جان را به تمنای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان؛بوسه بده گفت: گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
#حامدعسکری
@amatoryyou💜
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن
#حامدعسکری
@amatoryyou💜
از عکس تو و بغض همینقدر بگویم
دردا
که چه شبها...
که چه شبها...
که چه شبها...
#حامدعسکری
@amatoryyou💜