eitaa logo
این عماریون
365 دنبال‌کننده
240.9هزار عکس
65.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ 🌹روایت شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود ♦️در خاطرات «محمدباقر برزگر» یکی از نیرو‌های غواص باقی مانده از گروهان یک گردان ولیعصر (عج) لشکر۳۱ عاشورا  آمده است: یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت می‌کرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت. من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را می‌شنیدم.🥀 ♦️او از طرفی بخاطر دردی که می‌کشید، حضرت زهرا (س) را صدا می‌زد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود. البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمی‌دانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.🥀 شدت جراحت و خونریزی شهید پام، طوری بود که نمی‌توانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین خاطر او را به نزدیکی سیم‌خاردار‌های خورشیدی بردم و لباسش را به سیم‌خاردار‌ها بستم.🥀 شب سوم دی ماه غواصان زیادی از گروهان یک شهید شدند و پیکرشان در آب ماند که یکی از این شهدا «وحید کاوه» بود.🕊 🕊 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎
شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود... 🌷شهید حسن پام تاریخ تولد: ۱ / ۱۲ / ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: رند،ماکو،آذربایجان محل شهادت: شلمچه 🌷همرزم← در شب عملیات کربلای ۴ در آب های اروند بودیم و حسن با ۱۸ سال سن جلوتر از من حرکت می‌کرد.🌊حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرد.💥خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت.من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را می‌شنیدم.🥀او از طرفی به خاطر دردی که می‌کشید، حضرت زهرا (س) را صدا می‌زد و از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود.🥀البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمی‌دانستیم عملیات لو رفته است.⚡️آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.💥شدت جراحت و خونریزی حسن، طوری بود که نمی‌توانست از اروند زنده بیرون بیاید.🥀او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد.🥀بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد.🥀در آن شرایط تنها کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که پیکرش را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم.🥀به همین خاطر او را به نزدیکی سیم‌خاردار‌های خورشیدی بردم و لباسش را به سیم‌خاردار‌ها بستم،🥀 در مسیر بازگشت خودم را به سیم‌خاردار‌های خورشیدی رساندم تا پیکر شهید «حسن پام» را به عقب برگردانم،🌙اما با توجه به شرایط جزر و مدی که بر اروند رود حاکم بود، آب بالا آمده بود و نتوانستم پیکر حسن را پیدا کنم🌊چند سال بعد پیکر حسن پام را در انتهای اروندرود پیدا کرده بودند...🕊🕋 💙🌷