♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!!
🔻 قسمت #سه
طبق معمول گُنده لاتِ منطقه قَمه کشیده بود و پشت بندش هم سینه اش را جلو داده بود، کَت هایش را باز کرده بود و با چشمان سُرخِ عرق خورده اش راه می رفت و عربده می کشید!
نفس ها در سینه حبس بود...
بزدلان ترسیده بودند...
صدای کسی در نمی آمد...
ناگهان خودش رو رسوند به اون لاتِ بی سر و پا، زد روی شونه اش، گفت: آهای... کجا؟!!!
همین که اون عوضی خواست سرشو برگردونه #سیلی اول رو چنان خورد که برق مستی از سرش پرید!
این اولین بار بود...
اصلا تا حالا سابقه نداشت کسی جرأت کنه تو روش بایسته!
اما این بار سپاهِ مظلومین، یقه ی آمریکا و رییسِ قماربازش رو گرفته بود.
ورق برگشت...
همه چی عوض شد...
بغض های پر از کینه تبدیل به فریاد شدند...
همه کف می زدند...
هورا میکشیدند...
غرورهای شکسته به التیام می رسید... حس فوق العاده ای بود ...
خواب نمیدیدیم... نصف شبی بیدارِ بیدار بودیم و سرخوش از اینکه تازه اول مبارزه بود.
تازه چشم تو چشم شده بودیم...
حساب کار دست خیلی ها آمده بود...
تازه روی پنجه قد کشیده بودیم و منتظر چَکِ بعدی بودیم...
#انتقام_سخت
#مسئولیت_پذیری
#بصیرت_افزایی
#مردان_پای_کار
#حاج_قاسم
#محسن_فخری_زاده
@Amirehtesham