🚩 حضرت آقا، حاجآقای رئیسی را خواستند دفترشان؛ بنا بود ریاست قوه قضائیه را بسپارند به ایشان. نظر رهبری را که میشنود، میافتد به خواهش و تمنا که «اجازه بدید من در آستان قدس خدمتگزار امام رضا و زائرا باشم. بنده رو عفو کنید از این مسئولیت.» حتی آقای اژهای را برای قوه پیشنهاد می دهد.
آقا که بی قراری آقای رئیسی را میبینند، خاطرهای از جوانیهای خودشان تعریف میکنند.
- من جوان بودم، چشم پدرم بیمار شده بود. بارها در مشهد و تهران ایشون رو بردم پیش پزشک، اما افاقه نکرد و دو سه سالی رو چشمشون دید نداشت. باید دستشون رو میگرفتیم و این طرف و اون طرف میبردیم. من اون زمان علقهی زیادی به قم داشتم. مونده بودم به درس و بحثم در قم برسم، یا برم مشهد و در خدمت پدرم باشم. با افراد مختلفی مشورت کردم؛ ازجمله یکی از دوستانم؛ مردی اهل دل که منزلش در چهارراه حسن آباد تهران بود. اون بنده خدا به من گفت: شما بیا یه کاری بکن. بهخاطر خدا از قم دست بکش و برو مشهد بمون! خدا میتونه دنیا و آخرت تو رو از قم به مشهد منتقل کنه! با این حرفش، دلم آرام گرفت؛ رفتم مشهد.
حاجآقای رئیسی بعد از اتمام فرمایش رهبری میگوید: «اگر شما اینطور میفرمایید، من قبول میکنم.»
▪️راوی: سید محمد صاحبکار خراسانی، معاون برنامه ریزی راهبردی قوه قضائیه
▪️منبع: ویژه برنامه ثریا، شبکه یک، سهشنبه اول خرداد ۱۴۰۳
--------------☫︎--------------
#راه_رئیسی
#دنبالهدار #رئیسی_عزیز
🇮🇷
📍