eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
971 ویدیو
74 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر رزمندگان تخریبچی شرکت کننده در عملیات سیدالشهداء(ع) حاج توکل با دایره قرمز مشخص است. 🌷🌷🌷🌷 🌷 🌷 حاج توکل بیات در #عملیات_سیدالشهدا_علیه_السلام که در اردیبهشت ماه سال 65 در منطقه عمومی فکه توسط رزمندگان لشگر10 انجام شد ، #تخریبچی مامور به #گردان زهیر به فرماندهی شهید داوود حیدری بود حاجی بیات بعد از شهادت #تخریبچی_شهید_حمید_دهقان و #سعید_منتظری که هردوشان هنگام زدن معبر شهید شدند وارد معبر شد و ادامه معبر رو ایشون باز کرد و نیروها رو ازمیدان مین عبور داد. حاج توکل از نزدیک شاهد شهادت #شهید_حسین_اسکندرلو فرمانده گردان علی اصغر علیه السلام بود خودش میگفت که کمک کردم پیکر حاج حسین رو به نفربر زرهی انتقال دهند.. 🌷 🌷 🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🍂🌺 ✍🏿✍🏿 راوی : برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌺🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿 به روایت معاون گردان المهدی(ع) لشگر10 برای از منتشر میشود 🔶🌾🌾 زمانی که به ما ابلاغ عملیات شد 20 خرداد بود که ما رفتیم برای شناسایی حوالی . هنوز خط حد گردان ها مشخص نشده بود اواخر خرداد ماه بود که جلسه ای برگزار شد و قرار بر این شد که گردان قمربنی هاشم(ع) گردان حضرت قاسم (ع) و زهیر عملیات کنند و سایر گردان ها در احتیاط باشند که فردای اون روز آماده باش لغو شود و گردان ها رفتند مرخصی که 15 روز مرخصی داشتند که 4 روز قبل از عملیات گفتند محدوده عملیات لشگر10 عوض شده و ماموریت عملیات گردان ها به سمت راست کمربندی دهلران ، پل شکسته و تپه های 177 تغییر پیدا کرده است. سه شب های_اطلاعات کار کردند و یک شناسایی ضعیف و سطحی انجام دادند فرمانده لشگر10 اصرار داشت که گردان المهدی باید محدوده عملیات داشته باشد کادر گردان ضعیف بود و ساعات آخر یه تعداد از بچه های آموزش نظامی و تخریب به ما مامور شدند که خوب هم کمک کردند. دقایق آخر هم یه چند تا از کادر را به ما دادند. وقتی بچه ها فهمیدند گردان المهدی(ع) خط شکن است خیلی شاد شدند و این خبر خیلی کمک کرد و روحیه ی معنوی بچه ها بالا رفت قرار شد گردان المهدی(ع) اولین گردان لشگر باشد که به خط بزند ، حد فاصل چپ شیار گاوی تا لب جاده آسفالته و تا پل شکسته و از پل شکسته تا تپه 177 گردان علی اصغر(ع) عملیات کند و گردان حمزه هم در شیار گاوی دشمن رو مشغول تا گردان المهدی(ع) بتواند با دشمن درگیر شود . شب عملیات از موقعیت با اتوبوس بچه های گردان را تا ایستگاه صلواتی آوردیم و از آنجا با وانت تا راه کار سیدالشهداء (ع) و قرارگاه تاکتیکی آمدیم. هوا داشت تاریک میشد که یه تعداد آمبولانس آمد و بچه ها رو تا شیار گاوی انتقال دادند و از اونجا هم تا خاکریز پیاده آمدیم. ساعت 9.30 دقیقه پشت خاکریز آماده دستور بودیم نزدیک ساعت 10 بود که گروهان جهاد با همراهی برادر صمد فرمانده گردان المهدی(ع) به سمت کمین دشمن حرکت کردند. و نزدیک ساعت 11 بود که برادر صمد رمز رو اعلام کرد و درگیری شروع شد. وقتی ما رسیدیم معبر را باز کرده بودند و گروهان قبل با دشمن درگیر بودند و یک تعداد از نیروهای کمین دشمن جلو آمده بودند و به سمت ما نارنجک می انداختند. یکی از بچه های تخریب با ما بود ازش خواستیم یک معبر برای ما باز کند تا آرپی جی زن ها بتوانند دشمن رو دور بزنند و تیربارها را خاموش کنند. اولین سنگر دوشکای دشمن که با شلیک آرپی جی زن ها خاموش شد یه تعداد از نیروهای مستقر در کمین ها فرار کردند و ما نیروهای خودمان را داخلش مستقر کردیم. هنوز یک دوشکا داخل شلیک میکرد و مزاحم پیشروی بچه ها بود. ساعت 3 نیمه شب بود که تقریبا کمین های محدوده ما سرکوب شدند و فقط یک دوشکا بود که از سمت گردان حمزه هنوز خاموش نشده بود و این امکان الحاق دو گردان را دچار مشکل کرده بود. قبل از اینکه هوا روشن شود بلدوزر ها به خط رسیدند و مشغول زدن خاکریز شدند و بچه ها پشت خاکریزها جانپناه گرفتند. در شیار گاوی موانع زیادی اعم از سیم خاردار و خورشیدی و مین بود و اجازه نمیداد که ما به سمت کمین ها حمله کنیم و دوشکا رو خاموش کنیم. 100 متر بیشتر خاکریز نبود و دشمن هم از این استفاده میکرد تا به سمت نیروهای ما نفوذ کند. نزدیک صبح بود که خبر دارشدیم برادر صمد فرمانده گردان المهدی(ع) به شهادت رسیده. نزدیک 6 صبح بود که یه تعداد از بچه های (ع) آمدند و به ما کمک کردند و خط تقویت شد و دشمن عقب کشید و یکمقدار فشار دشمن کم شد. مهمات همراه ما تموم شده بود و تا مهمات رسید بعد از ظهر شده بود گردان المهدی(ع) تا ساعت 6 بعد از ظهر روز 10 تیرماه پشت خاکریز بود و بچه های _علی_اکبر(ع) آمدند و ما عقب اومدیم. @alvaresinchannel
🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🍂🌺 ✍🏿✍🏿 راوی : برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🍂🌺 ✍🏿✍🏿 راوی : برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌺🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿 به روایت معاون گردان المهدی(ع) لشگر10 برای از منتشر میشود 🔶🌾🌾 زمانی که به ما ابلاغ عملیات شد 20 خرداد بود که ما رفتیم برای شناسایی حوالی . هنوز خط حد گردان ها مشخص نشده بود اواخر خرداد ماه بود که جلسه ای برگزار شد و قرار بر این شد که گردان قمربنی هاشم(ع) گردان حضرت قاسم (ع) و زهیر عملیات کنند و سایر گردان ها در احتیاط باشند که فردای اون روز آماده باش لغو شود و گردان ها رفتند مرخصی که 15 روز مرخصی داشتند که 4 روز قبل از عملیات گفتند محدوده عملیات لشگر10 عوض شده و ماموریت عملیات گردان ها به سمت راست کمربندی دهلران ، پل شکسته و تپه های 177 تغییر پیدا کرده است. سه شب های_اطلاعات کار کردند و یک شناسایی ضعیف و سطحی انجام دادند فرمانده لشگر10 اصرار داشت که گردان المهدی باید محدوده عملیات داشته باشد کادر گردان ضعیف بود و ساعات آخر یه تعداد از بچه های آموزش نظامی و تخریب به ما مامور شدند که خوب هم کمک کردند. دقایق آخر هم یه چند تا از کادر را به ما دادند. وقتی بچه ها فهمیدند گردان المهدی(ع) خط شکن است خیلی شاد شدند و این خبر خیلی کمک کرد و روحیه ی معنوی بچه ها بالا رفت قرار شد گردان المهدی(ع) اولین گردان لشگر باشد که به خط بزند ، حد فاصل چپ شیار گاوی تا لب جاده آسفالته و تا پل شکسته و از پل شکسته تا تپه 177 گردان علی اصغر(ع) عملیات کند و گردان حمزه هم در شیار گاوی دشمن رو مشغول تا گردان المهدی(ع) بتواند با دشمن درگیر شود . شب عملیات از موقعیت با اتوبوس بچه های گردان را تا ایستگاه صلواتی آوردیم و از آنجا با وانت تا راه کار سیدالشهداء (ع) و قرارگاه تاکتیکی آمدیم. هوا داشت تاریک میشد که یه تعداد آمبولانس آمد و بچه ها رو تا شیار گاوی انتقال دادند و از اونجا هم تا خاکریز پیاده آمدیم. ساعت 9.30 دقیقه پشت خاکریز آماده دستور بودیم نزدیک ساعت 10 بود که گروهان جهاد با همراهی برادر صمد فرمانده گردان المهدی(ع) به سمت کمین دشمن حرکت کردند. و نزدیک ساعت 11 بود که برادر صمد رمز رو اعلام کرد و درگیری شروع شد. وقتی ما رسیدیم معبر را باز کرده بودند و گروهان قبل با دشمن درگیر بودند و یک تعداد از نیروهای کمین دشمن جلو آمده بودند و به سمت ما نارنجک می انداختند. یکی از بچه های تخریب با ما بود ازش خواستیم یک معبر برای ما باز کند تا آرپی جی زن ها بتوانند دشمن رو دور بزنند و تیربارها را خاموش کنند. اولین سنگر دوشکای دشمن که با شلیک آرپی جی زن ها خاموش شد یه تعداد از نیروهای مستقر در کمین ها فرار کردند و ما نیروهای خودمان را داخلش مستقر کردیم. هنوز یک دوشکا داخل شلیک میکرد و مزاحم پیشروی بچه ها بود. ساعت 3 نیمه شب بود که تقریبا کمین های محدوده ما سرکوب شدند و فقط یک دوشکا بود که از سمت گردان حمزه هنوز خاموش نشده بود و این امکان الحاق دو گردان را دچار مشکل کرده بود. قبل از اینکه هوا روشن شود بلدوزر ها به خط رسیدند و مشغول زدن خاکریز شدند و بچه ها پشت خاکریزها جانپناه گرفتند. در شیار گاوی موانع زیادی اعم از سیم خاردار و خورشیدی و مین بود و اجازه نمیداد که ما به سمت کمین ها حمله کنیم و دوشکا رو خاموش کنیم. 100 متر بیشتر خاکریز نبود و دشمن هم از این استفاده میکرد تا به سمت نیروهای ما نفوذ کند. نزدیک صبح بود که خبر دارشدیم برادر صمد فرمانده گردان المهدی(ع) به شهادت رسیده. نزدیک 6 صبح بود که یه تعداد از بچه های (ع) آمدند و به ما کمک کردند و خط تقویت شد و دشمن عقب کشید و یکمقدار فشار دشمن کم شد. مهمات همراه ما تموم شده بود و تا مهمات رسید بعد از ظهر شده بود گردان المهدی(ع) تا ساعت 6 بعد از ظهر روز 10 تیرماه پشت خاکریز بود و بچه های _علی_اکبر(ع) آمدند و ما عقب اومدیم. @alvaresinchannel
هدایت شده از قنوت قلم
🌹پهلوان شهید سعید طوقانی شهادت ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر ؛ شرق رود دجله عراق سعید میثم لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) شادی روح شهدای گردان میثم صلوات @ghonooteghalam
🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🍂🌺 2️⃣✍🏿✍🏿 راوی : برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
✍🏿✍🏿 راوی : برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم... ادامه دارد👇👇👇👇 @alvaresinchannel