eitaa logo
یاران امام زمان (عج)
3.6هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
21.2هزار ویدیو
20 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
فايده طبى رکوع و سجود‬ ‫ بزرگترین متخصصان و پزشکان عالى مقام بین المللى بر این باورند که حرکات نمازخم و راست شدن مالیم در سجود و رکوع مى تواند‬ ‫یکى از راههاى مهم درمان بیمارى دیسکوپاتى یا بیمارى دیسک ناحیه کمر باشد‪.‬‬ ‫رکوع و قیام در نماز در تقویت عضالت پشت و معده اثر بسزایى داشته و آنچه از مواد چربى و پیه که در جدار معده باقى مانده بطور کلى‬ ‫بر طرف مى سازد‪ ...‬و مهمترین فایده سجودنیز این است که هم عضالت ران و ساق پا را تقویت مى نماید و هم در وصول خون به اعضاءو‬ ‫نواحى بدن کمک کرده ونیروى جدار معده را نیز افزایش مى دهد و فعالیت و حرکات امعاء نیز تقویت مى گردد و یکى دیگر از فواید‬ ‫سجودالبته اگرسجده بطور صحیح انجام گیرداین است که از بزرگ شدن شکم و ورم معده که بر اثرفشرده شدن عضالت آن بوده و خود‬ ‫بیمارى بزرگى محسوب مى شود‪ ،‬جلوگیرى خواهدکرد‪.‬‬ ‫سجده ستون مهره های بدن را تقویت کرده و دردهای سیاتیک را آرام می کند‪ .‬سجده عالوه بر از بین بردن یبوست و سوء هاضمه ‪,‬پرده‬ ‫دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن منطقه شکمی کمک می کند‪ .‬سجده همچنین باعث افزایش جریان‬ ‫خون در سر شده که این امر با تغذیه این غدد باعث حفظ شادابی ‪ ,‬زیبایی و طراوت پوست می شود‪ .‬حاالت سجده به واسطه باز شدن‬ ‫مهره ها از یکدیگر باعث کشیده شدن اعصابیکه قسمتهای مختلف بدن را به مغز وصل می کند‪,‬شده و این اعصاب را در یک حالت تعادلی‬ ‫قرار میدهد که این عم برای سالمت انسان بسیار حائز اهمیت است سجده باعث آسودگی و آرامش شده و اعصاب را تسکین میدهد‪.‬‬ ‫سجده باعث جذب غذا و اکسیژن مورد نیاز سلولهای پوستی صورت میگردد و موجب خوش سیمایی میشود‪.‬‬ ‫مهره هایی که بر اثر کار کردن دچار خستگی یا جابجایی شده اند در سجده آرام آرام به حالت طبیعی خود برمیگردد و ترمیم میشوند‪.‬‬ ‫در سجده سیستم برونشها همان تاژکهای کوچک که مواد زائد ریه ها را تخلیه میکنند به حالت استراحت قرار میگیرند و کار تخلیه مواد‬ ‫زائد ریه ها آسانتر میشود و عمر این تاژگها بیشتر میگردد و در سنین پیری نیز به کار خود به خوبی عمل میکنند‪.‬‬ ‫در سجده پایینترین شاخه را در پشت گردن تحت فشار قرار میدهیم‪ .‬گاهی باید به نقاط باالتر و گاهی باید به نقاط پایین تر از موضع درد‬ ‫فشار آورد تا درد آرام گیرد و زمانی که سر را روی مهر میگذاریم شاخه باالتر از فشار درمانی را تحت فشار قرار میدهیم ‪ .‬پس سر روی‬ ‫مهر گذاشتن به مدت دو دقیقه میتواند یکسری از سردردها را نیز آرامش بخشد 👈ارسال محتوای آموزشی کانال با ذکر جهت تعجیل در فرج آقا جانمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🌹🌹
یاران امام زمان (عج)
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞 #رمان_حورا #قسمت_چهارم صبح روز بعد چشمانش را که باز کرد پرده کنار رفته اتاق و برف های دا
تا تموم شدن کلاس هواسشان به درس بود. استاد که از کلاس خارج شد، هدی رو کرد به حورا و گفت:خوبی؟ حورا نفس عمیقی کشید.. از آن نفس ها که هزاران غم و غصه در آن نهفته است. باز هم پنهان کرد دردش را و لبخند زد _خوبم:) "+خوبی؟ یکه ای خورد صدایش را صاف کرد چند تا کلمع را قورت داد چشمانش را کمی فشرد نفس عمیقی کشید لغات در هم فشرده را از مغزش پراند لبخند به ظاهر ملیحی زد:) -خوبم" اما هدی فهمید حالش نه چندان خوب نیست. برای همین او را بلند کرد و تا حیاط با هم درسکوت، سخن گفتند. هدی در دلش می گفت:چیشده باز حورا اینجوری بهم ریخته؟ کاش یکم باهام درد و دل کنه. و حورا با خود می گفت:کاش میتونستم باهات حرف بزنم هدی. اما فعلا تنها راز دارم خدای بالا سرمه. من حتی به چشمامم اعتماد ندارم خواهری.. به حیاط رسیدند و به پیشنهاد هدی از بین هوای برفی و سوزناک گذشتند تا به تریای گرم دانشگاه برسند. با هم سر میزی نشستند و هدی بعد از قرار دادن کیفش روی میز رفت سمت پزیرش تا نوشیدنی گرم سفارش بدهد. فکر حورا هنوز مشغول بود و نمی دانست چرا آنقدر دلش گواهی اتفاق بدی می دهد. حرف های آن روز زندایی اش مانند پتکی در سرش فرو می رفت. پنبه و آتیش.. الگو گرفتن بچه ها..ماری که به حورا نسبتش داد و هزاران هزار حرف و بهتان دیگر که تمامی نداشت. او عمدا به مهرزاد بی توجهی می کرد که زندایی اش فکر نکند او دلبسته و شیفته پسرش است اما باز هم برای راندن او از خانه چه داد و بیداد هایی که راه نمی انداخت. _خب اینم دو تا شیر نسکافه گرم برای دوست گلم. ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
یاران امام زمان (عج)
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂مـــا زنده بہ آنیــمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ... 🍂موجیــــمـ ڪہ آسودگــے ما عدم ماســٺ...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂مـــا زنده بہ آنیــمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ... 🍂موجیــــمـ ڪہ آسودگــے ما عدم ماســٺ... 🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃 🍃 🍃 🍃 دیگه حساب روزهایی که خونه بودم از دستم در رفته بود... از بی حوصلگی رفتم سراغ یه آلبوم قدیم.. و شروع کردم ورق زدن... آخه عکسای معصومیت بچگیم آرام بخش بودن... با دیدن عکس گوشه راست صفحه سوم برق گرفتم... یه دفعه مثل لوله رادیات تمام بدنم گرم شد اونقدر این انرژی قوی بود که سریع رفتم شروع کردم به جمع کردن ساک.... تا قبل از این روزها تمام فکر و ذکرم کنکور بود و کتاب تست.... اما حالا دیگه این چیزها خیلی به نظرم احمقانه میومد. یکی از همین روزهایی که خونه مونده بودم تمام کتاب های تستم رو پاره کردم الان از اون همه کتاب فقط یه کیسه کاغذ مونده. وقتی کتاب هام رو میدیدم بیشتر از قبل از مدرسه و درس متنفر میشدم...  🕊🕊🕊🕊 بعد از اینکه مدرسه رو ترک کردم کم و بیش خونه اقوام میرفتم... ولی وقتی رفتار زننده شون رو دیدم، وقتی که نگاه های آمیخته به ترحم و تمسخر رو میدیدم از فامیل هم متنفر میشدم. حالا که فکر میکنم قبل از اون اتفاق هم توی فامیل آدم محبوبی نبودم اما موفقیت هام باعث میشد که کسی نتونه چیزی بهم بگه... البته این عدم محبوبیت هم تقصیر خودم بود.... با غروری که من داشتم طبیعی بود که همه رو از خودم دور کنم. مدت ها بود که تنها آرامشم خانوادم بودند... 🔺تمام سختی هایی که میکشیدم، با نگاه مادرم فراموش میشد. 🔺 وقتی پدرم مثل کوه پشتم می ایستاد و از من دفاع میکرد لذت میبردم. 🔺 وقتی خواهرام از من تعریف میکردند، احساس غرور میکردم .. اما ته دلم میدونستم که تمام این رفتارها ساختگیه و اون ها هم خیلی ناراحت و کلافه اند ...حتی بیشتر از من... این رو میشد از سردی خانوادمون فهمید، قبل از اون اتفاق روابطمون خیلی گرم تر بود. اما بعد از مشکل من تمام صحبت هایی که میکردیم تو یکی دو کلمه خلاصه میشد. 🔻نمره های سوگل هم به شدت افت کرده بود. 🔻خیلی مشکل های دیگه هم از طریق من بوجود اومده بود... برای همین هم هر روز بیشتر از قبل از وجود خودم متنفر میشدم،... هر روز آرزوی مرگ میکردم ... هر چیزی که میدیدم باعث میشد یاد چهره ام بیفتم... اگر هم زنده بودم به خاطر خاطراتی بود که قبل از اون اتفاق داشتم... برای همین بعضی وقت ها آلبوم گردی میکردم.... دیگه ساکم آماده بود... 🍂 اثــرے از؛✍ ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ https://eitaa.com/amamzaman3138 ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛