●
وقتی لذّتها و شهوتهای دنیا
سراغت میآیند چه میکنی؟
🔹روزی حضرت داود علیهالسلام از شهر بیرون آمد و به کوهی رسید که در آن پیامبر عابدی زندگی میکرد که به او «حزقیل» میگفتند.
داود از حزقیل سوالاتی کرد، از جمله پرسید: آیا تا به حال تصمیم به انجام گناهی کردهای؟ حزقیل گفت: نه!
آیا به خاطر عبادتهایی که انجام دادهای، تا به حال مغرور شدهای؟ حزقیل گفت: نه!
آیا تا به حال شده طوری به دنیا دلبسته بشوی که بخواهی از لذتها و شهوتهای آن به دست بیاوری؟ حزقیل گفت: بله! گاهی شده.
وقتی اینچنین میشود، چه میکنی؟ حزقیل گفت: به این درّه میروم و از آنچه در آن است عبرت میگیرم.
داود به آن درّه رفت، ناگهان تختی از آهن دید که جمجمه و استخوانهای پوسیدهای روی آن بود و لوحی در کنارش داشت که چنین نوشته بود:
● «من أرْوَی بْن سَلَم هستم، هزار سال پادشاهی کردم، هزار شهر ساختم و حرمسرایی دارای هزار زن داشتم! ولی اکنون خاک، بسترم شده؛
سنگ، بالش زیر سرم شده
و مارها و کرمها همسایهام شدهاند!
هر کس سرانجام کار مرا به دیدهی عبرت بنگرد، فریب دنیا را نخواهد خورد!!!»🍃
📚 به نقل از کتاب کمالالدین و تمامالنعمه، ج۲، ص۵۲۵
#عبرت
#خادم
@amamzamane12