برای ارزشهای اصیل
وقتی جهاد میکنید ، نترسید
به وقتش همهچیز در جای
خودش اتفاق میافتد ..
چون شما در وقتش حقِّ حضور را
با جهاد مستمر ادا کردهاید .. !
چشمُ و گوشُ زبانِ قلبش لمس
میکرد تمام عظمتِ حضورش را ،
اینجا بود که با قلبش میچشید
صدا و #نگاهِاو را،تازه اینجا برایت
روشن میشود که همهی حضورت
مقدمهی برای بیدار شدن شهر
درونت است ..
دلتنگیها بخشهای
پنهانِ وصال هستند .. !
و فراق نوعی وصال میشود
هنگامی که قلب از دلتنگی
فشرده میشود .. ! کیفیت
وصال ، ملاقات ، زیارت ،
به کیفیت نوعِ دلتنگیها
بستگی دارد .. !
عاشق متعهد وقتِ وداعِ آخر زیارتیاش،
ملاقات را استمرار و وسعت میدهد ،
این جهاد مستمر عاشق است که در تمامِ
مسیر برگشت هم زائر باشد حتی در میان
لحظاتِ غفلتش که زائر نیست ، وداعی
که وسعت یافته او را زیارت میکند تا
میان صداهای غفلت، گرمای حضورش
را نشان دهد .. اینجاست که زیارت با
وداعش بخشی از شبِ قدر میشود ..
_انسانِ #منتظر
رفتارها افعالی هستند که از نقطهی
تلاقی احساسات، دیدنیها،چشیدنیها
و شنیدنیها،بوئیدنیها و لمس کردنیها
با افکار،باورها و علاقهها و فرآیند ارتباطی
آنها شکل میگیرند.. !
رفتارها تابع درونیاتی هستند که آهسته
آهسته شکل میگیرد .. ! کسی که به
فضای درون خویش آگاهی نداشته
باشد ، چگونگی شکل گیری رفتارها
را نمیتواند تشخیص دهد .. ! لذا
اگر به دنبال رفتار عاشقانهاید باید از
مسیرهای ایجادِ آن و شکل گیریش
خبر داشته باشید .. !
#عشق_اصیل
حواسمون_باشه
توی ذوق دیگران نزنیم،
به هم ضدحال نزنیم.
اینطور همدیگر را آزار ندهیم.
تاحالا هیچ موردی در تاریخ بشریت
ثبت نشده که کسی گفته باشد:
از بس خوب ضدحال میزنه
و ذوقم رو کور میکنه
عاشقش شدم! عاشقش موندم!
هر بار که این کار را میکنیم
آدمهای دور و برمان یکقدم عقب میروند،
یکقدم دورتر میشوند و
اندکاندک آنقدر دور که با هم غریبه میشویم.
آدمها که دور شدند
دیگر سر جای اول برنمیگردند.
زندان امام مطامیر بوده.
مطامیر جائیه که غلات نگه میداشتند ظلمات محض بوده که هم سطح زمین هم نبوده؛ ۳۰متر زیر زمین
یه گودال پر از پله بوده که تا۲۰متریش، پله بوده
ده متر آخرش پله نبوده نردبون میگذاشتند زندانی رو منتقل
میکردند داخل سیاه چال،
بعد نردبون رو بر میداشتن که نتواندبالا بیاید ؛ته این سیاه چال، مطامیر بوده؛که مثل یه خمره بوده
که تهش گشاد و بالای آن تنگ؛
۷ سال نه میتوانستند بخوابند نه بایستند؛در حالیکه غل و زنجیرِ جامعه به دست و پاشون بوده و با وجود گرمی هوای کاظمین دستور داده بودند این غل و زنجیر رو، جوش بدهند که باز نشود؛
ادامه زیارت آمده:
...ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ
مرضوض به عربی:
به استخون له شده و خورده شده
استخون شکسته نه...له شده.
واژه یِ رَض، در مقتل ۳ تا از ۱۴معصوم وارد شده
حضرت زهرا، موسی بن جعفر
و امام حسین علیهمالسلام
یه روز که امام داخل زندان بودند، به مسیب، میفرمایند: من دیگر عمری نمیکنم دلم برا رضایم تنگ شده؛میروم مدینه؛مسیب میگه آقا شما
با این غل و زنجیرکجا میخواهید بروید؟ اگه مامور زندان بفهمه،
بیشتر اذیتتون میکنه!
ناگهان مسبب میبینه امام با دستای مبارکشان غل و زنجیر رو باز میکنند؛دیوار شکافته میشه؛میروند مدینه
و بعد یه مدت، بر میگردند و طی این مدت زمان، مسیب مدام به این فکر میکرده که اگه مامور زندان بیاد،
چی میشه؟
امام برمیگردند و شکاف دیوار بسته میشه؛
مسیب گفتند آقا شما که میتوانید از اینجا بروید بیرون، چرا اینجا ماندید؟
امام فرمودند: از طرف خدا، بینِ تحمل این زندانِ مطامیر و سختیهای آن و کم شدن رنجِ شیعیانم مختار شدم
افرادى که با ما هم عقيده هستند
به ما آرامش مىدهند و افرادى که مخالف با عقيدهی ما هستند به ما دانش.
آدمى براى لذت بردن از زندگى
به آرامش نياز دارد ،
و براى چگونه زيستن به دانش.
#افلاطون
بعضی آدم ها عجیب بهشتی اند❤️
آنها عجیب دل نشینند...
نه اینکه به بهشت بِروند، نه! برعکس..
گویی از بهشت آمده و چند صباحی بیشتر میهمان زمینی ها نیستند🦋
این بهشتی ها عجیب دلبری میکنند برای پروردگارشان؛ این بهشتی ها گاهی از جنسِ #شهید هستند...
شاید هم از جنسِ ابراهیمِ هدایتگر
این بهشتی ها چشمانشان با ما زمینی ها فرق دارد،چشم هایشان پاک،خالص و هدایتگر است
افسوس که چقدر دوریم از این خصوصیات
ما زمینیِ زمینی هستیم🍂
☜روزگار "غریبيست"!!
⇚آدمها یک روز "دورت" مي گردند
⇤روزي دیگَر "دورت" ميزنند...!!!
↫یک روز ازت "دل" ميبَرند
⇜روزي دیگر "دل" ميبُرند...!!!
⇍یک روز "تنهاییت" را پر میکنند
⇠وقتي خوب "وابسته ات" کردند
⇠بھ جای اینکه "درکت" کنند
⇚"ترکت" ميکنند..!!!
جملات فوقالعاده 🌿
❄️طولانی است لیکن وقت بگذارید و بخوانید...
من حدیث زیاد دیدم از #شهادت_امام_کاظم ...اما یه نقلی هست از ایشون که دقیقش تو ذهنم نیست.
هر وقت بهش فکر میکنم، جگرم میسوزه.
#امام_کاظم ، از ائمه ای بودن که زندانی شون میکردن هر چند وقتی یکبار...
ولی اواخر عمرشون، به مدت ۵تا ۷سال مداوما اسیر بودن.
یه باز زندان، یه زندان معمولیه، خب آدم خیلی دلش نمیگیره...
حاج آقا رفیعی تو حرم امام رضا میگفت مدل زندانی که امام داخلش بودن، مطامیر بوده.
مطامیر جائیه که غله نگه میداشتن
ظلمات محض بوده...
خب...حالا هم سطح زمین؟
نه😭
مثلا ۳۰متر زیر زمین...یه گودال پر از پله بوده که تا ۲۰متریش، پله بوده...ده متر اخرش پله نبوده
نردبون میذاشتن زندونی رو منتقل میکردن داخل سیاه چال، بعد نردبون رو بر میداشتن که نتونه بیاد بالا😭
فقط همین؟
نه😭
ته این سیاه چال، اون مطامیر بوده...که مثل یه خمره بوده که تهش فراخ بوده و بالاش تنگ #یا_باب_الحوائج_ع
نه میتونستن بخوابن، نه وایسن😭
۷سال...
همین؟؟؟
نه😭
امام رو، ته اون سیاه چال زندونی کردن در حالیکه غل و زنجیرِ جامعه به دست و پاشون بوده😭
دستور داده بودن که این غل و زنجیر رو، جوش بدن که باز نشه😭
ای خدا😭
عجب صبری داری که با بهترین و محبوب ترین بندگانت اینجوری رفتار میکردن😭
کاظمین هوا گرمه😭
طی ۷سال، این غل و زنجیر، به بدن امام....😭😭😭😭
السلامُ علی مُعَذّب فی قَعرِ السُّجون...
سلام خدا بر اون کسی که در ته زندان ها، عذابش میکردن...
ادامه ی سلام اومده بالسّاقِ الرَّضوض...
رض، توی عربی، به استخون له شده میگن😭
استخون شکسته نه...له شده...😭
این واژه یِ رَض، توی مقتل ۳تا از ۱۴معصوم وارد شده...
یکیش حضرت زهرا😭
یکیش امام کاظم😭
یکیشم، امام حسین😭
صلی الله علیک یا اباعبدالله اینا رو گفتم برسم به این روایت از امام...
یه روز که امام داخل زندون بودن، به مسیب، میگن: من دیگه عمری نمیکنم...
دلم برا رضام تنگ شده😭
میرم مدینه!!
مسیب میگه آقا...شما با این غل و زنجیر...کجا میخواید برید؟ اگه مامور زندان بفهمه، بیشتر اذیتتون میکنه😔
میبینه امام با دستای مبارکشون باز میکنن غل و زنجیر رو...دیوار شکافته میشه...
میرن و بعد یه مدت، بر میگردن و تو این زمان، مسیب مدام به این فکر میکرده که اگه مامور زندان بیاد، چی میشه؟!!
امام برمیگردن و شکاف دیوار بسته میشه
بعد مسیب میگه آقا...شما که میتونید ازینجا برید بیرون، خب چرا اینجا موندین؟
دقیقِ عبارت رو یادم نیست...
شنیدم که امام میگن من، از طرف خدا، بینِ تحمل این زندانِ مطامیر و سختی هاشو کم شدن رنجِ شیعیانم مختار شدم!!!
یعنی یه چیزی تو این مایه ها که خدا گفته زندون رو تحمل میکنید یا رنجِ شیعیانتون رو؟
و امام گفتن زندون رو😭😭😭😭
و بواسطه ی تحملِ زندان، خدا یه بخشی از رنج و عذاب شیعیان رو برداشتن ازشون...
اینجاست که تو زیارت جامعه کبیره خطاب به همه ی ائمه اومده: عادتکم الاحسان...و سجیتکم الکرم...
اصلا خوبی کردن و بزرگواری تو خونِ این خاندانه...