💫🌟✨ 🌟✨ ✨ 🌟دم افطار عجب می‌چسبد 🌨رطب تازه بین الحرمین 🌟جرعه‌ای آب به لب می‌گویم: 🌨به فدای لب عطشان حسین 🌼اللهم ارزقنا حرم🌼 ✨ 🌟✨ 💫🌟✨

💫🌟✨ 🌟✨ ✨ 💫سفره افطاری 🌟در حرم مولای متقیان ✨امیرالمومنین علیه‌السلام ✨طوبی لهم و حسن مآب✨ 🌟#رمضان الکریم ✨ 🌟✨ 💫🌟‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍✨

💫🌟✨ 🌟✨ 🌟ای یوسف خوش نام ما ✨خوش میروی بر بام ما 🌟ای در شکسته جام ما ✨ای بر دریده دام ما 🌟ای نور ما ای سور ما ✨ای دولت منصور ما 🌟جوشی بنه در شور ما ✨تا می شود انگور ما 🌟ای دلبر و مقصود ما ✨ای قبله و معبود ما 🌟آتش زدی بر عود ما ✨نظاره کن بر دود ما 🌟در گل بمانده پای جان ✨جان میدهم چه جای دل 🌟وز آتش سودای دل ✨ای وای دل ای وای ما ✨طاعات و عبـاداتتون ✨مقبول درگَاه حق ✨ 🌟✨ 💫🌟✨

🍃🌷🍃 🌷 🌷 بی هوا یادِ تو افتاد دلم گفتم آه 🌷هم عمو بودی و هم یِکِه علمدارِ سپاه 🌷سردار دلها 🌷 🍃🌷🍃

❁﷽❁ 🍃🌷🍃 🌷 🌷زیبــاترین سلام سلامُ علیَ الحسین 🌷شیــرینیِ کــلام سلامُ علیَ الحسین 🌷هر صبحدم به قصــد ظهور امام عصر 🌷ذکر علیَ الدوام سلامُ علیَ الحسین 🕊صلی‌الله علیک یا اباعبدالله🕊 🌷 🍃🌷🍃

💫🌟✨ 🌟🌼 ✨ 💫چشم هايم روزه دارِ 🌼چشم هاي مستِ توست 💫ماهِ شيرينِ عسل ؛ 🌼بیرون بیا افطار شد ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ ✨ 🌟🌼 💫🌟✨

🍃🌷🍃 🌷 🌷شهیدی که با زبان روزه به شهادت رسید 🌷همرزم حمید همیشه و در هر زمانی از شبانه روز رزمنده ها را با وجود خطر در بین راه سوار ماشین میکرد؛ من بهش تذکر دادم که این کار خلافه؛ حمید هم یه داستان برام تعریف کرد و از من قول گرفت تا روزی که زنده ام برای کسی تعریف نکنم 🌷حمید گفت: یه روز هنگام غروب در منطقه عمومی دهلران کنار جاده به یه بسیجی که شال سبز رنگی به گردنش بود برخوردم توقف کردم و او هم سوار شد انگار که منو میشناخت منو به اسم صدا زد و یه سری از مشخصات شخصیمو گفت؛ بعدش هم گفت: ⛅️من سید مهدی‌ام بسیجی های منو هر کجا دیدی سوار کن و نگران نباش! ⛅️بعدش هم بهم دست داد و از ماشین پیاده شد، گرمای دستشو حس کردم وقتی به خودم آمدم هر چه اطرافمو نگاه کردم کسی رو ندیدم ⛅️یا صاحب الزمان! 🌷این فرمانده در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه در حالی که سرگرم خنثی کردن مین بود بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. 🌷شدت انفجار به حدی بود که پیکر مبارکش متلاشی شده بود اما با وجود این که بدنش تکه تکه شده بود اما با خنده ای بر لب به ملکوت اعلی پرواز کرده بود 🌷شهید حمیدرضا دستگیر 🌷فرمانده گردان تخریب لشگر ۱۱ امیرالمومنین 🕊نسأل الله منازل الشهدا🕊 🌷 🍃🌷🍃