eitaa logo
آمال|amal
358 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارونِ‌بارون‌چشماۍِگریون میخوام‌کربلا‌باشم‌..🥺🚶🏻‍♂️ 🖤
『جامانده....🥀』 همہ‌رفتندومن‌ازهجرٺوهق‌هق‌ڪردم بخداحضرٺ‌اربـٰاب‌زغم‌دق‌ڪردم ڪاش‌همرٰاه‌ٺمـٰام‌رفقامۍرفتم پـٰابرهنہ‌زِنجف‌ٺاڪربلـٰامۍرفتم..!
-باباشماچیزی‌نپرس‌ازگوشواره... من‌هم‌ازانگشترنمی‌گیرم‌سراغی!" 💔🍂
السلام علیک یا شیرخواره حسین 🤚🏼
برو پایین🖤 پایین تر🖤 ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣴⣶⣤⣤⡆ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⢉⣽⡿⠋ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣤⠀⢀⣤⣴⣾⠟⠉⢀⡄ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣶⣶⣾⣿⣿⡿⠛⠉⠀⠀⠀⣼⡇ ⠀⢀⡦⠀⢠⣶⡄⠀⠀⣿⠏⠁⠉⠉⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣿⠁ ⠀⣾⠁⠀⢿⣿⠇⠀⢠⡿⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢠⣿⠀⣠ ⢸⣿⠀⠀⠀⠀⠀⣠⣾⠃⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠸⣿⣿⡏ ⢸⣿⣷⣶⣶⣶⣿⡿⠃⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠙⠋ ⠀⠙⠿⠿⠿⠛⠉⠀⠀⠀⣀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣰⣿⣿⣿⡷⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠛⠉⠉⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢰⣿⣿⣿⠇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠉⠁ هرچقدر که امام حسین【ع】رو دوست داری پخشش کن تا هزاران نفر با دیدن این پیام حداقل یکبار بگن یا حـــسینـ... 💔✋🏻
هدایت شده از ابوالقاسِم
نازدانه‌ی حسین بی‌تابی می‌کند؛ سراغ پدرش را می‌گیرد... زینب تاکنون شهادت حسین را از او پنهان کرده است؛ زینب گفته بود رقیه جان پدرت سفر رفته... ولی حالا رقیه جور دیگری بی‌تابی می‌کند... آخر دختر ها جانشان به پدرشان بند است... تشتی پوشیده از پارچه را جلوی رقیه سه ساله می‌گذارند؛ می‌گوید: من که غذا نخواستم، من پدرم را می‌خوام. می‌گویند:غذا نیست، باز کن. پارچه را کنار می‌زند؛ بابا را می‌بیند و مات سر بابا می‌شود. آرام آرام سر بابا را بالا می‌آورد، آخر میترسد سر بابا از دستان کوچکش بیوفتد... می‌گوید بابا چه کسی رگ های گردنت را زده؟ بابا چه کسی من را یتیم کرده؟ بابا خبر داری عمه را کتک زدند؟ بابا ببین چادرم سوخته ولی هنوز سرمه ها... می‌بینند نازدانه‌ی سه ساله آرام گرفته... یکدفعه نازدانه یک طرف می افتد و سر یک طرف... زینب به سمت نازدانه می‌رود و هرچه صدایش می‌کند جوابی نمی‌شنود... نازدانه پیش پدرش رفت... ۱۴۰۱/۵/۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@aboallghasem همسایمون رو پرشور حمایت کنید
سلام وقتتون بخیر باشه. کانال تازه تاسیس داریم و دنبال عضوگیری هستیم. کانالمون: @Ketabkhanhaa
هدایت شده از • انتصار •
[ و حسین شد تمامِ زندگیِ ما . . :) ]
♨️ ✍از آیت الله قاضی(ره)نقل شده: بعد رحلتشان کسی ایشان را در خواب دید وسوال کرد؟!چه عملی در آخرت مهم تر است؟فرمود: زیارت من پشیمانم چرا روزی یکبار زیارت عاشورا نخواندم. 🏴 @Childrenofhajqasim1399
داستان واقعی✨ وقتی پدرم شهید شد سه ساله بودم و خیلی به پدرم وابسته بودم وقتی متوجه شدم که پدر شهید شده و دیگه نمیبینمش همش گریه می کردم از شب تا صبح مادرم و اطرافیانم منو بغل میکردن و مثل بچه نوزاد‌ تو خونه می چرخوندن تا ساکت بشم و بخوابم تا نزدیکهای صبح گریه میکردم بعدش می خوابیدم همه فکر می‌کردند که از خستگی میخوابیدم اما وقتی بزرگ ترشدم براشون تعریف کردم که وقتی اذان صبح میدادن بابام میومد منو بغل می کرد و تو خونه می چرخوند بعدش خوابم می‌برد 💞 راوی: دختر شهید قلعه نویی
💦جرعه ای از تفسیرزیارت عاشورا_قسمت دوم 🌗 لعن و سلام در زیارت عاشورا برای چیست؟ ❌در عاشورا هر دو طرف جبهه نماز می‌خواندند، هم اشقيا و هم ياران امام حسين(ع). ❌جنگ نماز با نماز بود، جنگ روزه با روزه بود. جنگ جهاد با جهاد بود. 💯فرقش اين بود كه اين طرف ولایت الله بود و آن طرف ولایت طاغوت بود💯 ❇️کار بزرگ حضرت امام حسين(ع) این بود که از✨🌕 نور یاران و اهل بیتش رونمایی کرد و از 🌑ظلمت یزیدیان رونمایی کرد. ✅ لعن و سلام در زیارت عاشورا را برای این گذاشتند.⬅️ لعن را برای ظلمت گذاشتند⬅️سلام را برای نور گذاشتند. ❇️اینقدر ثواب که برای زيارت عاشورا گذاشتند، برای معرفی ولایت است.👌 📝برگرفته از سخنرانی آیت الله حائری شیرازی(ره) در موسسه صابره(س)، اسفند ۱۳۹۱ @Childrenofhajqasim1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجری از مهمان برنامه میخواد که برنامه را با امام حسین علیه السلام تمام کند و پاسخ مهمان برنامه ....😭💔 (ع) @Childrenofhajqasim1399
هدایت شده از 'ثـارَالـلّـه‌مِـدیـأ'
یک کمی هول بدین بریم واسه ۳۵۰ تایی شدنمون :) چند روزه روی همین رقمیم
کِی شود حُر شوم و توبه ی مردانه کنم؟ @Childrenofhajqasim1399
هدایت شده از  - ملجا‌ قلبے .
عشق‌یعنۍکہ‌دمی‌بشنوۍازنام‌حسین ودلت‌گریہ‌ڪنان‌راهۍڪربلاشود…!♥️
هدایت شده از ابوالقاسِم
زینب شمشیر را به کمر محمدین می‌بندد؛کلاه را بر سرشان می‌گذارد و می‌گوید:بروید پیش دایی‌تان، اذن بگیرید و وارد میدان نبرد شوید. محمدین از خیمه بیرون می‌روند، نوک شمشیر روی خاک کشیده میشود... محمد می‌گوید:سلام دایی جان اذن ورود برای میدان می‌دهید؟ حسین می‌گوید: عزیزانم برای شما جنگ زود است شما باید بعد از من کنار مادرتان باشید. زینب وارد خیمه می‌شود و می‌گوید: حسین علی اکبر و قاسم به میدان رفتند پسر های من جنگ برایشان زود است؟!! میدانم وسعم کم است ولی از من قبول کن. حسین اذن می‌دهد، محمدین به میدان جنگ می‌روند؛ کمی بعد خبر شهادت محمدین می‌آید... زینب از خیمه خارج نمی‌شود مبادا امامش شرمنده شود... ۱۴۰۱/۵/۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای‌مجانین‌حسینی‌حسنی‌گریه‌کنید💔 هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید! نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!