eitaa logo
علمیه الزهرا(س)
149 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
203 فایل
مدرسه علمیه الزهرای شهرستان دهاقان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆ارزش حب على (ع) در بهشت عبداللّه بن عباس گويد: سلمان را در عالم خواب ديدم ، به او گفتم : آيا تو غلام آزاد كرده رسول خدا (ص ) نبودى ؟ گفت : آرى بودم ، ديدم تاج ياقوتى بر سر دارد و لباسهاى عالى بهشتى بر تن پوشيده ، گفتم : اى سلمان ، اين منظره حكايت از مقام عالى تو مى كند كه خداوند به تو عطا كرده ، گفت : آرى ، گفتم : تو در بهشت ، بعد از ايمان به خدا و ايمان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) چه چيز را بهتر از همه چيز ديدى ؟ در پاسخ گفت : ليس فى الجنة بعد الايمان باللّه و رسوله شى ء هو افضل من حب على بن ابيطالب (ع ). ترجمه : در بهشت ، بعد از ايمان به خدا و رسولش ، چيزى بهتر از دوستى على (ع ) نيست . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
🔆مامون و مرد دزد محمد بن سنان حكايت مى كند كه در خراسان نزد مولايم حضرت رضا عليه السلام بودم . ماءمون در آن زمان حضرت را معمولا در سمت راست خود مى نشاند. به ماءمون خبر دادند كه مردى دزدى كرده است . ماءمون دستور داد او را احضار كنند. چون حاضر شد، ماءمون او را در قيافه مرد پارسايى مشاهده كرد كه اثر سجده در پيشانى داشت . به او گفت : - واى بر اين ظاهر زيبا و بر اين كار زشت ! آيا با چنين آثار زهد و پارسايى كه از تو مى بينم تو را به دزدى نسبت مى دهند؟ مرد صوفى گفت : - من اين كار را از روى ناچارى كرده ام ، زيرا تو حق مرا از خمس و غنايم ، نپرداختى . ماءمون گفت : - تو در خمس و غنايم چه حقى دارى ؟ - خداى عزوجل خمس را به شش قسمت تقسيم كرد و فرمود: ((هر غنيمت كه به دست آوريد خمس آن براى خدا و پيغمبر او و ذوى القربى و يتيمان و بينوايان و درماندگان در سفر است .))(1) و همچنين غنيمت را به شش قسمت تقسيم كرد و فرمود: ((غنيمتى كه خدا از اهل قريه ها به پيغمبر خود ببخشد، براى خدا و پيغمبر او و ذوى القربى و يتيمان و بينوايان و درماندگان در سفر است ؛ براى آنكه غنيمت ، تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش ‍ نباشد.))(2) 👈طبق اين بيان ، اكنون كه در سفر مانده ام و بينوا و تهيدستم ، تو مرا از حقم محروم ساخته اى . ماءمون گفت : آيا من حكمى از احكام خدا و حدى از حدود الهى را ترك كنم ، با اين حرف هايى كه تو مى زنى ؟ مرد صوفى گفت : - اول به كار خود پرداز و خويش را پاك كن و آن گاه به تطهير ديگران همت گمار! نخست حد خدا را بر نفس خود جارى كن و آن گاه ديگران را حد بزن ! ماءمون ديگر نتوانست سخن بگويد، رو به حضرت رضا عليه السلام نمود و گفت : - در اين باره چه نظرى داريد؟ حضرت رضا عليه السلام فرمود: - اين مرد مى گويد تو هم دزدى كرده اى منهم دزدى كرده ام ! ماءمون از اين سخن سخت برآشفت و آن گاه به مرد دزد گفت : - به خدا قسم دست تو را خواهم بريد. مرد گفت : - آيا تو دست مرا قطع مى كنى در صورتى كه خود، بنده منى ؟! ماءمون گفت : - واى بر تو! من چگونه بنده تو هستم ؟! مرد گفت : - به جهت اينكه مادر تو از مال مسلمان خريدارى شده و تو بنده كليه مسلمانان مشرق و مغربى ، تا آن گاه كه تو را آزاد كنند، و من تو را آزاد نكرده ام . ديگر آنكه تو خمس را بلعيده اى ! بنابراين ، نه حق آل رسول را ادا كرده اى و نه حق مثل من و امثال مرا داده اى . همچنين شخص ناپاك نمى تواند ناپاك مثل خود را پاك سازد، بلكه سخصى پاك بايد آلوده اى را پاك نمايد و كسى كه خود حد بگردن دارد بر ديگرى حد نمى تواند بزند، مگر آنكه اول از خود شروع كند! مگر نشنيده اى كه خداى عزيز مى فرمايد: ((آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خويش را فراموش مى كنيد و حال آنكه كتاب خدا را تلاوت مى كنيد؟ آيا در اين كار فكر نمى كنيد.))(3) در اين هنگام ، ماءمون رو به حضرت رضا عليه السلام كرد و گفت : - صلاح شما درباره اين مرد چيست ؟ حضرت رضا عليه السلام اظهار داشتند: - خداى جل جلاله به محمد صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: ((فلله الحجه البالغه )) خداى را دليل رسايى هست كه نادان با نادانى مى فهمد و دانا بعلم خود درك مى كند، دنيا و آخرت بر پايه استوار است و اكنون اين مرد بر تو دليل آورده است . چون سخن به اينجا رسيد، ماءمون فرمان داد تا مرد صوفى را آزاد كنند. پس از آن ، مدتى در ميان مردم ظاهر نشد و در مورد حضرت رضا عليه السلام فكر مى كرد تا آنكه آن بزرگوار را مسموم ساخت و شهيد كرد.(4) 1- انفال / 41 2- حشر/ 7 3- بقره / 44 4- بحار، ج 49، ص 288
🔆هيچ مگو ✨لقمان حكيم رضى الله عنه پسر را گفت:  🍃امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور . 🍃شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند . دير وقت شد و طعام نتوانست خورد . روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد . روز چهارم، هيچ نگفت . شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هيچ نگفته‏ام تا برخوانم. 🍃 لقمان گفت: پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى .  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔆پيك ناپيدا دلسوخته‏اى هر شب خدا را مى‏خواند و ذكر ((الله )) از دهان او نمى‏افتاد. در همه حال لفظ ((الله )) بر زبان داشت و يك دم از اين ذكر، نمى‏آسود. شبى شيطان به سراغش آمد و گفت: اين همه الله را لبيك كو؟ چگونه او را اين همه مى‏خوانى و هيچ پاسخ نمى‏شنوى؟ اگر در اين ذكر، سودى بود، بايد ندايى مى‏شنيدى و لبيكى مى‏آمد. مرد، شكسته دل شد و به خواب رفت . در خواب حضرت خضر را ديد كه به او مى‏گويد: چه شد كه از ذكر بازماندى؟ گفت: همه عمر او را خواندم، هيچ پاسخ نشنيدم. اگر بر در كسى چند بار بكوبند، پاسخى شنوند . من سال‏ها است كه الله مى‏گويم و لبيك نمى‏شنوم. ترسم كه مرا از خود رانده باشد و سزاوار لبيك نباشم . خضر گفت: هرگاه كه او را خواندى، او تو را پاسخ گفته است . گفت: چگونه؟ گفت: همين كه او را مى‏خوانى، او تو را حال و توفيق داده است كه باز بيايى و الله بگويى . آن الله گفتن‏هاى تو، لبيك‏هاى خدا است . اگر رد باب بودى، آن توفيق نمى‏يافتى كه باز آيى و باز او را بخوانى . بدان كه اگر در دل تو سوز و دردى است، آن سوز و گدازها، همان فرستادگان خدا هستند كه از جانب خدا تو را پاسخ مى‏گويند و به درگاه او مى‏كشانند. گفت آن الله تو لبيك ماست - - آن نياز و درد و سوزت پيك ماست‏ ترس و عشق تو كمند لطف ماست - - زير هر يا رب تو لبيك هاست 👌اگر ديدى كه جاهلى و غافلى، خدا را نمى‏خواند، بدان كه خدا بر دهان و دل او قفل زده است، و اگر اهل دلى پيوسته خدا را خواند، آن از توفيق و اراده حق است كه خواسته است بنده‏اش به درگاه آيد و نالد. پس اگر چون گذشته ذكر بر لب داشتى، بدان كه او تو را بدين كار گمارده است و اگر به ذكر و مناجات، رغبت نداشتى، پس همو تو را اجازت نفرموده است . 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
🔆آنان كه خويشتن را مسخره مى كنند  امام رضا عليه السلام مى فرمايد: هفت چيز بدون هفت چيز ديگر، مسخره است : 1. هر كس با زبان استغفار كند ولى در قلب استغفار نكند، خود را مسخره كرده . 2. هر كس از خدا توفيق بخواهد و كوشش ننمايد، خود را مسخره كرده . 3. هر كس هوشيارى و احتياط در زندگى بطلبد ولى بى مبالاتى كند، خود را مسخره نموده . 4. هر كس از خدا بهشت بخواهد و بر مشكلات عبادت صبر نكند، خود را مسخره كرده . 5. هر كس از آتش جهنم به خدا پناه برد ولى خواسته هاى نا مشروع دنيا را ترك ننمايد، خود را مسخره نموده . 6. و هر كس به ياد خدا باشد ولى سرعت براى ديدارش نگيرد خود را مسخره كرده است 📚ب : ج 78، ص 356.
🔆ارزش آموزش دين   زنى به خدمت فاطمه زهرا عليها السلام رسيد و عرض كرد: مادر ناتوانى دارم كه درباره نمازش به مشكلى برخورده است ، از اين رو مرا به سوى شما فرستاده است تا سوال او را پرسش نمايم . فاطمه عليها السلام جواب سوال او را داد، مسئله دومى را سوال كرد و حضرت جواب او را داد، مسئله سوم ، چهارم تا دهم را پرسيد و حضرت جواب همه پرسشهاى او را داد. آنگاه آن زن از كثرت سوالهايى كه كرده خجالت زده شد و عرض كرد بيش از اين مزاحم نمى شوم اى دختر رسول خدا. فاطمه عليها السلام فرمود: بيا و هر سوالى كه داشتى بپرس و من جواب خواهم داد، زيرا اگر كسى خود را مزد بگير كسى كند كه بار سنگينى را بر پشت بام حمل نمايد و در برابر مبلغ هزار دينار اجرت گيرد آيا از حمل بار خسته مى شود؟ زن گفت : نه خسته نمى شود (زيرا اجرت بسيار زيادى دريافت مى كند.) فاطمه عليها السلام فرمود: من در برابر هر مسئله اى كه پاسخ مى دهم بيشتر از بين زمين و آسمان كه پر از مرواريد باشد پاداش مى گيرم پس سزاوار است كه هيچ در برابر جواب به سوال شما خسته نشوم . شنيدم كه فرمود: علماى شيعه ما در قيامت بر انگيخته مى شوند و به اندازه ارشاد مردم و زيادى علومى كه دارند بر آنها لباس كرامت پوشانده مى شود تا اينكه به يكى از آنها يك ميليون حله از نور داده مى شود، آنگاه منادى خداوند ندا مى دهد: اى سرپرستان يتيمان آل محمد كه جدائى آنها از امامانشان آنها را يارى كرديد اينها شاگردان شما هستند كه تحت سرپرستى و يارى شما بودند و هدايت شدند. از خلعتهايى كه به شما داده شد به آنها بدهيد، علما هم به اندازه علومى كه آنها از ايشان دريافت كرده اند خلعت مى دهند و برخى از آنها صد هزار خلعت دريافت مى كنند و خود به كسانى كه از آنها تعليم گرفته اند مى بخشند. 📚بحارالانوار، ج 43، ص 3.
🔆نزديكى به خدا پيامبر صلى اللّه عليه و آله از اصحاب خود سوال كرد در چه هنگام زن به خدا نزديكتر است ؟ اصحاب جواب صحيح آن را ندانستند. وقتى فاطمه عليها السلام از سوال پيامبر صلى اللّه عليه و آله با خبر گرديد فرمود: بيشترين نزديكى زن به خداوند وقتى است كه در منزل خود قرار دارد. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى كه فاطمه پاره تن من است . اين حديث به معناى آن نيست كه زن از منزل بيرون نرود چه اينكه فاطمه عليها السلام خود براى آوردن آب از منزل بيرون مى رفت بلكه به اين معناست كه منزل محيط امنى است كه زن در آن نزديكى بيشترى با خدا دارد. 📚بحارالانوار، ج 43، ص 92
🔆حكايت ام ايمن، خدمتكار حضرت فاطمه (س) وقتى فاطمه-سلام اللّٰه عليها-رحلت كرد، «ام ايمن» قسم خورد كه در مدينه نماند؛ چون طاقت نداشت جاى خالى حضرت فاطمه را مشاهده كند. لذا به سوى مكّه رفت و در ميان راه به تشنگى شديدى دچار شد. دستهاى خود را به سوى آسمان بالا برد و گفت: پروردگارا! من خدمت گذار فاطمه-سلام اللّٰه عليها-هستم، مرا از عطش، مى‌ميرانى! آنگاه خداوند از آسمان سطلى پايين فرستاد. ام ايمن از آن نوشيد و هفت سال به غذا و آب، نيازى پيدا نكرد. در روزهاى بسيار گرم، مردم، او را به زحمت مى‌انداختند ولى اصلا تشنه نمى‌شد 📚منبع: بحار الانوار:43/28، حديث 32.
🔆امام رضا عليه السلام و مردى در سفر مانده يسع پسر حمزه مى گويد: در محضر امام رضا بودم ، صحبت مى كرديم ، عده زيادى نيز آنجا بودند كه از مسائل حلال و حرام مى پرسيدند. در اين وقت مردى بلند قد و گندمگون وارد شد و گفت : فرزند رسول خدا! من از دوستداران شما و اجدادتان هستم ، خرجى راهم تمام شده ، اگر صلاح بدانيد مبلغى به من مرحمت كنيد تا به وطن خود برسم و در آنجا از طرف شما به اندازه همان مبلغ صدقه مى دهم ، چون من در وطن خويش ثروتمندم اكنون در سفر نيازمندم . امام برخاست و به اطاق ديگر رفت ، دويست دينار آورد در را كمى باز كرد خود پشت در ايستاد و دستش را بيرون آورد و آن شخص را صدا زد و فرمود: اين دويست دينار را بگير و در مخارج راهت استفاده كن و از آن تبرك بجوى و لازم نيست به اندازه آن از طرف من صدقه بدهى . برو كه مرا نبينى و من نيز تو را نبينم . آن مرد دينارها را گرفت و رفت ، حضرت به اتاق اول آمد به حضرت عرض ‍ كردند: شما خيلى به او لطف كرديد و مورد عنايت خويش قرار داديد، چرا خود را پشت در نهان كرديد كه هنگام گرفتن دينارها شما را نبيند؟ امام فرمود: به خاطر اين كه شرمندگى نياز و سؤ ال را در چهره او نبينم ... 📚بحار: ج 49، ص 101.