eitaa logo
آمال|amal
345 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
*بسم رب الشهدا و الصدیقین* 📑 +سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: +این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران... +به نظرنتون کارخوبیه؟ +کیا موافقن؟؟؟ +کیامخالف؟؟؟؟ _همه دانشجویان مخالف بودن به جز یک نفر! _بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن... _بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن _بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته +تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 _همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند. +ولی استاد جواب نمیداد... _یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟ _ شما مسئول برگه های ما بودی؟ +استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم.. +استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟ _همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ _گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم _درس خوندیم... _هزینه دادیم _زمان صرف کردیم... +هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... +استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه _یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ... +استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. _صدای دانشجویان بلند شد. +استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن! _دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. +برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه +بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. _+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!! تنها کسی که موافق بود .... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود... *ما_ملت_امام_شهادتـیم* *شهــدای_گمنـام*
۱۱ اسفند ۱۳۹۹