📌عریضهای به آقا سید روح الله...
#علیرضا_قزوه
🔸این شعر را به آسیه پناهی و تمام زنان و دختران بیپناه سرزمینم هدیه میکنم
🔹نوشت برایم: ای کاش
شعری برای آسیه می گفتی؟
زنی که آلونکش را
در زیر گریههایش له کردند
همین پهلوانان شهرداری کرمانشاهان
اصلا اینها کیاند
ویلای شبنمک دولت زاده را
با احترام تمام
ده سانت
تخریب میکنند...
وقتی بناست صد متر کوچه باز شود در زمین مفتی فلان آیتالله
در شمال شهر
چه قشقرقی راه میاندازد
حالا یکی حساب کند
هزار متر زمین
متری صد میلیون قربه الی الله...
و حضرت آیت الله الف
چه گریهای میکند تا هنوز برای آمدن بقیهاللهالاعظم (عج)...
🔹نوشت برایم:
اسرائیل هم که کار شهرداری ما را تکرار میکند
نوشتم:
_باشد علیمحمد! امشب برای بار صدم
عریضهای مینویسم
برای آقا سیدروحالله موسویالخمینی!
عریضهای به خاطر آسیه
حتی عریضهای به خاطر رومینا
و دختران فراری از پدر
به خاطر پدرانی که فقر
از یادشان برده است که دخترانی دارند...
🔹آقا سید روحالله!
از آن جماعتی که دور و برت بودند
چندتا حالا در کار کارچاق کنی افتادهاند
در جایی مثل لواسان
بعضیشان چقدر آقازاده پس انداختند
و تخمهای حلال شان حالا
با پولهای حرام
عجب بزن بکوبهای حرامی دارند
از برجالحرام پدرجانشان
تا منطقه عملیاتی والهفت هشت فرنگستان...
تولهسگهایی که آخرین نقشهشان این است که یک روز
با تشییع جنازه شجریان
پوز حاج قاسم را بزنند!
و حاج قاسم
بدجور زد
به پوز پدرهای سوختهشان...
🔹حتی کمی گلایه هم دارم آقاجان!
از این عزیز دردانههایت
و فرزندان راستین شما
امثال زکزاکی است و سید حسن نصرالله
و حاج قاسم و یارانش
نه شیخ جکوزی!
و شیخ دودکش!
وزیر بیادب دور مانده از راه
طبیبک خودخواه
چه تحفههای رنگارنگی آورد شیخنا
باید تاریخ را
وارونه از حوالی این سالها نوشت
و آن جماعت دولتمند
کاری نکرد
غیر قفلسازی و قفل کردن
و کاری از دست هیچ کلیدی ساخته نیست
اما هنوز بچههای حاج قاسم هستند
هنوز دو سید پاکدست!
هستند
🔹می دانی آقا سید روح الله!
بعد شما
نان حلال خوردن سخت شد!
عملیات آزادسازی عسلک سخت شد
با شمایم آقا سید روح الله!
که از خانه دوهزار متری پدری
به دو اتاق مستاجری رسیدی!
چه کردند بعد شما بچهمستاجرانی
که برای تا هفت پشتشان
برج خریدند و برج ساختند!
اما هنوز آلونکها هست
عسلکها هست
متلکها هست
وزیرکان بیشعور و کمشعور و عقبمانده هستند
و همچنان ولول میگردند
🔹شنوندگان عزیز توجه فرمایید...
دیشب رزمندگان شهرداری کرمانشاه
با رمز نامقدس یا شبنم...
گل کاشتند!
انگار همه
از یاد بردهاند که این انقلاب
از آن آسیهها بود
نه شبنمها!
🔹اما هنوز چیزی به نام شعر هست
اما هنوز میشود
در نیمههای یک شب خردادی
از دست این همه بیعرضه
به شما عریضه نوشت!
بیخود نبود که گاهی
خود شما
از دست کاسبان نفاق
و شیخهای زیادت خواه
پناه میبردی به شعر....
🔹امشب بیا به دور از تمام هیاهوها
برای هم غزل بخوانیم
شما بخوان:
"دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد..."
و من میخوانم:
تنها تو بد ندیده ای از واعظان شهر
ما نیز در شمار شهیدان تهمتیم...
این عماریون