eitaa logo
یاران امام زمان عجل‌الله
3.6هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
20.8هزار ویدیو
17 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️مجلس عبیدالله ابن زیاد 💠پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین(ع) را در برابرش گذاشتند، آنگاه اسرا را در حالی که به طناب بسته بودند، وارد مجلس کرده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند. مردم و درباریان به تماشا ایستاده بودند. 🔺عبیدالله، با اشاره به حضرت زینب (س) گفت: «این زن کیست؟» گفتند: «زینب دختر علی بن ابی طالب (ع) است»؛ ابن زیاد به او گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغ گویی‌تان را برملا کرد. حضرت زینب (س) فرمود: سپاس خدای را که به واسطه محمد (ص) ما را گرامی داشته و پاک گردانده است. نه چنین است که تو می‌گویی. تنها فاسق است که رسوا می‌شود... 🔻ابن زیاد پرسید: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ فرمود: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم؛ خداوند شهادت را برایشان نوشته بود، پس به سوی آرامگاه‌های خود رفتند. به زودی خدا تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان در پیشگاه خدا دادخواهی می‌کنند.» ابن زیاد خشمگین شد. سپس با چوب دستی خود بر دندانها و لبان مبارک امام حسین (علیه السلام) زد. ♦️دو تن از صحابی رسول خدا (ص) به این عمل ابن زیاد اعتراض کردند و به وی گفتند: «من خودم شاهد بودم که رسول الله (ص) بر موضع چوب دستی تو بوسه می‌زد». 🔹پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت(ع) را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه کردند. عبیدالله نامه‌ای به یزید نوشت و اخبار تازه را به او داد و پرسید اکنون چه کند؟ یزید نیز دستور داد اسرا را با سرهای شهدا به شام بفرستد.
⭕️معجزات سر مقدس امام، از کوفه تا شام ♦️ابن زیاد در روز 15 (یا 19) محرم سر مقدس امام حسین (علیه السلام) و دیگر شهدا را به همراه کودکان و زنان ، با شمربن ذی الجوشن به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد (علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌ جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، شهر به شهر با ذلت راهی شام کرد به گونه ای که مردم به تماشاى آن ها مى‌آمدند. 🔹یکی از حوادث خارق‌العاده‌ای که گزارش آن در بسیاری از منابع هست، دست یا قلمی آهنین است که در برابر مامورانی که در حال عیش و نوش در اولین شب بعد از حرکت داشتند بود که از دیوار برآمد و شعر زیر را در نکوهش قاتلان امام حسین (علیه‌السّلام)، با خون بر روی دیوار نوشت: 🔻«اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًا ••• شَفَاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسَابِ» «آیا امتی که حسین را به قتل رساند، به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟»... چون ماموران ابن زیاد چنین معجزه‌ای را از سر امام (ع) دیدند، سر را رها کرده، پا به فرار گذاشتند ، ولی دوباره برگشتند. 🔹همچنین حارث بن وُکَیدَه میگوید: من از حاملان سر حسین (ع) بودم که شنیدم سر بر روی نیزه، سوره کهف را می‌خواند. در خود شک کردم که من صدای ابی عبدالله را می‌شنوم. دوباره شنیدم: ‌ای پسر وکیده آیا دانستی که همه ما ائمه زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ با خود‌ اندیشیدم که سر را سرقت کنم. فرمود: ‌ای پسر وکیده، این کار برای تو ممکن نیست. این گروه را رهایشان کن. ╔══❖•°🌺 °•❖══╗
⭕️سخن گفتن سر مبارك امام حسين علیه السلام با راهب مسيحى 💠حرکت پُررنج خانواده امام (علیه السلام) و همراهان، که از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید، حدّاقل مسیری حدود ۴۱۰۰ کیلومتر است. در باب مسیری که کاروان اسرا را از کوفه به شام بردند درکتب تاریخی گزارشات ناقصی رسیده، اما دلایلی وجود دارد که مشخص می شود این کاروان را از مسیر بادیه برده‌اند که طی کردن آن حدود یک هفته به طول می انجامیده. ♦️در مسیر کوفه به شام ، در یکی از محل های استراحت (منزل) کاروان اسرا، راهبی مسيحی زندگی مي كرد. چون كاروان از دور نمايان شد او مشاهده كرد كه از سر مقدس امام (ع) نوري به سوي آسمان ساطع است. وي با پرداخت ده هزار درهم به کارگزاران ابن زیاد، براي مدت کوتاهی سر امام را با خود به داخل صومعه برد. 🔻پس سر امام فرمود: «انا بن محمد المصطفی ، انا ابن علي المرتضی ، انا ابن فاطمه الزهرا، انا قَتيلُ‌ كَرْبَلا ، انا مظلوم كَرْبلا ، انا عَطْشانُ‌ كَرْبلا، انا وَحيدُ كَربَلا ....» «منم فرزند محمّد مصطفى ص ، منم فرزند على‌مرتضى ع، منم فرزند فاطمۀ زهرا س، منم شهيد كربلا، منم تشنۀ كربلا، منم تنهاى كربلا » 🔺راهب صورت خود را بر چهره مبارك امام گذارد و با ناله و گریه شروع به صحبت کردن با سر بریده کرد. سپس سر امام حسین(علیه السلام) را با مشک و گلاب شستشو داد و شهادتین بر زبان جاری نمود و مسلمان شد. چون كاروان حركت كرد ديدند كه آن ده هزار درهم به سنگ تبديل شده است.
🔸خواص عاشورایی: جَون بن حَوى بن قتادة 💠جَون غلامى سياه پوست بود. اميرالمؤمنين عليه السلام او را خريدارى نمود، و به ابوذر هديه كرد. وى تا هنگام تبعيد ابوذر و نيز در تبعيدگاه (ربذه) در كنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال 32 هجرى جون به مدينه برگشت و در خدمت اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام و سرانجام در خدمت امام سجاد عليه السلام بود. 🔺او همراه امام حسين عليه السلام از مدينه به كربلا آمد و در زمره ياران آن حضرت قرار گرفت. روز عاشورا خواست تا به ميدان برود؛ ولى امام ع از وى خواست كه از اين كار ، منصرف شود. امّا جَون ، ضمن پافشارى براى رفتن به ميدان ، به امام ع گفت : 🔻بويى بد، تبارى پست و رنگى سياه دارم پس بهشت را از من دريغ مَدار تا بويم خوش و تبارم نيكو و رويم سپيد شود ! نه! به خدا سوگند ، از شما جدا نمى شوم تا اين كه خون سياهم با خون شما ، در آميزد . سپس به ميدان آمد و به صف دشمن حمله‌ور شد. ♦️جون فداکارانه جنگيد تا به خيل شهيدان پيوست. امام عليه السلام ، بر بالین او اين چنين دعا كرد : خداوندا ! صورت او را نورانى و بويش را خوش گردان و او را با نيكان، محشور كن ... از امام سجاد عليه السلام ، روايت شده كه وقتی مردم براى دفن شهدا آمدند ، از جنازه او بوى مُشك، استشمام مى شد.
⭕️خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه 💠وای بر شما! آیا می دانید چه جگری را از محمد صلی الله علیه و آله شکافتید؟ و چه پیمانی را گسستید؟ و چه پرده نشینان ارزشمندی از رسول خدا ص را آشکار کردید ؟ و چه حرمتی را از او هتک کردید؟ و چه خونی را از او بر زمین ریختید؟ 🔹به راستی کار زشت و وحشتناکی انجام داده‌اید که نزدیک است به خاطر این کار، آسمان ها از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوه ها به شدت فرو ریزد! آیا اگر از آسمان خون ببارد تعجب می کنید؟ 🔸عذاب آخرت برای شما خوارکننده‌تر است و جنایتکاران هرگز یاری نمی‌شوند. مهلت خداوند شما را مغرور نسازد، زیرا خداوند به موقع ستمگران را مجازات می کند و انتقام خون مظلوم، هرگز از او فوت نمی‌شود. به یقین پروردگار در کمین ما و شماست. ✅بنا بر نقلی در روز 19 محرم اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. برخی زن‌هاى غیرهاشمی از انصار امام حسین (علیه السلام) که در کربلا اسیر شدند، با شفاعت اقوام و قبایلشان، از قید اسیرى خلاص شدند، اما بانوان هاشمی براى اسارت به شام برده شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر بعد از آب خوردن به امام حسین علیه‌السلام سلام بدهید ... 🎙 حجت‌الاسلام
❇️سه ذکر حسینی 🔸اول: هر وقت نام حسین علیه السلام را شنیدی، سه مرتبه بگو: صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ . 🔸دوم: هر وقت نام یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام را شنیدی بگو: يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيماً . 🔸سوم: مرتب بگو: لعن الله قاتليك يا ابا عبدالله
❇️سه ذکر حسینی 🔸اول: هر وقت نام حسین علیه السلام را شنیدی، سه مرتبه بگو: صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ . 🔸دوم: هر وقت نام یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام را شنیدی بگو: يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيماً . 🔸سوم: مرتب بگو: لعن الله قاتليك يا ابا عبدالله
عنایت یوسف زهرا (ع) به زائر امام حسین (ع).mp3
10.46M
❇️ ماجرای عنایت یوسف زهرا (علیه‌السلام) به زائر امام حسین (علیه‌السلام) 🎧 مناسب گوش دادن در مسیر زیارت اربعین 🎤 سخنرانی و مداحی (عج) 🌱‌⃟🏴๛ ─┅═ೋ❅🖤❅ೋ═┅─ ╭━━━⊰•🍃‌⃟🕊•⊱━━━╮ ╰━━━⊰•🍃‌⃟🕊•⊱━━━╯
❇️ بدرقه کردن زوار امام حسین (ع) توسط حضرت محمد (ص) ✅ حضرت ابى عبد اللَّه امام صادق علیه السلام فرمودند: ▫️ خداوند متعال فرشتگانى دارد که موکّل قبر حضرت امام حسین علیه السّلام مى‌‌باشند هنگامى که شخص قصد زیارت آن حضرت را می‌نماید حق تعالى گناهان او را در اختیار این فرشتگان قرار می‌دهد و زمانى که وى قدم برداشت فرشتگان تمام گناهانش را محو می‌کنند و سپس قدم دوّم را که برداشت حسناتش را مضاعف و دو چندان می‌کنند و پیوسته با قدم‌هائى که برمیدارد حسناتش مضاعف میگردد تا به حدّى میرسد که بهشت برایش واجب و ثابت میگردد، سپس اطرافش را گرفته و تقدیسش می‌کنند و فرشتگان آسمان نداء داده و می‌گویند: 🔸 زوّارِ دوست خدا را تقدیس نمائید؛ و وقتى زوّار غسل کردند حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ایشان را مورد نداء قرار داده و می فرماید: 🔶 اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید. ▫️ سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به ایشان نداء داده و می‌فرماید: 🔸 من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم. ▫️ سپس پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم با ایشان از طرف راست و چپ ملاقات فرموده تا بالأخره به اهل خود بازگردند. ⬅️ کامل الزیارات، باب ۴۹ 🏷
🔆سه حاجت آية اللّه مرعشى ره سيد جليل القدر و عالم بزرگوار حضرت آية اللّه حاج سيد اسماعيل هاشمى طالخنچه اى اصفهان كه از علماى فعلى اصفهان مى باشند نقل فرمود: از عالم نبيل حضرت آية اللّه العظمى حاج سيد شهاب الدين مرعشى نجفى رضوان اللّه تعالى عليه كه فرموده بودند: من در دوران جوانى و اوائل طلبگى بسيار كم هوش و كند ذهن بودم و دير درس را ياد مى گرفتم و زود فراموش مى كردم و دوم هم وسواس داشتم پشت سر هركسى نماز نمى خواندم و سوم هم شخصى بود كه هر وقت مرا ميديد كه كم هوش و كندذهن هستم مى گفت تو كه نمى توانى درس بخوانى برو كار كن و با حرفهايش مرا آزار مى داد و گوشه و طعنه زياد مى زد اين سه مسئله عجيب مرا ناراحت مى كرد اين سه چيز باعث رنجش خاطرم بود. يك روز تصميم گرفتم كه بيايم كربلا و حلّ اين مشكلات را از آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام بخواهم ، آمدم كربلا، و يك راست رفتم خدمت كليددار وقت و آن زمان حرم آقا سيد الشهداء علیه السلام، و گفتم شما پدر و جدم را مى شناسى از علماء بوده اند يك حاجتى از تو دارم و آن اينكه امشب باحضرت خلوت كنم و حوائجم را از آقا حضرت سيّد الشّهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام بگيرم . كليددار قبول كرد و من شب در حرم رفتم و خدام حرم درهاى حرم و صحن را بستند. وقتى كه به حرم وارد شدم و خود را با حضرت خلوت ديدم با خود فكر كردم كه حضرت به چه كسى بيشتر علاقه دارد دركتابها ديده بودم كه حضرت سيد الشهداء علیه اسلام به آقا حضرت على اكبر خيلى علاقمند بوده لهذا آمدم مابين قبر حضرت سيد الشهداء علیه السلام و حضرت على اكبر علیه السلام نشستم و مشغول توسل و دعا و تضرع و نماز شدم . ناگهان ديدم مرحوم پدرم در حرم نشسته و قرآن ميخواند رفتم خدمت مرحوم ابوى سلام كردم و احوال پرسى نمودم و حاجت خود را بيان كردم مرحوم ابوى فرمود هرچه مى خواهى از آقا بگير و اشاره به قبر حضرت سيد الشهداء علیه السلام نمود. نگاه كردم ديدم حضرت سيد الشهداءعلیه السلام روى ضريح مقدس نشسته ، آمدم نزد ضريح و به آقاعرض حاجت نمودم و توسل و گريه زيادى كردم حضرت ميوه اى اسم آن ميوه را مؤ لف فراموش كرده را از بالاى ضريح براى من انداخت من آن را خوردم ، يك وقت ديدم كسى نيست و صبح شده و صداى اذان از گلدسته هاى حرم بلند است درب حرم باز شد مردم جهت نماز جماعت به حرم جمع شدند يكى از علماء امام جماعت ايستاد مردم هم ايستادند و من هم ايستادم و اقتداء نمودم بعد از نماز از حرم بيرون آمدم آن شخص كه هميشه به من زخم زبان مى زد و مى گفت برو كار كن را ديدم تا به من رسيد بعد از سلام و مصافحه گفت ديشب در فكر بودم كه اگر شما درس بخوانى بهتر است بعد آمدم حجره كتاب را برداشتم ديدم هرچه مى خوانم در ذهنم ضبط مى شود متوجه شدم كه آقا حضرت سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام تمام حوائجم را عنايت فرموده است . 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده 🌺🌿🌺