38 سال قبل در چنین روزها
#بگو_مگوی_دو_سردار
#شبهای_قدر_کربلای_5
فرماندهان تخریب و اطلاعات عملیات لشگر10
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی و
#شهید_حاج_غلامرضا_کیانپور
✅ در جلسه طرح مانور #عملیات_کربلای_5، که در آن جلسه فقط فرمانده گردانها حضور داشتند ، در مورد کیفت مواضع و موانع دشمن در #دژ_شلمچه بحث شد و فرمانده لشگر #برادر_فضلی به جزییات دقیق استحکامات و موانع دشمن در آبگرفتگی و دژ شلمچه اشاره کرد و همه فرماندهان با اشتیاق گوش میکردند، تا اینکه شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب صحبت های آقای فضلی رو قطع کرد و با عصبانیت گفت: اینها همه کذب محض است. مگر میشود در این دژ نفوذ کرد و یا اینکه نیرو از این موانع عبور داد؛ چه کسی از موانع رد شده ؟
این کلام شهید زینال الحسینی با توجه به شناختی که فرماندهان از سوابق و دلاوری و نترسی ایشان داشتن فضای جلسه را به هم ریخت. #سید_می_گفت:
وظیفه #بچه_های_تخریب است که از موانع عبور کنند و اطلاعات موانع دشمن را گزارش کنند، در حالی که من میدانم کسی یک چنین جسارتی ندارد که از این همه موانع بگذرد!
کار به اینجا که کشید یک لحظه همه ساکت شدند و #شهید_حاج_غلام_کیانپور با صدای بلند به طوریکه همه متوجه شوند گفت: بنده خودم از #موانع_و_مواضع دشمن عبور کردم و پشت دژ را شناسایی کردم و #بچه_های_تخریب باید آمادگی لازم برای عبور از موانع رو داشته باشند.
نظرها همه به سمت حاج غلام برگشت. حاج غلام اصلاً در عمرش نگفته بود «من رفتم»، میگفت «بچهها رفتند». اینجا حاج غلام برای اینکه همه فرماندهان رو از نگرانی بیرون بیاره، گفت من خودم رفتم. و سر و صورت زخمی اش این حرف رو تائید میکرد.
حکایت حاج غلام به اینجا ختم نشد و #یک_شاه_کار دیگر هم رو کرد و آن این بود که گفت برای اینکه باور کنید من به #دژ_شلمچه رسیدم و از آن عبور کرده ام ، مقداری از خاک #دژ_شلمچه را هم داخل یک نایلون با خودم آوردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel