eitaa logo
یه دهه هشتادی
2.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
4 فایل
بسم رب الحسین💚 اومدیم‌مجازی‌دسـت‌به‌قلم‌شدیم! شایدنیمچه‌سربازی‌باشیم ترشحات ذهن یک دهه هشتادی! ما را نماد مذهبی ها تلقی نکنید..! کپی⁉️حلالت رفیق |تبادلات: https://eitaa.com/joinchat/1244660646C702d8507ec ❔درخدمتیم: [ @Amin31320 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
(بسم رب مهدی الزهرا) موضوع:حیا کاش می دانست وقتی نگاه سنگینش را که به من زل زده حس میکنم چقدر حس بدی میگیرم.... و بیشتر به بیکار بودن و بی عقل بودن اون آدم پی میبرم... ده دقیقه ای بود که زل زده بود به من و من هم طوری رفتار کردم که انگار نه انگار.... نمیدونم شیطان در فکرش چی نقاشی میکرد. ولی قطعا با کارد و چنگال داشت مغزشو میتراشید تا خودشو بندازه تو باتلاق..... ازپنجره نگاه کردم دیدم اتوبوس داره به ایستگاه نزدیک میشه بلند شدم و چادرمو محکم تو دستم گرفتم و با غرور منتظر شدم تا اتوبوس بایسته. اتوبوس ایستاد و من پیاده شدم اون هم همزمان با من پیاده شد. ولی موقع پیاده شدن پاش به لبه پله اتوبوس گیر کرد و کله پا شد... چند تا پسر دبستانی که وسط راه سوار شده بودن ازین حواس پرتی اون آقا زدن زیر خنده... منم یه نیمچه لبخند زدم و سرم رو بالا گرفتمو به آسمون خدا نگاه کردم... چوب خدای من برای ریحانه های خلقتش بی صدا تر از همیشه میشه... راه خونه رو پیش گرفتم و ذهنم رفت سمت چهارسال پیش... درست مثل یه برگ درخت که باد اونو به رقص در میاره و اونو میندازه تو آب و برگ هم با تمام سرعت شنا میکنه.... چهار سال قبل🙂