eitaa logo
امین،شهیدابراهیم هادی
208 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
47 فایل
ارتباط با ادمین @fazlollahi99
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا با معرفت هستند حسن کار همه را راه می‌انداخت. از صبح تا شب برنامه‌ه­اش يک چيز بود، آن هم خدمت به رزمند­‌گان. همه بچه‌ها می‌گفتند: «حسن آخر معرفت هست». همه را می‌خنداند. همه به یک طریقی عاشقش شده بودند. يک روز که می‌خواستيم غذا به دست بچه‌ها برسانيم با موتور راه افتاديم. وسط راه حسن و گم کردم. يک لحظه خيلى ترسيدم. بعد از مدتی حسن برگشت. من تو اوج ناراحتى برگشتم به حسن گفتم خيلى بى‌معرفتى. خيلى ناراحت شد. گفتم من را تنها رها کردى. گفت نمی­‌دانستم که راه و بلد نيستى. تا شب حرفى نزد، حتى شب شام هم نخورد. وقت خواب آمد کنارم و گفت ديگه به من بى معرفت نگو. من تمام وجودم را براى همه شما می گذارم. هر چى می‌خواهى بگى بگو، ولى به من بى معرفت نگو. با این حرف حسن، من گراى او را پيدا کردم. بعد از شهادتش هر وقت کارش داشتم بهش متوسل می‌شدم و می‌گفتم اگر جواب من را ندهى خيلى بى‌معرفتى. خيلى جاها به کمکم آمد. خيلى داداش حسن و دوست دارم. با اينکه ٢٢ روز بیشتر با هم نبوديم، اما انگار که ٢٢ سال با هم بوديم. روحمان به هم نزديک شده بود. هميشه کنارم حسش مى‌کنم. ✍راوی فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
⚜لذت قناعت⚜ ☺️ما در هزینه‌های ازدواج اصلاً سخت نگرفتیم و از همدیگر توقعی نداشتیم. هم خانواده من به آقا جواد و هم خانواده ایشان به ما سفارش می‌کردند که خود را به زحمت نیندازید و زیاد هزینه نکنید. به نظرم این توقع نداشتن در ازدواج خیلی برکت می‌آورد. 👌خیلی چیزها را زن و شوهر بعدها در زندگی و با تلاش و قناعت می‌توانند به دست بیاورند. این کار خیلی لذت بخش‌تر است از اینکه همان ابتدا همه چیز فراهم باشد. 🚫هیچگاه در زندگی دوست نداشتیم غرق مادیات شویم. سادگی برایمان لذت بخش‌تر از تجملات بود و چیزی که همواره در خرید کردن برای هردوی ما خیلی اهمیت داشت «خرید کالای ایرانی» بود. 🏡در آن زمان ما مستأجر بودیم و حقوق پاسداری آقا جواد هم خیلی ناچیز و البته با برکت بود. زندگی لذت بخشی داشتیم و هیچ کمبودی احساس نمی‌کردیم؛ چون ایمان در زندگی‌مان‌ جای داشت و خداوند آرامش حقیقی را به ما هدیه داده بود. ✨وقتی اولین فرزندمان آقا «علی‌اکبر» می‌خواست به دنیا بیاید، مادرم می‌خواستن طبق رسم و رسوم سیسمونی تهیه کنند. من و آقاجواد از ایشان خواستیم از گرفتن تخت و کمد نوزاد و وسایل غیر ضروری صرف نظر کنند و نهایتا فقط وسایل ضروری را بگیرند. گفتیم: «بعداً که خودمان خانه خریدیم و بچه هم بزرگتر شد، متناسب با نیاز، سلیقه بچه و فضایی که داریم تهیه می‌کنیم». ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
همسر شهید : ✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا حقش بود. ✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان راضی نباشید من هیچ وقت نمیشم. ✨وقتی که میرفت بهش گفتم من نگران محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد! گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم خدا سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش معنوی پیدا میکنه ... کانال انجمن گرامیداشت شهداء ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
⚜لذت قناعت⚜ ☺️ما در هزینه‌های ازدواج اصلاً سخت نگرفتیم و از همدیگر توقعی نداشتیم. هم خانواده من به آقا جواد و هم خانواده ایشان به ما سفارش می‌کردند که خود را به زحمت نیندازید و زیاد هزینه نکنید. به نظرم این توقع نداشتن در ازدواج خیلی برکت می‌آورد. 👌خیلی چیزها را زن و شوهر بعدها در زندگی و با تلاش و قناعت می‌توانند به دست بیاورند. این کار خیلی لذت بخش‌تر است از اینکه همان ابتدا همه چیز فراهم باشد. 🚫هیچگاه در زندگی دوست نداشتیم غرق مادیات شویم. سادگی برایمان لذت بخش‌تر از تجملات بود و چیزی که همواره در خرید کردن برای هردوی ما خیلی اهمیت داشت «خرید کالای ایرانی» بود. 🏡در آن زمان ما مستأجر بودیم و حقوق پاسداری آقا جواد هم خیلی ناچیز و البته با برکت بود. زندگی لذت بخشی داشتیم و هیچ کمبودی احساس نمی‌کردیم؛ چون ایمان در زندگی‌مان‌ جای داشت و خداوند آرامش حقیقی را به ما هدیه داده بود. ✨وقتی اولین فرزندمان آقا «علی‌اکبر» می‌خواست به دنیا بیاید، مادرم می‌خواستن طبق رسم و رسوم سیسمونی تهیه کنند. من و آقاجواد از ایشان خواستیم از گرفتن تخت و کمد نوزاد و وسایل غیر ضروری صرف نظر کنند و نهایتا فقط وسایل ضروری را بگیرند. گفتیم: «بعداً که خودمان خانه خریدیم و بچه هم بزرگتر شد، متناسب با نیاز، سلیقه بچه و فضایی که داریم تهیه می‌کنیم». کانال شهداء شرمنده ایم ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
شهدا با معرفت هستند حسن کار همه را راه می‌انداخت. از صبح تا شب برنامه‌ه­اش يک چيز بود، آن هم خدمت به رزمند­‌گان. همه بچه‌ها می‌گفتند: «حسن آخر معرفت هست». همه را می‌خنداند. همه به یک طریقی عاشقش شده بودند. يک روز که می‌خواستيم غذا به دست بچه‌ها برسانيم با موتور راه افتاديم. وسط راه حسن و گم کردم. يک لحظه خيلى ترسيدم. بعد از مدتی حسن برگشت. من تو اوج ناراحتى برگشتم به حسن گفتم خيلى بى‌معرفتى. خيلى ناراحت شد. گفتم من را تنها رها کردى. گفت نمی­‌دانستم که راه و بلد نيستى. تا شب حرفى نزد، حتى شب شام هم نخورد. وقت خواب آمد کنارم و گفت ديگه به من بى معرفت نگو. من تمام وجودم را براى همه شما می گذارم. هر چى می‌خواهى بگى بگو، ولى به من بى معرفت نگو. با این حرف حسن، من گراى او را پيدا کردم. بعد از شهادتش هر وقت کارش داشتم بهش متوسل می‌شدم و می‌گفتم اگر جواب من را ندهى خيلى بى‌معرفتى. خيلى جاها به کمکم آمد. خيلى داداش حسن و دوست دارم. با اينکه ٢٢ روز بیشتر با هم نبوديم، اما انگار که ٢٢ سال با هم بوديم. روحمان به هم نزديک شده بود. هميشه کنارم حسش مى‌کنم. ✍راوی فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون کانال شهداء شرمنده ایم ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
✨مجید،خيلي دلسوز محرومان و مستمندان بود. گاهي مي‌شد پول توي جيبش را مي‌بخشيد و جيبش خالي مي‌شد يا يك خانواده مستمند را شناسايي مي‌كرد و مي‌آمد و كابينت‌هاي خانه را باز مي‌كرد و به من مي‌گفت: تو چقدر قند داري يا چقدر برنج داري. خيلي‌ها هستند كه به نان شبشان محتاجند. ✨من مي‌فهميدم كه منظورش بخشيدن بخشي از اين اقلام به مستمندان است. بعد من را همراهش مي‌برد و دو نفري به در خانه آنهايي كه شناسايي كرده بود مي‌رفتيم و مخفيانه كمكشان مي‌كرديم. مجيد دغدغه محرومان را داشت و دلسوزي و كرامت توي دلش بود. ✍روایتی از مادر کانال شهداء شرمنده ایم ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
💠 اردوی جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم. 🔻 به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود. 🔷 متوجه شدم که محمد بلباسی در حال باز کردن بند پوتین است. 🔶 با تعجب پرسیدم : چکار می کنی؟ 🔷 گفت : می خواهم وضو بگیرم. 🔶 گفتم: الان نه صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟! 🔷 محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت: 👈علامه حسن زاده میگه: تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم. ✍🏻 راوی: علیرضا نوروزی دوست شهید مدافع حرم محمد بلباسی 📚 برای زین أب، ص ١۶۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: 🔻 أكثِرْ مِن الطَّهورِ يَزِدِ اللّه ُ في عُمرِكَ ، و إنِ استَطَعتَ أن تَكونَ بِاللَّيلِ و النَّهارِ على طَهارَةٍ فافعَلْ ؛ فإنَّكَ تَكونُ إذا مُتَّ علَى الطَّهارَةِ شَهيداً؛ 🍃 فراوان وضو بگير تا خداوند عمر تو را زياد گرداند. اگر توانستى شب و روز با طهارت باشى اين كار را بكن ؛ زيرا اگر در حال طهارت بميرى، شهيد خواهى بود. (الأمالي للمفيد،۶۰/۵) کانال انجمن گرامیداشت شهداء ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
👆 💢هم مداح بود هم شاعر اهل بیت💚 ♦️می‌گفت: «شرمنده‌ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود» 🌸 🕊بعد شهادت وصیت نامه‌اش را آوردند نوشته بود: قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم. سراغ قبر که رفتند، دیدند برای هیکلش کوچیکه، وقتی جنازه‌ اومد، قبر اندازه اندازه بود!! اندازه تن بی‌سرش. 💐او مژده شهادت خود و چند دوست دیگرش را در شب عملیات فتح المبین از امام زمان عج الله شنیده بود... 📚برگرفته از کتاب وصال. اثر گروه شهید هادی 🌷 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
روضه که تمام شد، غیبش زد... خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس‌های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند. می‌گفت: افتخارم این است خادم روضه‌ی (سلام الله علیها) باشم. کانال مکتب الشهدا
🔰 | 🔻 سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی که میخواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟؟ بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و...ختم می شود. 🌷 کانال مکتب الشهدا
🔰 | 🔻 سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی که میخواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟؟ بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و...ختم می شود. 🌷 کانال مکتب الشهدا
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻رهبر معظم انقلاب: اگر ناموستان محفوظ است، به خاطر فكه و شلمچه است. ۹۵/۱۲/۲۹ مکتب الشهدا