#داستانک
💥خاطره ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی
نزدیکی های عید بود،
من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم،
صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم،
از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند...)
پدرم بود،
مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت:
آقا! خدا بزرگ است،
خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!...
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند،
نباید فکر کنند که ما........ 😔
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم،
100 تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان....
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛
10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس،
آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: "باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: "از مرکز آمده است؛
در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛
برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس،
آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم،
درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم؛
اما برای دادنش یک شرط دارم...
گفتم: "چه شرطی؟"
گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند،
گمان کردم شاید درست باشد...!!
#باخدا_معامله_کن😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔺این ویدیو رو آقای موزون تو پیج اینستاگرامشون گذاشتن و دو فرضیه مطرح کردن‼️
۱-مشاهده دهلیز چرخان(تونل)
۲-مشاهده فرشته مرگ
#مرگ_حق_است
#عزرائیل
ـــــــــــــــــــــــ
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
👇
『 @amin_salmabadi2 』
«♥️🦋»
-
-
#تلنگرانه👌
• چشمات گوگل نیست🚫👀!
کہ بعد از جستجو بتونے سریع
سابقشو پاک کنے!
اونها روز قیامت ، همہ چیز رو
بازگو میکنند..
پس مراقب سابقہاشون باش...
#ترک_گناه
#ڪنترل #چشم👀
•؛•ᚔᚔᚓ⊰✾⊱ᚔᚔᚔ•؛•
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
👇
『 @amin_salmabadi2 』
🔔 #حرف_حساب
🔺تو اینستا ۳۰۰ دوست !
🔺تو تلگرام ۲۰۰ دوست !!
🔺توی واتساپ ۱۰۰ دوست !!!
🔺 توی ...
⚰اما داخل قبر تنهای تنها ....!!!!!
📛پس مراقب باشیم فریبِ دنیا را نخوریم
ای
#اهلِ_نت📱
بی
#اهل_بیت ❤️
نشید
🌹 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
👇
『 @amin_salmabadi2 』
آقاحالِدلمباتوخوبه۩جوادغفاریان.mp3
3.21M
🎙گوش بدین قشنگه🙂
🔰 آقا حال دلم با تو خوبه🥲❤️
♻️ کاش امسال ، سالِ ظهورت باشد🙏
✅️ یاصاحب الزمان العجل❤️
═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ منتظران قائم المهدی عجل الله
خشنودی
امام زمان عج صلوات
#سال_نو
#امام_زمان
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
👇
『 @amin_salmabadi2 』
🔻در ره منزل لیلی ک خطر هاست در آن
🔻شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
#حافظ♡
#شبتون_بخیر_و_آروم 😊🧡
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
👇
『 @amin_salmabadi2 』
اعمال قبل از خواب
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
『 @amin_salmabadi2 』
#امام_زمان ❤️
معنـای سحـر سلام بـر تو
غـایب ز نظـر سلام بـر تو
غم میرود از سینهی شیعه
با گفتن هر ســــــلام بر تو
#سلام_امام_زمانم ❤️🥰
#اللهمعجللولیکالفرج
[ کانال جدید امین سلم آبادی ]
👇
『 @amin_salmabadi2 』