الوعده وفا…
(به یادگار از اربعین ۱۴۰۳)
قسمت ۱ از ۲
این عکس را زمانی گرفتم که دو روز از #اربعین گذشته و باقیماندهام را به ذوق زیارتش به این درگاهی رساندم!
درود بر پدر و مادر کسی که اینجا را #سامرا نامید! سُرّ من رأیٰ...
حالا ریههایم را با نفسهای عمیق و مداوم پر میکنم. بهسان خودرویی که با چراغ بنزین روشن به جایگاه رسیده و برای مسیر طولانی پیشرو نیاز به باک تا خرتناق پر شده دارد.
قرار این بود که اگر طبق معمول امامهادی(ع)، همان مقلب القلوب و الاحوال من، نگاهی کرد، سبزههای دلم را با یاد رفقایم گره بزنم!
از حضرتش نه فقط برای خودم، بلکه برای هزاران نفر اذن دخول خواستم! و شروع کردم به شمردن...
همان ابتدا حساب هزار نفر را جدا کردم. همان #سفیران_آیهها که با خوب و بد ما ساختند و امسال علم #شهیدالقرآن را به دوش کشیدند!
بعد از آن نوبت به ۱۱۴ موکبدار قرآنی رسید. حساب سیدعباس نقوی اهل پاکستان در عمود ۳۶۵ و بچههای قرآنی لنجان اصفهان در ۷۸۵ را باید ویژه میدیدم.
💠💠💠
خیلی زود دلم یاد #محمد_ندایی کرد که یک ماه پیش شانهاش را زیر بار کارهای زمین ماندهٔ قرارگاه کشید و با اُردهای ناشتای من ساخت.
به این فکر کردم که همین الان هم #محمود_صفرپور و #رسول_خوبرو و #علی_امامی و #احمد_زارعی زیر بار جمع کردن سازهٔ فلزی چندتنی خیمه قرآن هلاک و مانده شدهاند.
خبر ندارم که کارهای زمین مانده در ایران اجازه داد تا #اکبر_پورقربانی و #وحید_خازنی هم عازم شوند یا نه؟
وقت تنگ بود و نامها و یادها بسیار...
ادامه دارد...
💠💠💠
امین شغلی
@amin_shoqli