✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱
#پندانه
🔴برای هرکاری با خدا معامله کن
✍من مریض بودم، فلانی عیادتم نیومد!
من زنگ زدم احوالش رو پرسیدم، اما اون نه!
ارزش کادوشون خیلی کمتر از کادویی بود که من براشون گرفته بودم!
پدرم به رحمت خدا رفت، یه زنگ نزدن، لااقل یه تسلیت خشک و خالی بگن!
و...
همه اینا یعنی شما در حالِ معامله مهربانی هستید و طرف معامله شما هم، انسانهای دیگرند! به همین دلیل توقع جبران دارید و اگر این توقع برآورده نشه، معاملهتون رو قطع میکنید!
بهتره بدونید؛
مهربانی با توقع جبران، نه تنها به شخصیت شما اعتبار نمیده بلکه مانعِ بزرگی در خودسازی شما و حرکتتون بهسمت کمالات انسانی میشه.
بزرگان میگویند:
از هیچکس توقع نداشته باش.
اللّٰهُمَ بارِکْ لِمولٰانٰا یٰا صاحِبَ الزَمان
🔅 #پندانه
✍ گر با خداباشی، حکمتش را خواهی فهمید
🔹زمان ازدواج به دیدن دو خواهر رفتم که تقریبا همسن ولی ناتنی بودند.
🔸یکی از آن دختران که کمی زیباتر بود به مذاق من چسبید و انتخاب کردم. بعد از مدتی دیدم برخلاف چهره مظلومش، اخلاق بسیار تند و بدی در پشت سر دارد. خواهر دیگر او بسیار آرام و متین بود، هرچند قیافه زیاد جالبی هم نداشت.
🔹زن من از زن اول پدرزنم بود که مادرش فوت شده بود. در زمان ازدواج نامادری همسرم به من گفته بود که مریم، اخلاق تندی دارد، ولی من روی این حساب که نامادری است و حسادت میکند، حرفش را قبول نکردم.
🔸مادرزنم فهمید من با مریم نمیسازم، به من پیشنهاد داد که اگر خواستم او را طلاق دهم و دختر او را بگیرم.
🔹تمام دلایل مرا قانع میکرد مریم را طلاق دهم، بهخصوص اخلاق بدش و خودم را سرزنش میکردم که عاشق جمال طرف شدم و کمال طرف یادم رفت. و این طلاق منطقی است.
🔸پدر مریم کارگر بود و کار میکرد و افسار خودش و زندگیاش دست همسرش بود. و میدانستم بعد از گذشت مدتی از طلاق این کار را میکند. اما چون مریم مادر نداشت، عذاب وجدان گرفته بودم.
🔹و از طرفی، خواهر ناتنی مریم همیشه به من محبت زیادی میکرد و من حس میکردم، او هم به دست مادرش توجیه شده است.
🔸در این بحران روحی من، یک خواستگار خوبی برای خواهرزنم پیدا شد و او ازدواج کرد. من وقتی به خانه مادرزنم میرفتم و خوشاخلاقی و مهربانی خواهرزنم را با شوهرش میدیدم از انتخابم دیوانه میشدم. اما میدانستم در این صبرم و نوشتن خدا حکمتی است.
🔹سالها گذشت و اکنون بعد از ۱۲ سال که من دو پسر زیبای باهوش و شیرین از مریم دارم، هنوز خواهرزنم صاحب اولاد نشده و نازابودنش قطعی است.
🔸اکنون فهمیدم که اگر خودم را به خدا نسپرده بودم و توکل نکرده بودم و تسلیم سرنوشت نشده بودم، این دو فرزند گل را خدا به من نداده بود و من باید یا زنم را طلاق میدادم یا تجدیدفراش میکردم چون تحمل بداخلاقی مریم را داشتم ولی تحمل اخلاق نیک خواهرش را بدون فرزندآوری نداشتم.
🔰 وَ عَسي أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ عَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛
و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما بهتر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بدتر است، و خدا میداند و شما نمیدانید. (بقره: ۲۱۶)
🔅#پندانه
✍ طمع که بیاید حیا میرود
🔹آدم نشسته بود. شش نفر آمدند. سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
🔸به یکی از سمتراستیها گفت:
تو کیستی؟
🔹گفت:
عقل.
🔸پرسید:
جای تو کجاست؟
🔹گفت:
مغز.
🔸از دومی پرسید:
تو کیستی؟
🔹گفت:
مهر.
🔸پرسید:
جای تو کجاست؟
🔹گفت:
دل.
🔸از سومی پرسید:
تو کیستی؟
🔹گفت:
حیا.
🔸پرسید:
جایت کجاست؟
🔹گفت:
چشم.
🔸سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد:
تو کیستی؟
🔹جواب داد:
تکبر.
🔸پرسید:
محلت کجاست؟
🔹گفت:
مغز.
🔸گفت:
با عقل یکجایید؟
🔹گفت:
من که آمدم عقل میرود.
🔸از دومی پرسید:
تو کیستی؟
🔹جواب داد:
حسد.
🔸محلش را پرسید. گفت:
دل.
🔹پرسید:
با مهر یک مکان دارید؟
🔸گفت:
من که بیایم، مهر خواهد رفت.
🔹از سومی پرسید:
کیستی؟
🔸گفت:
طمع.
🔹پرسید:
مرکزت کجاست؟
🔸گفت:
چشم.
🔹گفت:
با حیا یکجا هستید؟
🔸گفت:
چون من داخل شوم، حیا خارج میشود.
🔅#پندانه
✍ دوستان واقعی
🔹مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
🔸برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد:
آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
🔹تعداد اندکی برای نجاتدادن آنها آمدند.
🔸وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ پذیرایی شدند.
🔹برادرش آمد و دید اشخاص دیگری آمده و گوسفند کبابشده را خوردهاند.
🔸از برادرش پرسید:
چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟
🔹برادرش گفت:
اینها دوستان ما و شما هستند.
🔸کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند
میپنداشتید، حتی حاضر نشدند تا یک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بیندازند.
💢 خیلیها هنگام کباب گوسفند دوستان آدم هستند. اما وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکسترتان هم نخواهند ریخت.
🔺قدر دوستان واقعیمان را بدانیم.
#پندانه
✅دعا کنیم فقط خدا دستمان را بگیرد
✍دختری میخواست با پدرش از یک پل چوبی رد شود. پدر به دخترش گفت: دخترم! دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست شما را نمیگیرم، شما دست مرا بگیر.پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و باهم رد شویم.
دختر گفت: فرقش این است که اگر من دست شما را بگیرم، ممکن است هر لحظه دستتان را رها کنم، اما اگر شما دست مرا بگیری، هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛هرگاه ما دست او را بگیریم، ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
🔹و این یعنی عشق...
#پندانه🌺
از کسانی که از من متنفرند، ممنونم
آنها مرا قویتر میکنند.
ازکسانی که مرا دوست دارند،ممنونم
آنان قلب مرا بزرگتر میکنند.
ازکسانی که مرا ترک میکنند؛ممنونم
آنان به من میاموزند که هیچ چیز
تا ابد ماندنی نیست.
ازکسانی که با من میمانند؛ ممنونم
آنان به من معنای واقعی" دوست"
را نشان میدهند....
#پندانه
🟢 ذکرها سه دسته هستن:
💌یه دسته پاک کننده اند
گناه و زشتی رو پاک میکنن
مثل: «اَستغفرالله رَبی وَ اتوب و الیه »
💌یه دسته مدادند
برامون حسنه مینویسند
مثل: «الحمدلله»،«سبحان الله»
و«لااله الاالله»
💌امّا یه ذکری هست
که هم پاک
میکنه و هم مداده،گناهان را پاک
میکنه بجاش حسنات مینویسه!!!
و اون ذکر:صلوات بر محمد و آل محمد:
(اللهم صل علی محمد و آل محمد )
#پندانه🌺
از کسانی که از من متنفرند، ممنونم
آنها مرا قویتر میکنند.
ازکسانی که مرا دوست دارند،ممنونم
آنان قلب مرا بزرگتر میکنند.
ازکسانی که مرا ترک میکنند؛ممنونم
آنان به من میاموزند که هیچ چیز
تا ابد ماندنی نیست.
ازکسانی که با من میمانند؛ ممنونم
آنان به من معنای واقعی" دوست"
را نشان میدهند....
🔅#پندانه
✍ راه نفوذ به درونت رو ببند
🔹بزرگترين حسرت ما آدما، فرصتهاى ازدسترفتمونه!
🔸کشتیها بهخاطر آبهایی که در اطرافشون هست، غرق نمیشوند بلکه بهخاطر نفوذ آب بهداخل آنهاست.
🔹پس اجازه نده اتفاقات اطراف به درونت نفوذ کنند و باعث سنگینترشدن و غرقشدنت شوند.
🍃🌱
#پندانـــــــهـــ✍
محبت تجارت
پایاپای نیست!
چرتکہ نیندازیم
کہ من چہ
کردم و درمقابل
تو چہ کردی!
بیشمار محبت کنیم
حتی اگر به هر دلیلی
کفہ ترازوی دیگران سبکتر بود./
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
✨ #پندانـــــــه
کار امروز را به فردا مسپار❗️
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند،
مگر از روی عذر، وگرنه نمیداند که بعد از این ساعت چطور میشود.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۳۵https://eitaa.com/amamzaman3138
#پندانه
#داستان
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ، ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ.
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥِ ﺍﻧﮕﻮﺭ، ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ.
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟
ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .
" ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ "
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑنیم💔