#ادامه
♦️اینجا ایران است، کشوری که رتبه 11 دنیا از نظر کاهش مرگومیر در نوزادان، در هر 100 هزار نوزاد (طی بازه 1990-2015 م)، متعلق به اوست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که رتبه 10 دنیا از نظر رشد در شاخصه امید به زندگی، متعلق به اوست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که در بین 20 کشور پایین دنیا از نظر #نرخ_خودکشی قرار دارد.
♦️اینجا ایران است، کشوری که 40 سال پیش به گزارش بانک جهانی ۴۶ درصد مردمش، زیر #خط_فقر بودند، اما در سال 1392 ه.ش به ۸/۱ درصد رسید که متأسفانه در دوران دولت غربگرای تدبیر و امید، آمار فقر بهشدت #افزایشیافته است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که در طول 40 سال به گزارش بانک جهانی، #ضریب_جینی (فاصله طبقاتی) خود را تا ابتدای سال ۱۳92 ه.ش کاهش داد.
♦️ اینجا ایران است، کشوری که پیش از انقلاب مصرف #کالری روزانه آن، طبق برآورد سازمان ملل متحد در دهه 1950 میلادی (1330 ه.ش)، برای هر بزرگسال روزانه کمتر از 1800 کالری، یعنی پایینتر از تمامی مناطق فقیرنشین خاورمیانه بود؛ درحالیکه در حال حاضر میزان سرانه عرضه روزانه کالری در آن، بیش از 3000 کیلوکالری بهازای هر نفر، یعنی بالاتر از میانگین دنیا است.
♦️ اینجا ایران است، کشوری که بیشترین رشد در شاخصه توسعه انسانی (HDI) در این 40 سال، متعلق به اوست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که در بین کشورهای تولیدکننده #انرژی، در تولید #گاز_طبیعی، رتبه سوم دنیا و در تولید #انرژی_الکتریکی، با 12پله ارتقاء و 14 برابر شدن رشد از سال 1990 میلادی تا کنون، رتبه سیزدهم دنیا را کسب کرده است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که رتبه 7 دنیا از نظر رشد در #جذب_گردشگر (طی بازه 1990-2018 م)، متعلق به اوست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که مشارکت مردمش در کمک به همنوع خود به جایی رسیده است که از 40 #گروه_جهادی در زلزله بم، به 2520 گروه جهادی در زلزله اخیر کرمانشاه و سیل پلدختر رسیده است که برخی از آنان برای اعزام، هیچگاه نوبتشان نشد.
♦️اینجا ایران است، کشوری که مشارکت مردمش در #فعالیتهای_نیکوکاری، به طور چشمگیری افزایشیافته است؛ بهطوریکه فقط مبلغ جمعآوریشده توسط مردم در جشن عاطفههای شهریورماه سال 1398ه.ش ، 46 میلیارد و 600 میلیون تومان بوده است که نسبت به سال قبل خود، 41 درصد افزایش داشته است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که #پادشاه آن در دورانی برای گوشدادن به رادیو باید از #انگلیس اجازه میگرفت؛ درحالیکه امروزه، #رهبر آن خطاب به فرستاده ویژه رئیسجمهور وقت آمریکا میگوید: ” من ترامپ را شایستة مبادلة هیچ پیامی نمیدانم.“
🔰 کلیه منابع در کتاب "صعود40ساله" آمده است.
🔷 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠
#داستانهای کوتاه قرآنی
👈 داستان حضرت زکریا ویحیی
قسمت اول 👇👇
💠 شناسنامه حضرت زکریا
ایشان یکی از پیامبران الهی است که نام مبارکش 7 بار در قرآن مجید آمده است.
نام پدرش برخیا است که سلسله نسبش به حضرت داوود(ع)میرسد.
او رئیس عباد و علمای بنی اسرائیل بود و مردم را به شریعت حضرت موسی دعوت میکرد و عمر خود را در راه دعوت به خداپرستی و خدمت در بیت المقدس سپری نمود و سرانجام در 115 سالگی به شهادت رسید و مرقد او در داخل شبستان مسجد جامع الکبیر حلب واقع شده است.
💠 ازدواج زکریا با اَشیاع
در میان بنی اسرائیل دو خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند که یکی به نام حَنّه و دیگری به نام اشیاع که نام پدرشان فاقوذا فرزند فتیل از اولاد سلیمان بن داوود و از خاندان یهودا فرزند حضرت یعقوب و نام مادرشان مرتا میباشد.
حنه و اشیاع هر دو از یک پدر و مادر بودند و هر دو به افتخار همسری پیامبری در آمده بودند که اولی به همسری عمران و دومی را زکریا به همسری برگزید.
اشیاع از بانوان مجلله دنیا و خواهر حضرت مریم بود و در قرآن نیز به او اشاره ای شده است.
#ادامه دارد ...
🔴 آیا می شود یک شبه حافظ کل قرآن شد؟
(ماجرای شگفت کربلایی کاظم ساروقی)
حدود صدسال پیش در روستایی به نام ساروق که آن روزها از دهات بزرگ حومه اراک محسوب میشد، واقعهای در اعماق خاموشی روی داد که طی آن جوان پاک نهاد ۲۷سالهای به نام محمدکاظم کریمی که هنوز به مکتب نرفته بود و به قول خودش ملا ندیده بود، به یک باره حافظ کل قرآن شد. واقعهای که محمدکاظم بعدها سعی در مخفی نگه داشتن آن داشت، اما به ضرورتی که پیش آمد آن راز از پرده بیرون افتاد و برای سالها بزرگترین علمای دینی ایران، عراق، کویت و مصر پیرامون آن به بررسی و مطالعه پرداختند و اغلب قریب به اتفاق ایشان بر این معجزه قرآنی مهر تأیید نهادند.
🔴ماجرای کربلایی کاظم از زبان فرزند ایشان
مرحوم حاج محمدکاظم در سال ۱۳۰۰هجری قمری در روستای ساروق و در خانوادهای فقیر به دنیا آمد و پس از گذراندن ایام کودکی به کار کشاورزی مشغول شد و او نیز همانند سایر مردم ده از خواندن و نوشتن محروم شد و بهرهای از دانش و علم نداشت. اما نسبت به انجام فرایض دینی و خواندن نماز شب جدیت میکرد.
🔻وی اهل مسجد و منبر بود و آن روزها یعنی قبل از ۲۷سالگی، مرحوم آیة الله العظمیحاج شیخ عبدالکریم حائری در حوزه علمیه اراک بودند و هنوز به قم تشریف نبرده بودند. ایشان ماههای محرم هر سال مبلّغی را به روستای ساروق میفرستادند. یک سال محرم کربلایی کاظم به مسجد میرود و روحانی اعزامی از اراک در مورد خمس و زکات و اهمیت آن صحبت میکند.
🔻کربلایی کاظم چند روز بعد و تحت تأثیر سخنان آن روحانی با ارباب ده صحبت میکند و میپرسد که آیا شما زکات گندمی که زمینش را من میکارم پرداخت میکنی؟ ارباب ناراحت میشود و میگوید: تو به کار من کاری نداشته باش و خودت هر کاری میخواهی بکن. وی میگوید حالا که زکات نمیدهی من هم برای تو کار نمیکنم. بعد با حالت قهر روستا را ترک میکند و مدت سه سال در اطراف اراک به کارگری میپردازد.
🔻 بعد از مدتی ارباب پشیمان میشود و برای او پیغام میفرستد که حاضرم زکات بدهم و پدرم هم مجدداً به ساروق برمیگردد و مشغول کشت و کار میشود.
محمدکاظم مجدداً به ساروق برمیگردد تا مشغول کشاورزی شود. بذری را که قرار است بکارد، ابتدا زکاتش را میدهد و بعد به کشت و کار میپردازد. یک سال تابستان که گندمهایش را چیده و کوبیده بود و در خرمن ریخته بود تا باد بدهد، اما آن روز باد نمیآمد. مرد فقیری که هر ساله از کربلایی کاظم مقداری گندم میگرفت نزد وی میآید
🔻 و میگوید: کربلایی قدری گندم میخواهم تا به آسیاب ببرم، فرزندانم گرسنه هستند. ایشان میگوید: میبینی که باد نمیآید، تا برایت گندم آماده کنم با این حال برمیگردد به ده، غربال میآورد و مقداری گندم غربال میکند و به مرد میدهد. بعد میرود مقداری علف برای گوسفندان میچیند و به سمت خانه به راه میافتد. در بین راه به امام زادهای که به «۷۲ تن» (۱) معروف است میرود و فاتحهای میخواند.
🔵✅ #ادامه دارد...👉
♦️❁➖❁♦️❁➖❁♦️❁➖❁♦️
#داستانهای کوتاه قرآنی
👈 داستان حضرت زکریا ویحیی
قسمت سوم 👇
💠 دعای زکریا وبشارت تولد یحیی
سالها بود که حضرت زکریا و همسرش اشیاع عقیم بودند و اکنون در دوران پیری به سر میبردند.
زکریا بارها از خداوند طلب فرزند کرده بود تا بعد از خود وارثی داشته باشد .
او روزی بر مریم وارد شد در حالیکه مریم در حال عبادت بود و مشاهده کرد که میوه های تابستانی در فصل زمستان برایش آمده است لذا به این نتیجه رسید که او هم میتواند در پیری بچه دار شود برای همین دست به آسمان بلند کرد و با تمام وجود از خدا درخواست فرزند نمود و طولی نکشید که جبرئیل نوید تولد یحیی را به او داد.
او با شنیدن این خبر از شادی بیهوش شد.
او باور نمیکرد که در این سن بچه دار شود و از خدا تقاضای نشانه کرد و خداوند به او وحی کرد که نشانه بچه دار شدنت این است که تا 3 روز زبانت از کار خواهد افتاد و تو برای این نعمت خدا را شکرکن.
او بعد از این متوجه شد که زبانش از کار افتاده و فقط در زمان عبادت باز میشود.
او در این 3 روز با اشاره لبها و تکان دادن سر با مردم سخن گفت.
طولی نکشید که همسرش احساس بارداری نمود و پس از 6 ماه یحیی متولد شد.
ملائکه او را به آسمان بردند و طبق فرمایش امام باقر نخستین غذای بهشتی را به او خورانده و سپس به آغوش پدرش برگرداندند.
#ادامه دارد ...