eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
907 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
سال 67 بود. یکی دوساعت به غروب آفتاب بود که سرو کله هواپیماهای دشمن بعثی پیدا شد و رو در حاشیه عراق بمبارون کردند. سی ، چهل نفری اونجا بودند و همه مصدوم شدند . کنار چادر تدارکات در حال بستن بند پوتینش بود که راکت شیمیایی دشمن کنارش به زمین میخوره و پرت میشه توی چادر تدارکات. ما با یه تعداد از بچه های رفته بودیم مقر توی خط رو جمع کنیم و قرار بود بچه هایی که در مقر عقب بودند سورو سات رو فراهم کنند برای . نیم ساعت به مغرب بود که رسیدیم. همه جا به هم ریخته بود. هیچکس توی مقر نبود. همه ی بچه ها خودشون رو به بلندی های اطراف رسونده بودند تا از صدمات در امان باشند. فقط یه رزمنده با لباس پلنگی در حالیکه صورتش غرق خون بود و به پشت روی وسایل چادر تدارکات افتاده بود جلب توجه میکرد. وقتی بهش رسیدیم هنوز صورتش گرم بود. شهید رضا رو لای پتو پیچیدیم و به فرستادیم. بچه هایی که بالاتپه ها رفته بودند با دیدن ما پایین اومدند. فرماندهان مصلحت ندیدند بچه ها دیگه توی مقر بمونند. آب ریزش از چشم ها و سرفه ها شروع شده بود. چند تا مینی بوس اومد و یه تعداد از بچه ها نماز مغرب نخونده رفتند به سمت پاوه. ما هم موندیم. وقت نماز بود. رفتم برای تجدید وضو سمت دستشویی ها. آفتابه ها پر آب بود و با عجله یکی از آفتابه ها رو برداشتم و رفتم دستشویی.. غافل از اینکه آب داخل آفتابه ها در تماس با گازهای شیمیایی آلوده شده. بیشتر توضیح ندهم. نماز رو که خوندیم سوزش چشم و خارش پوست شروع شد و چند دقیقه بعد هم سرفه های پی در پی و حالت تهوع. شب نیمه شعبان بود و همه چی به هم ریخت. جمع ما پراکنده شد. جشن نیمه شعبان ما توی مینی بوس بود که داشتیم عقب میرفتیم. خیلی ها از شدت درد ناله میکردند. اصلا یادشون رفته بود امشب چه شبی است. از شب نیمه شعبان تا به صبح روز نیمه شعبان به ما خیلی سخت گذشت. ما رو با اتوبوس هایی که صندلی هاش رو برداشته بودند عقب فرستادند و نزدیک ظهر بود که رسیدیم بیمارستان امیرکبیر اراک. به سربازان رزمنده امام زمان علیه السلام در روز نیمه شعبان سال 67 خیلی سخت گذشت. ۳۴ سال از اون روز میگذره یاد همه ی اون سختی ها و تلخی ها بخیر. ♦️جامانده از شهدا : جعفرطهماسبی 🍃🍃🍃 @alvaresinchannel
ایثارگری هایی که کار دست ما داد در شهربیاره عراق ✍️✍️✍️ راوی: در چند قدمی سمت راست ساختمان مقر تخریب لشگر10 در بیاره عراق ، با عرض معذرت محل های مقر بود... عادت داشتند که همیشه ایثار کنند و با عرض معذرت رو برای استفاده همسنگرانشون پر نگه دارند و بعضا میشد که کشیک میکشیدند تا اگر آفتابه ای خالی شد پرش کنند. روز 13 فروردین سال 67 یکساعت به غروب بود که ما از خط برگشتیم و مواجه شدیم با مقری که هدف قرار گرفته بود و گاز شیمیایی همه جا را آلوده کرده بود. تمام اطراف ساختما ن رو بوی تند سیر( یکی از علایم خطر شیمیایی استشمام بوی سیر بود) گرفته بود. نزدیک نماز مغرب بود و ما هم برای تجدید وضو به سمت دستشویی ها رفتیم و یکی از آفتابه های پر آب که در یک ستون از جلو نظام!!!! شده بود و ساعت ها در آلودگی گازهای شیمیایی معطل مانده بود برداشتیم و با عجله وارد دستشویی شدیم و ..... بقیه اش طلبتون که چه شد و چه کشیدیم..... که هنوز داریم میکشیم.. شرمنده که این خاطره رو گفتم من و تعداد زیادی از بچه ها به خاطر ندانم کاری با آفتابه های آب شده و آلوده به مواد شیمیایی گرفتار شدیم. و جهت اطلاع بدونید اون شبی که گرفتار شدیم بود 🍃🍀 🍃🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 @alvaresinchanne