#نمازدراسارت
🍁عراقیها تصمیم گرفتند که مارا به زیارت حضرت علی و امام حسین علیهم السلام ببرند،
اما وقتی نوبت به اردوگاه ما رسید،
کسی حاضر نشد در زیر 🇮🇶پرچم صدام به زیارت برود.
🍃آنها قبل از ما، یک گروه از اسرای داخل اردوگاه را به زیارت برده بودند و به آنها اجازه خواندن #نمازصبح ندادند.
یعنی یک ساعت قبل از نماز صبح ، آنها را سوار 🚌ماشین کرده بودند.
😔این مسئله خیلی برای ما سخت بود و با این که یک عمر انتظار زیارت داشتیم ، اما نتوانستیم به خاطر یک امر مستحب(زیارت) از یک امر واجب(#نماز) بگذریم
و ناچار از این فرصت چشم پوشی کردیم.😪
چون یقین به از دست رفتن نماز صبح بود ،
حاضر به رفتن به زیارت نشدند.😭
به خاطر سرپیچی از دستور صدام ، یعنی حاضر نشدن برای رفتن به زیارت، 😡نگهبانان بعثی بیش از بک ماه، اسرا را مورد ضرب و شتم قرار دادند.😳😩
🍃آنها همچنین دویست نفر از دوستان ما را عریان نموده و پس از کتکاری و شکنجه به اردوگاهی دیگر منتقل کردند و ما تا مدتب از آنها بی خبر بودیم.😭
📚نمازدراسارت/۳۱و۳۲ باتلخیص و تصرف
✍#فدایی_مولا
#مبلغه_م_پناهی
#متوسطه_اول_شهید_میثمی
#شاخصه_نمار
#نمازدراسارت
🍃هنگامی که بچهها در اردوگاههای عراق #نمازشب می خواندند چند نگهبان تعیین میکردیم تا چنانچه مامورین آمدند فورا ً به بچهها اطلاع دهند.
اسرا هر چه بیشتر اذیت می شدند بیشتر به #نماز می آوردند.😔
اگر #نمازشب لو می رفت عراقی ها بچه ها را یکی یکی می بردند و روی سرشان گونه میانداختند و سپس با کابل آنها را می زدند.😱
😳گاهی سربازها با میل گرد آهنی به جان بچه ها می افتادند و پس از آن ، به وسیله دستگاه های مخصوصی شک الکتریکی میدادند. به حدی که اکثراً از شدت درد ناشی از شوک بیهوش می شدند.
💠 موضوعی که بسیار تعجب آور بود این بود که آنها پس از به هوش آمدن بلافاصله #نمازشکر می خواندند که خدا طاقت تحمل شکنجه ها را به آنان داده است.
✅ اینجا بود که مامورین بعثتی کلافه می شدند و در مقابل عظمت آنها که با تن و بدن خون آلوده و کبود #نماز میخواندند احساس ذلت و خواری می کردند.
بعضی از نگهبان ها رها می کردند و می رفتند
و برخی دیگر همچون گرازی زخم خورده بدن مجروح بچه ها را زیر لگد می گرفتند.😲
📚نمازدراسارت/ص۹۷و۹۸
✍#فدایی_مولا
#مبلغه_م_پناهی
#متوسطه_اول_شهید_میثمی
#شاخصه_نمار
#نمازدراسارت
🍃یکی از "آزادگان" در خاطرات خود می گوید:
🌱پیرمردی در اسارت در حال درست کردن تسبیح بود که نگهبان عراقی از راه رسید و او را در آن حال دید.
نگهبان پرسید:این چیست؟😠
پیرمرد جواب داد : می خواهم بعد از #نماز ذکر بگویم.
😡نگهبان گفت: باید مهره های این تسبیح را دانه دانه با دندانهایت خرد کنی و الّا زندانیت می کنم.😳
🍃پیرمرد زیر بار نرفت و نگهبان به قدری او را زد که خون از دندانهایش جاری شد.😱
📚نمازدراسارت/ص۱۶۳
✍#فدایی_مولا
#مبلغه_م_پناهی
#متوسطه_اول_شهید_میثمی
#شاخصه_نمار
#نمازدراسارت
🍃هنگامی که بچهها در اردوگاههای عراق #نمازشب می خواندند چند نگهبان تعیین میکردیم تا چنانچه مامورین آمدند فورا ً به بچهها اطلاع دهند.
اسرا هر چه بیشتر اذیت می شدند بیشتر به #نماز می آوردند.😔
اگر #نمازشب لو می رفت عراقی ها بچه ها را یکی یکی می بردند و روی سرشان گونه میانداختند و سپس با کابل آنها را می زدند.😱
😳گاهی سربازها با میل گرد آهنی به جان بچه ها می افتادند و پس از آن ، به وسیله دستگاه های مخصوصی شک الکتریکی میدادند. به حدی که اکثراً از شدت درد ناشی از شوک بیهوش می شدند.
💠 موضوعی که بسیار تعجب آور بود این بود که آنها پس از به هوش آمدن بلافاصله #نمازشکر می خواندند که خدا طاقت تحمل شکنجه ها را به آنان داده است.
✅ اینجا بود که مامورین بعثتی کلافه می شدند و در مقابل عظمت آنها که با تن و بدن خون آلوده و کبود #نماز میخواندند احساس ذلت و خواری می کردند.
بعضی از نگهبان ها رها می کردند و می رفتند
و برخی دیگر همچون گرازی زخم خورده بدن مجروح بچه ها را زیر لگد می گرفتند.😲
📚نمازدراسارت/ص۹۷و۹۸
✍#فدایی_مولا
#مبلغه_م_پناهی
#متوسطه_اول_شهید_میثمی
#شاخصه_نمار