📗به گفته #رضى_الدّين_داوودى:
🗡 آن گاه كه آتش جنگ برافروخته شد، مقابل امام #حسين عليه السّلام آمد و از او اجازه ميدان خواست،
🖊امام عليه السّلام به او فرمود:
«يا جون! أنت فى إذن منّى، فانّما تبعتنا طلبا للعافية فلا تبتل بطريقتنا».
یعنی👈 «اى جون! من بيعتم را از تو برداشتم، تو به اميد عافيت و آسايش تا اينجا همراه ما آمده اى، در راه ما خود را به ناراحتى و مصيبت مبتلا مكن».
📗به گفته #رضى_الدّين_داوودى:
🗡 آن گاه كه آتش جنگ برافروخته شد، مقابل امام #حسين عليه السّلام آمد و از او اجازه ميدان خواست،
🖊امام عليه السّلام به او فرمود:
«يا جون! أنت فى إذن منّى، فانّما تبعتنا طلبا للعافية فلا تبتل بطريقتنا».
یعنی👈 «اى جون! من بيعتم را از تو برداشتم، تو به اميد عافيت و آسايش تا اينجا همراه ما آمده اى، در راه ما خود را به ناراحتى و مصيبت مبتلا مكن».
#جون، خود را به پاهاى امام #حسين«ع» انداخت و آنها را مى بوسيد و عرضه داشت:
🔶«اى فرزند رسول خدا! من در زمان رفاه و آسايش، در کنار شما باشم،
👈👈 ولى در شدت و ناراحتى و در مقابل دشمن، دست از يارى شما بردارم؟ هرگز!!
🔸 درست است كه بدنم بدبو و خاندانم ناشناخته و رنگم سياه است،
👈 ولى با بهشت برين بر من منّت بگذار تا بدنم خوشبو و رنگم سفيد و خاندانم به عزّت و سر بلندى نايل گردد،
🔸🔶 نه به خدا سوگند! هرگز از شما جدا نخواهم شد تا خون سياهم با خون شما آميخته گردد.🔶🔸