#پندواندرز🦋🌱
روزی لقمان با کشتی🚢 سفر میکرد، تاجری👳🏽♂ و غلامش👳🏾♀ نیز در آن کشتی بودند.
غلام👳🏾♀ بسیار بیتابی و زاری😭 میکرد و از دریا🌊 میترسید. مسافران👥 خیلی سعی کردند او را آرام کنند اما توضیح و منطق راه به جایی نمیبرد. ناچار از لقمان👳🏻♂ کمک خواستند و لقمان گفت که غلام را با طنابی⛓ ببندند و به دریا🌊 بیندازند!
آنان این کار را کردند و غلام👳🏾♀ مدتی دستوپا زد و آب دریا💦 خورد تا اینکه او را بالا کشیدند. آنگاه او روی عرشه کشتی نشست، عرشه را بوسید😘 و آرام گرفت🕊🌱
این حکایت📚 بسیاری از انسانها است. بسیاری قدر هیچکدام از نعمتهایشان🌾 را نمیدانند و فقط شکایت🗣 میکنند و تنها وقتی با مشکلی واقعی روبرو میشوند یادشان میافتد چقدر خوشبخت بودند.👍🏻
☘️دختران بهشتی☘️
https://eitaa.com/amam12a