eitaa logo
بانک تولیدات رسانه ای امین قم
722 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
98 فایل
مطالب موجود در این کانال توسط مبلغان و مبلغات مدارس امین قم جمع آوری و تهیه گردیده است. 🎥📽🎞🎬🎤🎙⌨️💻 ارسال نظرات ، انتقادات و پیشنهادات:
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها &زیارت قبور علما وشهدا صلحا قبرستان شیخان کلاس ۱۰۱و۱۰۲ ماندگار صدوق
عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ایت الله مشکینی ره اول طرح امین سرداری
حافظان اینده
ایستگاه مطالعه کتابهای روی میز جهت آشنایایی با زندگی" فاطمه زهرا" (سلام الله علیها) که با استقبال دانش اموزان جهت مطالعه امانت داده شد🍀 🌸🍀 فاطمیه _خوانی حضرت معصومه (سلام الله علیها)ممقان مربی طرح امین مهدیه محمدتقی نژاد
☀️بسم ربّ الشهداء و الصدیقین ⌛️ 23 آذر 🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان 🌹نشانه شهادت ☄️زود جوش می‌آورد. ☄️آن صبری که بقیه داشتند او نداشت. ☄️همیشه هم می‌گفت، «شهدا نشانه دارند که من ندارم. پس شهید نمی‌شوم!» 🍃دو ماه پیش از شهادتش به طور غیر منتظره‌ای صبور شده بود، آن‌قدر که من سر به سر او می‌گذاشتم تا فریادش را بشنوم، اما هیچ فریادی نمی‌زد. دلم می‌خواست فریاد بزند تا آن نشانه‌ای که می‌گفت را هنوز هم نداشته باشد. به پدرش هم گفتم، «اگر اجازه بدهید ابوالفضل به سوریه برود، شهید می‌شود.» راوی: همسر شهید 🎁🎁هدیه با واسطه 🌨از بس گریه کرده بودم چشمم نور نداشت. رفتم رو به روی عکسش نشستم و گفتم، «ابوالفضل، دیدی آن‌قدر قلم قرآنی برای من نگرفتی تا شهید شدی. اگر قلم قرآنی داشتم قرآن می‌خواندم، تا هم من آرام شوم، هم ثواب آن را به تو هدیه کنم.» 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ⏰ده دقیقه نشده بود که حاج آقا تماس گرفت و گفت، «آقای معدنی از طرف سپاه دارند می‌آیند دیدار.» هنگام ورود بسته‌ای را گرفتند سمت من و گفتند، «ببخشید اظلاع نداده آمدیم. قرار بود هفته دیگر مزاحم بشویم، اما یک ربع پیش تماس گرفتند که تا این‌جا آمدید منزل شهید شیروانیان هم بروید.» 🧰📗داخل بسته یک کیف قرآن و قلم آن بود. 🌻🍃🌻🍂🌻 راوی: همسر شهید 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan
☀️بسم ربّ الشهداء و الصدیقین ⌛️ 23 آذر 🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان 🌹نشانه شهادت ☄️زود جوش می‌آورد. ☄️آن صبری که بقیه داشتند او نداشت. ☄️همیشه هم می‌گفت، «شهدا نشانه دارند که من ندارم. پس شهید نمی‌شوم!» 🍃دو ماه پیش از شهادتش به طور غیر منتظره‌ای صبور شده بود، آن‌قدر که من سر به سر او می‌گذاشتم تا فریادش را بشنوم، اما هیچ فریادی نمی‌زد. دلم می‌خواست فریاد بزند تا آن نشانه‌ای که می‌گفت را هنوز هم نداشته باشد. به پدرش هم گفتم، «اگر اجازه بدهید ابوالفضل به سوریه برود، شهید می‌شود.» راوی: همسر شهید 🎁🎁هدیه با واسطه 🌨از بس گریه کرده بودم چشمم نور نداشت. رفتم رو به روی عکسش نشستم و گفتم، «ابوالفضل، دیدی آن‌قدر قلم قرآنی برای من نگرفتی تا شهید شدی. اگر قلم قرآنی داشتم قرآن می‌خواندم، تا هم من آرام شوم، هم ثواب آن را به تو هدیه کنم.» 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ⏰ده دقیقه نشده بود که حاج آقا تماس گرفت و گفت، «آقای معدنی از طرف سپاه دارند می‌آیند دیدار.» هنگام ورود بسته‌ای را گرفتند سمت من و گفتند، «ببخشید اظلاع نداده آمدیم. قرار بود هفته دیگر مزاحم بشویم، اما یک ربع پیش تماس گرفتند که تا این‌جا آمدید منزل شهید شیروانیان هم بروید.» 🧰📗داخل بسته یک کیف قرآن و قلم آن بود. 🌻🍃🌻🍂🌻 راوی: همسر شهید 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan
# اردوی فرهنگی تربیتی # مدرسه حاج علی محمد فاطمی