✨﷽✨
#یک_داستان یک پند
✍کرکسی بالای قلهای رفت. خرگوش بزرگی در پنجۀ خود گرفتار کرده بود و بر صخرهای شروع به خوردن آن کرد. شب ناگاه برف شدیدی شروع به باریدن کرد که کرکس در آن صخره غافلگیر شد. هنگام صبح کرکس به دنبال غذا در آسمان پر کشید اما ترس داشت به پایین برود چون آنجا هم گمان میکرد پر از برف باشد. ساعتها در سرما و کولاک بال زد و خود را خسته کرد ولی چیزی نیافت. عقابی او را دید و گفت: به بالای صخره برو و از بقایای شکار خود چیزی بخور و بیهدف در آسمان پر نزن تا چند روز از غذا خبری نیست، چند روز بعد باد برفها را از کوه به درهها جابجا میکند و حیوانات از لانۀ خود بیرون میآیند و نوبت شکار و روزی ما میرسد. ولی کرکس به روزی کم قانع نشد و همچنان در آسمان پر میکشید و دنبال روزی بیشتر بود. اما فرجام کار از خستگی گرسنهتر شد و جان داد.
🌏آری! این است فرجام کسانی که به روزی که از سوی خداوند بر آنان مقدر شده است تسلیم و رضا نمیشوند و خود را در تلاش وادی طمع خسته میکنند و همه چیز خود حتی روزی مقسومشان را میبازند و از خوردن آن خود را محروم میکنند.
کانون فرهنگی باب الحوائج ع
مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام شهر امیرکبیر
کانال ایتا :
Eitaa.com/amirkabir_masjed