eitaa logo
🇵🇸فَـدائیانِ مَهدے عَج🇦🇫
833 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
849 ویدیو
72 فایل
کاردیگری‌ازدست‌این‌خادم‌بی‌دست‌وپابرمی‌آید؟ حالاکه‌رسیده‌ام‌به‌بودنت حالاکه‌صاحب روزگارم‌شده‌ای! حالاکه‌آرزوی‌شیخ‌الائمه،سهم‌من‌شده‌است کاش‌بتوانم"صادقانه"خدمتگزارت باشم _کپی محفل با ذکر منبع _کپی روزمرگی ممنوع بفرمایید https://daigo.ir/secret/21128380
مشاهده در ایتا
دانلود
🙌 دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر. از او خواست که فردا به مدرسه بیاد. مادر هم با عصبانیت او را فرستاد پیش پدر و گفت: «این دفعه با پدرت برو! چقدر من بیام ضمانتت رو بکنم؟» پدر دست های قرمز مهدی را تو دستش گرفت و گفت: « دوباره به معلمات گیر دادی؟ مگه نگفتم کاری به کارشون نداشته باش، بی حجابند که باشند، تو درس ات رو بخون. ببین چطوری کتکت زدند.» مهدی که هشت سال بیشتر نداشت گفت:« برای چی باید چیزی نگم! مگه اونها مسلمان نیستند؟ مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند!؟» 📙 روزهای نبردسخت، ص ۱۵ 🌹•✾•✨🖤✨•✾•🌹 @amamzamane12