eitaa logo
کانال امیرکیایی
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
88 فایل
مداح وسخنران اهلبیت دارای تحصیلات دانشگاهی وحوزوی بابیش از ۴۳ سال خدمت درخانه اهلبیت (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! » اما محمدحسین برایم می خرید.. داخل اتاق صدایم میزد : « بیا باهات کار دارم!» لواشک و قره قوروتها را یواشکی به من می داد و با خنده می گفت : « زن مارو! باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم ! » 😂 نمی توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم . وقتی میدید مراعات می کنم ، خوشحال می شد و برایم غذای تبرکی می آورد 🙃 برای خواندن خیلی از دعاها و چله ها کمکم می کرد . پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم. بعضی را خودش تنهایی می خواند 😂 زیاد تربت به خوردم میداد. به خصوص قبل از سونوگرافی و آزمایش ها.. خودش از کربلا آورده بود و می گفت : « اصل اصله!» اسم بچه را از قبل انتخاب کرده بودیم : امیرحسین در اصل ، امیرحسین اسم بچه اولمان بود . به پیشنهاد یکی از علمای تهران ، گذاشتیم امیرمحمد . گفته بود : « اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم ، خدانظر كنه و شفا بگیره ! » می گفت : « اگه چهار تا پسر داشته باشم ، اسم هرچهارتاشون رو میذارم حسین ! »😁 با کمک مادرم ، داخل ماشین نشستم . راه افتاد . روضه گذاشت ، روضه حضرت علی اصغر.. سه تایی تادم در بیمارستان گریه کردیم برای شیرخواره امام حسین (ع)💔 زایمانم در بیمارستان خصوصی بود .. لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق . به نظرم پرسنل بیمارستان فکر می کردند الان گوشه ای می نشیند و لام تا کام حرف نمی زند.. برعکس ، روی پایش بند نبود ، هی قربان صدقه ام می رفت😂 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
دوهفته از ارسال فرشها گذشت اما هنوز پول ب حساب بابا ریخته نشده بود هرچقدر هم به گوشی تاجر ترکی زنگ میزدیم فقط یه جمله مشترک مورد نظر خاموش می باشد نصیبمون میشد سه هفته گذشته بود که یه ایمیل ناشناس برای بابا اومد محتواش این بود که دنبال پولت نباش رفیق شکایت کردیم به پلیس بین الملل تاجر آمریکایی پول واریز کرده بود ب حساب تاجر ترکی اون پول را بالا کشیده بود و شده یه قطر آب وقتی از دفتر پلیس بیرون اومدیم بابا تا خونه ی کلمه هم حرف نزد -بابا یه لیوان آب برات بیارم یهو غش کرد افتاد زمین باباااااا باباااااا بچه ها زنگ بزنید آمبولانس بابا را انتقال دادن بیمارستان میلاد دکتر گفت باید سریع انتقال داده بشه اتاق عمل ساعتها به کندی میگذشت تا دکتر از اتاق عمل خارج شد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌