eitaa logo
امین،شهیدابراهیم هادی
206 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
47 فایل
ارتباط با ادمین @fazlollahi99
مشاهده در ایتا
دانلود
🤥 ♻️ به طور کلی به عنوان یک مشکل ، گوناگون و متعددی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود: ♦️۱- در گفتن جزئیات دقیق یک امر یا موضوع. ♦️۲- از دیگران. ♦️۳- از تنبیه یا تهدید. ♦️۴- هنگام با مخالفت و استیضاح. ♦️۵- خود ♦️۶- شنونده. ♦️۷- دیگران. ♦️۸- از دست دادن و یا موقعیت شغلی و اجتماعی. ♦️۹- نسبت به دیگران. مبلغ: یعقوب فضل الهی 🌐 بانک تولیدات رسانه ای امین قم ┅┅•➰🍃🌺🍃➰•┅┅
ا🕊🌫🌫 ا🌫🌫🕊 ~﷽~ 🔸 🔸 روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. 🐍مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.» 🐝اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. 🐍مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.» مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت. 👈🏼مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. 🐝این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد. 👈🏼برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. 📚 مجموعه شهر حکایات 🌺🌿
﷽💠از نترس از گناه بترس..!💠 ❇️ حضرت علی علیه السلام مردی را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش آشکار است. 🔹از او پرسید: چرا چنین حالی به تو دست داده است؟ 🔸مرد جواب داد: من از خدا می ترسم. 🔹امام فرمود: بنده خدا! از بترس و نیز به خاطر ظلمهایی که درباره بندگان خدا انجام داده‌ای. 🔹از عدالت خدا بترس 🔹از خدا اطاعت کن و از آنچه که به صلاحت تو را نهی کرده است نافرمانی نکن، آن گاه از خدا نترس؛ زیرا او به کسی ظلم نمیکند و هیچگاه بدون گناه کسی را کیفر نمیدهد. 📕بحارالانوار، ج 67، ص 392 ◀️ما سه نوع داریم: 1⃣ ترس از گناه که برای انسانهای معمولی هست که ظاهرا روایت بالا به همین ترس اشاره میکند. 2⃣ ترس از قصور در انجام وظیفه که برای اولیاء الهی است، در این ترس، اولیاء از این میترسندکه مبادا به وظیفه بندگی خود عمل نکرده باشند و دائما خودشون رو بدهکار به خدا میدانند و از این باب از خدا میترسند. 3⃣ ترس از عظمت خدا که این نیز مختص اولیاء و اهل بیت (ع) هست، در این ترس همین که از یک طرف بزرگی و عظمت خدا رو درک میکنند و از طرف دیگه خودشون رو حقیر و کوچک می‌بینند، ناخوداگاه حالت به آنها دست میدهد. کمی کنید🤔 🌿🌺
﷽💠از نترس از گناه بترس..!💠 ❇️ حضرت علی علیه السلام مردی را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش آشکار است. 🔹از او پرسید: چرا چنین حالی به تو دست داده است؟ 🔸مرد جواب داد: من از خدا می ترسم. 🔹امام فرمود: بنده خدا! از بترس و نیز به خاطر ظلمهایی که درباره بندگان خدا انجام داده‌ای. 🔹از عدالت خدا بترس 🔹از خدا اطاعت کن و از آنچه که به صلاحت تو را نهی کرده است نافرمانی نکن، آن گاه از خدا نترس؛ زیرا او به کسی ظلم نمیکند و هیچگاه بدون گناه کسی را کیفر نمیدهد. 📕بحارالانوار، ج 67، ص 392 ◀️ما سه نوع داریم: 1⃣ ترس از گناه که برای انسانهای معمولی هست که ظاهرا روایت بالا به همین ترس اشاره میکند. 2⃣ ترس از قصور در انجام وظیفه که برای اولیاء الهی است، در این ترس، اولیاء از این میترسندکه مبادا به وظیفه بندگی خود عمل نکرده باشند و دائما خودشون رو بدهکار به خدا میدانند و از این باب از خدا میترسند. 3⃣ ترس از عظمت خدا که این نیز مختص اولیاء و اهل بیت (ع) هست، در این ترس همین که از یک طرف بزرگی و عظمت خدا رو درک میکنند و از طرف دیگه خودشون رو حقیر و کوچک می‌بینند، ناخوداگاه حالت به آنها دست میدهد. کمی کنید🤔
ا🕊🌫🌫 ا🌫🌫🕊 ~﷽~ 🔸 🔸 روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. 🐍مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.» 🐝اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. 🐍مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.» مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت. 👈🏼مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. 🐝این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد. 👈🏼برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. 📚 مجموعه شهر حکایات
ا🕊🌫🌫 ا🌫🌫🕊 ~﷽~ 🔸 🔸 روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. 🐍مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.» 🐝اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. 🐍مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.» مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت. 👈🏼مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. 🐝این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد. 👈🏼برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. 📚 مجموعه شهر حکایات ✍♡••♡••♡••♡••♡ ☝️