________❣_________
#رمان_یادت_باشد
#پارت۲
توقعش را نداشتم مخصوصاً در چنین موقعیتی که همه می دانستند تا چند ماه دیگر کنکور دارم و چقدر این موضوع برایم مهم است جالب بود خود حمید نیامده بود فقط پدر و مادرش آمده بودند هول شده بودم نمی دانستم باید چه کار کنم هنوز از شوک شنیدن این خبر بیرون نیامده بودم که پدرم وارد اتاقم شد و بی مقدمه پرسید: «فرزانه جان! او قصد ازدواج داری؟» با خجالت سرم را پایین انداختم و با تته پته گفتم: «نه کی گفته؟بابا من کنکور دارم اصلا به ازدواج فکر نمی کنم شما که خودتون بهتر میدونید»
بابا که رفت پشت بندش مادرم داخل اتاق آمد و گفت: «دخترم آبجی آبجی آمنه از ما جواب میخواد خودت که میدونی چند سال پیش این بحث مطرح شده نظرت چیه؟بهشون چی بگیم؟» جواب من همان بود به مادرم گفتم: «طوری که همه ناراحت نشه بهش بگین میخواد درس بخونه»
همه ۱۱ سال از پدرم بزرگتر بود تنها خانه پدری مادرم با خان ها در یک محل بود عمه واسطه ازدواج پدر و مادرم شده بود برای همین مادرم همیشه عمه را آبجی صدا میکرد را روابطشان شبیه زن داداش و خواهر شوهر نبود بیشتر با هم دوست بودند و خیلی با احترام با هم رفتار می کردند.
اولین باری که موضوع خواستگاری مطرح شد سال ۸۷ بود آن موقع دوم دبیرستان بودم بعد از عروسی حسن آقا برادر بزرگتر حمید عمه به مادرم گفته بود: «زن داداش الوعده وفا! خودت وقتی اینها بچه بودن گفتی حمید باید داماد من بشه منیره خانم مافرزانه رو میخوایم!»
حالا از آن روز چهار سال گذشته بود این بار عقد آقا سعید برادر دوقلوی حمید بهانه شده بود که عمه بحث خواستگاری را دوباره پیش بکشد
حمید شش برادر و خواهر دارد فاصله سنی ما ۴ سال است
۲۳ بهمن آن سال آقا سعید با محبوبه خانم عقد کرده و حالا بعد از ۲۵ روز عمه رسما به خواستگاری من آمده بود پدر حمید می گفت: «سعید نامزد کرده حمید تنها مونده ما فکر کردیم الان وقتشه که بره همین هم قدم پیش بزاریم چه جایی بهتر از اینجا؟»
البته قبل تر هم به عمه و عموها و زن عمو ها من سپرده بود که واسطه بشوند ولی کسی جرات نمی کرد مستقیم مطرح کند پدرم روی دختر های خیلی حساس بود و به شدت به من وابسته بود همه فامیل میگفتند:«فرزانه فعلا درگیر درس شده اجازه بدید تکلیف کنکور دانشگاه ش روشن بشه بعد اقدام کنید».
به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی
ادامه دارد....
کپی❌
@Childrenofhajqasim1399
♥️⃟🍃¦ #تباهیات
ڪه حــاج خانم حواسش باشہ
چادر مشڪی زیر یه تومن سرش نڪنه/:
ڪه حــاج آقا رڪاب انگشترش
حتما باید دست ساز باشه🙄!
ڪه وقتے میخواد فلآن جا روضه بگیره
باید ڪُرڪ و پَره همه بریزه از غذایے
ڪه داره میده ...🚶🏻♂
ولے مراقبه بگه : ولاظالیــــن//:😂!
-
#گُلگفتےاستادرائفےپور!!
#بہحرفنیستبهعملهمشتے!!!
#حࢪف_حساب
خدایۍاینفضایمجازیچیـه
ڪـهمابھـشدلبستیم!
غرقشدیمتوش...
یادمهقبلامیگفتن :
دنیاتو ولڪن ؛ آخرتتروبچسب
اما...
الانمیگـم :
فضاےِمجازیرو ولڪن
دنیاتوبسازواسهآخرتمشتۍ( :
#آخرتتتباھنشہ
.
.
استادپناھیان:🌿
.
حالخوشِمعنوے..
یعنۍلذتبردن
ازاینڪھ؛
تو بغلخدایـے(''
خداجونمیشہبغلمونڪنے؟!
#حےعلۍالصلاه..
بشتاببھسوے #آغوش خدا)^^
آنـکہهنوزاسیـرتعلقاتودلبستہۍ
عـاداتاست
کجـامیتواندبـالدرفضاۍ
عالمقدسبگشاید؟!
#شهیـدسیدمرتضۍآوینۍ:)✨
هدایت شده از 🇮🇷سربازان جنگ نرم🇮🇷
قول میدی!!!
اگه خوندی!!!
تویکی ازگروه ها!!یــا!!کانالا که!!
هستی کپی کنی!!!!
اللهم!(:
عجل!(:
لولیک!(:
الفرج!(:
و العافیة!!!(:
و النصر!!(:
اگه پای قولت هستی
کپی کن تا همه برا ظهور
حضرت مهدی(ع)دعا کنند♥️✨
توجه‼️. توجه‼️
سلام😅🤩
چالش داریم🤩
از نوع جدید(ازخودم درآوردم 😂)
کااامِلاً مذهبی و جالب!
توسط:مدیر😎
ظرفیت: معلوم نیست
ساعت:۱۶
زمان:فردا
نام کاربری تان را به ایدی زیر بفرستید
@Sohrabizadeh
آمال|amal
توجه‼️. توجه‼️ سلام😅🤩 چالش داریم🤩 از نوع جدید(ازخودم درآوردم 😂) کااامِلاً مذهبی و جالب! توسط:
🌷 سردار دلها🌷
🦋حضرت مولا🦋
🌸مدافع عشق🌸
🌹مادرم زهرا🌹
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
شبتونحیدڕ♡
دمتونمهدو♡
#صلواتبفرسمومن🌴
آیہهمیشگےرویادتوننࢪھ👇🏻↯
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ🖇
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ
أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو
لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا
يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴿۱۱۰﴾
#لفتندھࢪفیق!☕️
بزارࢪوبیصدا🚫خوابکربلاببینے🌚
#وضویادتنࢪه🖐🏾التماسدعا…ツ
#یاعلےمدد🕊∞♥∞