شهریار » گزیدهٔ غزلیات »
غزل شمارهٔ ۲ - مناجات
🔺علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
🔺که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
🔺دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین
🔺به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
🔺به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
🔺چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را
🔺مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
🔺به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
🔺برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
🔺که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
🔺بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
🔺چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
🔺بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
🔺که علم کند به عالم شهدای کربلا را
🔺چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
🔺چو علی که میتواند که به سر برد وفا را
🔺نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
🔺متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
🔺به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
🔺که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
🔺به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
🔺چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
🔺چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
🔺که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
🔺چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
🔺که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
🔺«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
🔺به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»
🔺ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
🔺غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
#امام_علی #میلاد_امام_علی #روز_پدر
#ماه_رجب #اعتکاف #مجموعه_درمانی_الزهرا