان به سوی گلزار شهدای بهشت زهراء(س) تشییع شد 🟢 در روز 13 اردیبهشت سال 65 که مصادف با 23 ماه شعبان بود به شهادت رسید پیکر مطهرش بعد از 26 روز در روز 8 خرداد که مصادف با روز 19 ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) بود در قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهراء(س) به خاک سپرده شد. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✍️✍️✍️✍️راوی: روزهای آخر سال 64 بود که حاجی یه تعداد رو جدا کرد و از رفتیم برای غرب کشور. شب احیاء در مریوان بودیم و فردای اون رفتیم برای ارتفاعات لری در پنجوین در یکی از شیارها در کنار مقر چادر زدیم و اسباب اساسیه رو پیاده کردیم. شب رو اونجا خوابیدیم و فرداش رفتیم برای شناسایی میدون مین هایی که بایستی پاکسازی میبشد. تا نزدیک غروب مشغول بودیم و برای نماز مغرب و عشاء اومدیم به . اون شب خوابیدیم و فردا صبح سر صبحونه گفت : دیشب یه خواب دیدم.. بچه ها به شوخی گفتند . برادر عبدالله دیگه چی شد. خیلی جدی گفت دیشب خواب دیدم که به من گفتن ... من گفتم برادر عبدالله میقات یکی از است. حاجی توی فکر رفت زیاد دنبال خوابش رو نگرفت و قضیه تموم شد. رفت جهاد سمنان برای هماهنگی غذای بچه ها برگرده. وقتی برگشت گفت مرشد وسایلت رو بردار بریم جنوب. گفتن جلسه است باید حتما باشم. فکر کنم اون روزها تازه به عنوان فرمانده معرفی شده بود. اومدیم جنوب و ما رو برد گذاشت و خودش رفت دوکوهه برای جلسه... غروب که برگشت حالش دگرگون شده بود. بدون اینکه ازش سوالی کنیم خودش گفت به من گفتن برو تهران کارهات رو انجام بده برای سفر . چند روز بیشتر وقت نداری. برادر عبدالله نوریان در روءیای صادقه بشارت زیارت خانه خدا رو گرفت و اواخر تیرماه سال 64 عازم شد و احرام برای طواف خانه خدابست و در اسفند ماه سال 64 به رسید ومعراجی شد. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
و نفس خسته «مدد یاالله» در دست «اباعبدالله» پایانی لطفی کن «اربعین» «حرم ثارالله» ان شاءالله @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✅ 🔶 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان، برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند. برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند. دوست داشتند قبل از بروند و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند. در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند. شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند. هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم. دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند. فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔶 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان، برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند. برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند. دوست داشتند قبل از بروند و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند. در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند. شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند. هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم. دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند. فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel
✅سخت ترین لحظات ماه رمضان برای رزمندگان گردان حضرت علی اکبر (ع) حال و هوای در اکبر (ع): ✍️✍️✍️ راوی : برادر جانبازدکتر مجید رضاییان: معاون گردان حضرت علی اکبر(ع) لشگر10 🔸از ابتدای تشکیل گردان علی اکبر(ع) تا آخر جنگ، سه ماه رمضان گذشت که هر سه هم در فصل بهار واقع شده بودند، ولی ما بچه های گردان علی اکبر توفیق روزه گرفتن نداشتیم، به دلیل اینکه در منطقه ی عملیات بودیم و در حال مأموریت. اختیار اسکان و اقامتمان دست خودمان نبود و هر آن ممکن بود دستور برسد که برویم عقب، یا پیشروی کنیم به سمت جلو، یا از اردوگاهی به اردوگاه دیگر نقل مکان کنیم که تمام این موارد، مستلزم طی مسافت طولانی بود.ما از زمان جابجایی ها هیچ اطلاعی نداشتیم و این موضوع حتی برای فرمانده گردان هم قابل پیش بینی نبود و نمی توانستیم قصد ۱۰ روزه کنیم و چون آن مناطق، موطن ما نبود، بنابراین روزه در آن شرایط صحیح نبود و به جهت قوانین و قواعد روزه داری، افرادی که احتمال حرکت و ترددشان وجود دارد نمی توانند روزه بگیرند. البته در کل جبهه رزمندگانی بودند که امکان روزه گرفتن برایشان میسر بود و آنها کسانی بودند که یا نزدیک به موطن خودشان بودند یا به اصطلاح نیروهای استقراری بودند و در پادگان ها یا خطوط پدافندی بودند که می توانستند نیت ۱۰ روزه کنند.در چنین شرایطی که به لحاظ قواعد شرعی نمی توانستیم روزه بگیریم، بعد از نمازها دعای هر روز ماه مبارک رمضان را به صورت دسته جمعی می خواندیم. بچه هایی که در حالت عادی هم همیشه به قول معروف سیم شان وصل بود، آن روزها حال و هوای تماشایی تری داشتند. و اما سخت ترین لحظات ماه های رمضان برای ما، شنیدن صدای ربنا از بلندگوهای محوطه بود. غم سنگینی توی سینه مان می نشست. بغض می کردیم و دلمان می سوخت از اینکه نمی توانیم روزه بگیریم. یکی از ماه رمضان ها، از اردوگاه قائم لشگر10 در میاندوآب حرکت کردیم به طرف منطقه عملیاتی ماؤوت و دو سه روزی را در موقعیت صف مستقر شدیم. البته استقرار به آن معنا نبود. یکسری از بچه ها در دامنه کوه چادر زدند، بعضی هم چادر نزدند و زیر درختان مستقر شده بودند.نمازمان را هم داخل همان چادر می خواندیم.آن شب ها مصادف شده بود لیالی قدر. کمی بالاتر از ما، در ارتفاعات، نیروهای یگان دیگری مستقر بودند و شب قدر، تعدادی از بچه های ما یواشکی رفتند در مراسم آنها شرکت کردند. 🔸حسرت آن روزهایی که نمی توانستیم روزه بگیریم، برای همیشه به دل بعضی از بچه ها ماند چون در عملیات ها به شدت مجروح شدند و از لذت روزه داری محروم گشتند. هرچند که پاداش بندگی و جهاد در سنین اوج جوانی، نزد خدای متعال محفوظ است و لذت حقیقی در بهشت، از آنِ آنهاست. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅ 🔸 پیکر مطهر شهید سید مجتبی زینال حسینی بعد از 10 روز جستجو در میادین مین فکه پیدا شد. چند روز از گذشته بود و بچه های تخریب مشغول پاکسازی میادین مین منطقه ی فکه و جمع آوری پیکرهای مطهر شهدای (ع) بودند. پیکرهای شهدا در اثر شدت آفتاب و گلوله باران شدید منطقه متلاشی شده بود. ابتدا شهدایی که دو طرف جاده آسفالته بودند جمع آوری شد و بعد از آن هم به سمت چپ و راست جاده آسفالته فکه اکیپ های تخریب و تعاون برای جستجو اعزام شدند. در این جستجو پیکر شهدای لشگر10 و پیکر مطهر شهدای تخریب که در این عملیات شهید شده بودند پیدا شد و به عقبه منتقل شد اما پیگر شهید سید مجتبی زینال حسینی برادر فرمانده ما پیدا نشده بود. سید مجتبی با گردان حضرت قاسم علیه السلام به عملیات رفته بود گردان حضرت قاسم سمت چپ جاده فکه عملیات کرده بود و جایی که بچه ها شهید شده بودند میدان مین بود. ایام ولادت امام مجتبی علیه السلام بود و نام برادر فرمانده ما هم مجتبی بود تا اینکه خبر پیدا شدن سید مجتبی به همه ی تیم های تفحص که در منطقه عملیات مشغول بودند رسید. بیش از همه فرمانده ما شهید سید محمد خوشحال شد و بعد از اینکه پیکر مجتبی را به معراج شهدا انتقال دادند شهید حاج سید محمد زینال حسینی به سمت تهران حرکت کرد. 🔸گفت میروم تا خودم خبر شهادت مجتبی را به مادرم بدهم... مادر مجتبی را به من سپرده بود. شهید سید محمد به سمت تهران رفت و با اجازه حاج آقا فضلی دو تا اتوبوس از بچه های تخریب برای شرکت در تشییع شهید سید مجتبی زینال حسینی در روز 18 ماه مبارک رمضان به سمت تهران حرکت کردیم ☑️ سال 1365 و شب احیاء داخل اتوبوس بودیم که به سمت تهران حرکت میکرد. صبح روز به تهران رسیدیم پیکر مطهر شهید سید مجتبی زینال حسینی در روز 19 ماه مبارک رمضان از درب منزلشان به سوی گلزار شهدای بهشت زهراء(س) تشییع شد 🟢 در روز 13 اردیبهشت سال 65 که مصادف با 23 ماه شعبان بود به شهادت رسید پیکر مطهرش بعد از 26 روز در روز 7 خرداد که مصادف با روز 19 ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) بود در قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهراء(س) به خاک سپرده شد. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان، برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند. برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند. دوست داشتند قبل از بروند و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند. در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند. شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند. هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم. دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند. فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel