eitaa logo
محبان الزّهرا(س)
399 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
184 فایل
🕌قرارگاه‌فرهنگی خواهران مسجدامام‌محمدباقر"ع" پردیسان،قم‌المقدسه💚پایگاه‌بسیج‌معصومیه #امام‌خامنه‌ای‌مدظله‌العالی جواب کارفرهنگی باطل،کارفرهنگی #حق است.👌 آدمین ثامن👇 @Sahelmontazer313 📌کپی‌مطلب‌با‌ذکر‌آیدی‌+ #صلوات‌براےظهورمنجی‌عالم تبادل‌نداریم ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
"⚡️💡🌱" حال وهوای شهر تیره وتار شده بود اینجا تهران نبودولی طراوت وتازگی رو حس نمیکردی! ولی نه به خاطر آلودگی های ماشینی ! فضا مسموم شده بود ولی نه به خاطر وجود گازهای سمی ! احساس دلتنگی میکردی😔 زنان آخرالزمانی😔 ولی چاره ای نبود ،دشمن در حال أرایش جنگی جدیدی بود... هوا در حال گرم شدن بود،بعضی وقتها فکر میکردی اینها از همین خاک نیستند وغریبه اند... هر چقدر میتوانستم چادرم را محکمتر گرفتم و به راه خودم ادامه دادم... به‌آنطرف خیابان رفتم... مگر میتوانستی چشمت را ببندی وراه بروی ودلت نسوزد... خوش وخرم بود با تیپ جذابی که زده بود ◾️دخترم اینطوری نیا بیرون😔 ▫️مگه چشه؟ ▪️درست نیست! ▫️چه اشکالی داره؟ سرمست بود وشاد نگاهش را برگرداند و به راه خودش ادامه داد.... کاش میتوانستم تو را کنارم بنشانم و بگویم .... از طراوتی که از دست خواهی داد.... از زیبایی هایت که رایگان به نمایش گذاشته ای.... از نگاههای هوس انگیزی که به تو دوخته شده..‌. از آسیبهایی که تهدیدت میکنند... از آینده ی سردی که برای خود میسازی... نگاه دلسوزانه مرا ندید و رفت...‌ 🍃🍃 آن یکی دورتر از من بود سعی میکردم خودم را به او برسانم که موهای دم اسبی زیبایش را بپوشاند،نرسیدم ، سوار ماشین شد و رفت.... 🍃🍃 خدایا امروز آمده بودم خریدهایم را انجام دهم،امروز مرا برای چه با این صحنه ها روبرو میکنی؟ تو همان خدایی هستی که قطره ای باران بی حساب بر زمین فرود نمی آید... 🍃🍃 کمی آنطرف تر مغازه ای شیشه ای را دیدم موهای پریشان شده بانویی با هیکلی درشت ،همسرش هم کنار اوبود گفتم شاید روسری اش افتاده شاید سر کند... به سمت داروخانه رفتم، خریدم را انجام دادم ولی باز هم او در همان مغازه شیشه ای چرخ میزد.... در را باز کردم مشخص بود باردار است،مراعاتش را باید میکردم،دو فروشنده خانوم بودند گفتم ببخشید یک لحظه میاین ،فروشنده اشاره کرد که با من هستین ؟گفتم نه با اون خانوم😊 به سمتم قدم برداشت؛ ▫️بفرمایید؟! ▪️آهسته وبا لبخند گفتم ببخشید شرمنده که گفتم بیرون بیاین نخواستم پیش بقیه بگم ... روسریتون افتاده ،خواستم بگم بذارید... اونم با لبخند گفت چشم میذارم.... 🍃🍃🍃 ولی تو هم آخرین نفر نیستی.... کاش میتوانستم بگویم که چقدر روی حجابت حساب باز کرده وچه نقشه ها برایت چیده... کاش میتوانستم از لذت برایت بگویم..... از جنینی که در درونت می پرورانی .... از روابط همسرانی که با دیدن وضعیت پوشش تو خراب خواهد شد.... از حاج هایی بگویم که به پای حفظ تو پر کشیدند ورفتند....🌷 ولی خسته نخواهم شد... شما را از وجود خودم میدانم.... شما جزئی از خانواده من هستید... فقط بین عقاید ما فاصله افتاده.... در این کشمکش جنود شیطان تنها اوست که خواهد ماند وحکم اوست که خواهد شد ومراهم در کلام پاکش فراخوانده به نصرت دینش... ✍سادات •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•