💠 اعمال عبادی امروز (شنبہ)
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
🌸🌹🌸🌹
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
🌸
🌹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
✅ اعمال عبادی امروز(شنبہ)همراه با صوت متن و ترجمه
💠 (لطفا روی متن👇آبی کلیک کنید)
👈عهدثابت شنبہ ها
👈تعقیبات نماز صبح
👈دستورالعمل شیح حسنعلی نخودکی بعد هرنماز
👈دعای فرج
👈سه سفارش امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف برای گشایش در کارها و رزق و روزی
👈شروع صبح با ۲۰ سلام
👈آیاتی که بعد نماز صبح قرائت میشود
👈سوره مبارکه معارج
👈دعا و زیارت روز شنبہ
👈دعای حضرت زهرا سلاماللّهعلیها در روز شنبہ
👈زیارت حضرت زهرا سلاماللّهعلیها
👈دعای گشایش رزق و روزی
👈تعویذ روز شنبہ
👈توسل روز شنبہ
👈زیارت امام حسین علیهالسلام از راه دور
👈زيارت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف بعدازنمازصبح
👈زیارت عاشورا
👈دعای علقمه
👈دعای عهد
👈دعای نادعلی
👈دعای صباح امیرالمؤمنین علیه السلام
👈حدیث کساء
👈زیارت جامعه کبیره
👈دعای عالیه المضامین
👈دعای سریع الاجابه
👈دعای عدیله
👈دعای رضیت بالله ربا
👈آيات حفظ از بلا
👈دعای عاقبت بخیری هر روز می خوانیم
👈دعای نور
👈دعای مشلول
👈دعای یستشیر
👈دعای قدح
التماس دعای فرج🤲
📌جهت نشر، لطفا از گزینه فوروارد⤵️ استفاده نمایید
23.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نبینتویخرابههام..
آسموناجاےمنه:)💔💔
#طوفان_الاقصی
#بیمارستان_المعمداني
#فلسطین
کسایی ک ناراحتی قلبی دارن نبینن💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ریلز
تاریخی که بعد از طوفان الاقصی
برای یهود زنده شد …
خیــبر خیــبر یا صهـیون✊🏻
#بیمارستان_المعمداني
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانامامحسین؛
اولفقطحرم.
🌺آداب قبـــل از خواب🌺
🌸قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری
واز حضرت رسول صلى الله عليه و آله«هر كس با وضو بخوابد، گويى تمام شب را به عبادت احيا كرده باشد.
🌺تلاوت آیة الکرسی
🌺تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده :
🌸ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید.
🌺ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم:
ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ
🌺 ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم :
ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.
🌺ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم:
ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.
🌸تلاوت 👈معوذتین (سوره ناس و فلق)
🌺آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح
🔹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف
🌺سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔹 ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
🌺ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز
یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ
🌺پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» را در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421)
🔹{آل عمران آیه «۱۸»} :
🔹شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
❤️http://eitaa.com/amirkiaei1
#خاطرات_شهدا
🔮 غریبه ها بیشتر باشند
هر وقت صحبت از شهادت میشد حمید آقا میگفتن دلم نمیخواد به این فکر کنم که دیگران چیکار میکنن و چجوری گریه میکنن و مراسمم چطوریه!!!!چون ممکنه غرور وجودم رو بگیره !!!غرور اینکه من شهید بشم چه اتفاقی میافته!!!!دوست ندارم تو خیالم هم مغرور بشم...دلم میخواد شهید بشم آشناها کمتر بیان...غریبه بیشتر😭😭وقتی آقا حمید به شهادت رسید اربعین بود همه دوستانشون محل کار و هییت رفته بودن اربعین کنار سیدالشهدا ع و بقیه دوستانشون هم ماموریت سوریه بودن کنار خانم حضرت زینب س.......همونی که خواسته بود شد غریبه ها خیلی بودن خیلی زیادبرای مراسم چهلم همه دوستانش بودن
🌸 روایت همسر شهید
🌹 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل دوم:نكند ياد تو اندر در دل ما طوفان است
#قسمت_بیست_و_هشت
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
ساعت پنج صبح آن روز از هفت کلاس ،داشتم هر کلاس هم یک دانشکده ساعت درس که تمام میشد بدو بدو میرفتم که به کلاس بعدی برسم. وقتی رسیدم خانه ساعت چهار و نیم شده بود، پدرم و فاطمه داخل حیاط بدمینتون بازی میکردند از شدت خستگی نتوانستم کنارشان باشم.
لباسهایم را که عوض کردم جلوی تلویزیون نشستم و پاهایم را دراز کردم کفشهایی که تازه خریده بودم پایم را میزد احساس میکردم پاهایم تاول زده است تلویزیون داشت سریال دونگی» را نشان میداد که زنگ خانه را زدند حمید ،بود، درست ساعت پنج آن قدر خسته بودم که کلاً قرار امروز فراموشم شده بود، حمید بالا نیامد، همانجا داخل حیاط منتظر ماند از پنجره نگاهی به حیاط انداختم حمید در حال مرتب کردن موهایش ،بود همان لباسی هایی را پوشیده بود که روز اول صحبتمان دیده بودم یک شلوار طوسی، یک پیراهن معمولی آن هم طوسی رنگ که پیراهنش را روی شلوار انداخته بود گاهی ساده بودن قشنگ است
چون از صبح کلاس بودم نای بیرون رفتن نداشتم و کف پاهایم درد می کرد، برای بیرون رفتن این پا و آن پا میکردم، مادرم که طبق معمول هوای حمید را همه جوره داشت گفت: پاشو برو ،زشته حمید منتظره بنده خدا چه وقته تو حیاط سرپاست. سریع حاضر شدم و از خانه بیرون زدیم باد شدیدی میوزید و گردوخاک فضای آسمان را پر کرده بود با ماشین آقا آمده سعيد کمی معذب بودم برای همین پیشنهاد دادم با تاکسی برویم این طوری طفلک با این که حس کردم این پیشنهادم به برجکشش خورده ولی نظرم را پذیرفت و زود تاکسی گرفت.
وقتی سبزه میدان از ماشین پیاده شدیم باد شدیدتر شده بود و امان نمی داد گفتم: «حمید آقا انگار قسمت نیست خرید کنیم، من که خسته، هوا هم که این طوری حمید که از روی شوق چشمش را روی بدی آب و هوا بسته بود گفت هوا به این ،خوبی اتفاقاً جون میده برای خرید دو نفره امروز باید حلقه رو بخریم من به مادرم قول دادم. چند تا مغازه طلافروشی رفتیم دنبال یک حلقه سبک و ساده میگشتم که وقتی به انگشتم میاندازم راحت باشم ولی حمید دنبال حلقه های خاصی بود که روی آن نگین کار شده باشد ویترین مغازه ها را که نگاه میکردیم احساس کردم میخواهد حرف بزند ولی جلوی خودش را می گیرد گفتم: «چیزی هست که میخواین بگین؟ احساس میکنم حرفتون رو میخورین
کمی تأمل کرد و گفت آره ولی نمیدونم الآن باید بگم یا نه؟». :گفتم هر جور ،راحتین خودتون رو زیاد اذیت نکنین موردی هست
بگین یک ربع ،گذشت همه حواسم رفته بود به حرفی که حمید میخواست بگوید، روی ویترین مغازه ها تمرکز نداشتم و نمی توانستم انتخاب کنم گفتم: «حمید آقا میشه خواهش کنم حرفتون رو بزنین من حواسم پرت شده که شما چی میخوای بگی؟ هنوز همین طوری رسمی با حمید صحبت می کردم.
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._