پارسال زن همسایه‌ی دیوار به دیوار، حدودای دو ماه بود هر روز از کله‌ی سحر تا بوق سگ، مشغول فحش و آزار بچه‌ی سه چار ساله بود. واقعا دل و جیگرم کباب و اعصابم خط خطی شده بود. زنگ زدم 123 واحد کودک ‌آزاری و طرح شکایت. اومده بودن و قشنگ یه حالی به مادره داده و بچه را چک کرده بودن. ‏شب باباش اومد در خونه‌م. گف شما زنگ زدی؟ گفتم آره. گف مگه تو وکیل مردمی؟ گفتم آره بخاطر آینده بچه‌ت که فردا دزد و جانی و روانی عقده‌ای نشه با این حجم آزار! می‌دونی وقتی سر کاری، زنت چه بلایی سر طفلک میاره؟ بازم صدای جیغ بچه بیاد زنگ می‌زنم! دیگه تموم شد! ‏*فقط محض اطلاعتون: 123 پرونده تشکیل میده، چند تا مشاور کودک میفرسته در خونه طرف. هم تهدیدش میکنن که اگه تکرار بشه بچه را میبریم بهزیستی، هم بچه را چک میکنن و تو خلوت ازش سئوال میکنن. تازه برا بچه، کادو و عروسک هم آورده بودن. خیلی خوبن. موردی دیدین، خفه کنین ننه باباهای الاغ رو ‏*خیالتون از بابت ناشناس موندن هم راحت باشه. نمیگن کی بهشون زنگ زده. منم اگه به یارو باباهه نمیگفتم، نمیفهمید من بودم. @emptyy

🔸🔹🔸🔹 📝 #کارگاه‌آموزشی #آموزش‌فن‌بیان‌ومهارت‌های‌ارتباطی 🗓 یکشنبه ۲۰ آذر ماه ⏰ساعت ۲۰ 🎙باغبان: بانو دچار در گروه عمومی باغ یاقوت👇 https://eitaa.com/joinchat/2117730369C3e312b8a21 🌱

💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐 💐💐 💐 دو سال پیش من و مامانم و خواهرم کرونا گرفته بودیم. خواهرم و مادرم را به بیمارستان بردیم. مدتی بستری بودند. چون پدرم هم بیماری قلبی دارد، به خانه خودمان برنگشتم. یکی از عزیزانم یک خانه داشت که آن موقع به آن احتیاج نداشت. همانجا قرنطینه شدم. چند شبانه روزی را آنجا تنها بودم. محله‌ی امنی بود. اما باز هم تنها بودن زیاد جالب نبود. هرچند از شدت خستگی و بیماری، بیشتر اوقات خواب بودم. در فریزر آنجا گوشت سبزی و خیلی مواد غذایی دیگر هم بود اما حوصله آشپزی نبود. حتی برای خورد و خوراک هم گاهی به نان شیرمال و شیر که از بیرون میگرفتم بسنده می‌کردم. گاهی نگران می‌شدم. گاهی به خانه‌مان زنگ می‌زدم و حال پدر را از خواهر دیگرم آرام، می‌پرسیدم. گاهی به مادر که در بیمارستان بود. گاهی جواب نمی‌داد و من نصف عمر می‌شدم. گاهی اقوام تماس میگرفتند و جویای احوال می‌شدند. گاهی هم به ستاره خواهر بیمارم زنگ می‌زدم که هربار جواب می‌داد مثل مادر بی‌طاقتی می‌کرد. ستاره بیماری زمینه‌ای هم داشت. و این ترس همه‌مان را بیشتر می‌کرد. از وقتی در بیمارستان کارهای پذیرششان را انجام داده بودم، تا همان لحظه مدام به دلشوره‌ای شدید به این فکر میکردم که واقعا چند نفرمان خوب میشویم؟ بخاطر اینکه خواهرم دلش به بستری شدن و تنها ماندن نبود حتی رفتم که مرا خم بستری کنند اما پزشک کشیک اورژانس تشخیص داد که من با مراعات در منزل بهتر خواهم شد. تمارض نکردم چون اگر بخاطر خواهرم آنجا می‌ماندم یک بیمار بدحال باید آنجا نمی‌ماند! و من در سرنوشتش دخیل و مسئول می‌شدم. در نتیجه من ماندم و سوز آتشی که نگاه خواهرم به جانم زده بود. صدای گریه‌اش که می‌گفت تنهایم نگذار.... #ادامه_دارد...

چطور از امر به معروف لذت ببریم!!!!!!؟؟؟ تحصن مردم در مقتل شهدای امنیت علیرغم برودت هوا ، برای رساندن این پیام👇 مطالبه مردم از مسئولین جهت اعدام فوری قاتل شهیدان مظلوم مشهد و مجازات جدی کسبه ی خاطی و همچنین مبارزه با معضل بی حجابی ادامه دارد.... #پایان_مماشات نشر دهید❌ هرشب ساعت۱۸:۳۰ خیابان حرعاملی۳۲ @maroofane3 @maroofane3

#کلیپانه ‌ توی هیئت و روضه نباید امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ ‌ اگر از دین زده شد چی؟ ‌ ⛔تذکر با محبت و رفاقت و زبان خوش واجب هست اگر میخواین تخصصی امر به معروف رو با شیوه ها و احکامش یاد بگیرید به این آیدی پیام بدید و در دوره شرکت کنید، هرسوالی درباره دوره دارید از همین آیدی بپرسید👇👇👇 @vajeb123 به کانال باحال معروفانه بپیوندید😎👇 @maroofane3

خیاط که باشی صدا، و بوی روغن چرخ و پرز‌های پراکنده لباس توی هوا، می‌شود نویدِ چشیدن یک لذت تازه. لذت ساختن و خلق کردن کالایی که تا قبل از آن فقط یک پارچه ساده بدون کاربرد بود. لذت میبری وقتی با دیدن طاقه‌های پارچه توی مغازه‌ها، آینده‌ی آنها را در تنِ عزیزانت تصور میکنی. و به شوق واقعی کردن آن تصویر خیالی شروع به تلاش و تکاپو می‌کنی. دست آخر همان لبخند ساده که نشان از رضایت صاحبش دارد خستگی را برایت کمرنگ و زندگی را گوارا می‌کند. یا لحظه‌ای که جلوی آیینه می‌ایستی و از پوشیدن دسترنج خودت غرق خوشی می‌شوی حالا متن هم از حالت چه خوشبحالم خارج می‌شود ولی! وقتی صرفه‌جویی ارزی و ممانعت از خروج ارز از جیب را نیز یادآور شوید خوشیتان صدچندان خواهد شد :)))) روز خیاط مبارک 💐

🎥 از حادثه شاهچراغ ۴۰ روز می‌گذرد اما آرتین هنوز سراغ پدرومادرش را می‌گیرد @aamerin_ir

بنظرتون اگه همه ما اهل امربمعروف و نهی‌ازمنکر بودیم، این همه گناه علنی زیاد میشد؟ این همه قبحش می‌شکست؟ این همه حق مسلم قلمداد میشد؟ اینهمه مردم پای ماهواره مینشستن؟ اینهمه بی‌حواس میشدن که دوست و دشمن رو نشناسن؟ اینهمه جوون میریختن توی خیابون؟ اینهمه تمرکز مأمورا به کنترل آشوب و اغتشاشات جمع میشد؟ بنظرتون، شلوغی‌ای بود که یه داعشی ازش سو استفاده کنه، بیاد حرم!!! حرم شاهچراغ!!! و زائران رو به گلوله ببنده ؟ بازم آرتین اینطور عزادار میشد؟ بازم داغِ این بغضِ گلوی کوچولوی این بچه ، دل امام زمان رو می‌سوزوند؟ آره؟ بازم این اتفاقات میفتاد؟ من میترسم به خدا که میترسم از امربمعروف و نهی‌ازمنکر نکردنمون خییییییییییلی میترسم... خرما خوردید. دیدین هسته خرما یه پوست نازک داره؟ بهش میگن فتیل خدا توی قرآن میگه به حسابتون رسیدگی میکنم حتی اگر اندازه فتیلی باشه.... حتی اگه اندازه دانه خردل باشه... بنظرتون سکوت در مقابل نافرمانی خدا رو چطوری حساب میکنن؟ امام صادق فرمودن اگه عیبی در برادرت ببینی و نگی بهش خیانت کردی بنظرتون این محبت نکردنا، این خیانتا رو چطوری باهامون حساب میکنن؟ ان‌شاءالله که فقط منم و توبه‌م قبول شده... اما خدایی، هر کی از ترک این دو تا واجب توبه نکرده، چیزی به ظهور نمونده، از قطار یاران حضرت حجت جا نمونید... میگن خیلی از یارانشون از توبه‌کنندگان هستن....

یک بحث به غایت بی منبعی رو شروع کردن عده‌ای اول اونو میگم بعد با پرسیدن چند تا سوال جوابشو میگم....

اول درباره حضانت فرزند صحبت کنم. چون مثال خوبی میشه که راحت‌تر صحبتمو بیان کنم

حضانت فرزند، هم حقِ والدین هست، هم تکلیف. یعنی چی؟ الان توضیح میدم یعنی هیچکس نمیتونه به پدر و مادری بگه تو نباید از فرزندان خودت مراقبت و حضانت کنی. چرا؟ برای همه روشنِ چون این حقِ هر پدر و مادریِ.

و متقابلا هیچ پدر و مادری نمیتونه بگه من از بچه‌هام مراقبت نمی‌کنم. چرا؟ چون تکلیفش ایجاب میکنه. (اینکه میگم نمیتونه، منظور اینه که شرع و منطق اینو ازش قبول نمیکنه.)