فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️🌹⚫️ یا حضرت مـــــادر
▪️خبر از یک زن بیمار
▪️شود میمیرم
▪️مادری دست به دیوار
▪️شود میمیرم
▪️با زمین خوردن تو
▪️بال و پرم میریزد
▪️چادرت را نتکان
▪️عرش بهم میریزد
ایام فاطمیه تسلیت باد 🏴
🎤حجه الاسلام شیخ جعفر توسلی(ره):
لعن کردن دشمنان #حضرت_زهرا سلام الله به این عبارت: «لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مُولاتِی یا فاطمَة الزهراء»، از گنج هم بالاتر است، خیلی راهگشا و پر برکت است.
#فاطمیه
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نه تو حرف میزنی نه حسین نه حسن
🏴مداحی #حاج_محمود_کریمی به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ایام #فاطمیه تسلیت به #امام_زمان
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«دلمازاینمیسوزه...💔»
📜 #فاطمیه
#ایام_فاطمیه
📻 #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🎤 حاج_مهدی_رسولی
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
16073879529766295949251.mp3
3.92M
😭 اینقدر غم مردمو خوردی
😭 ای مادر غمخوار
🔹 شده حرفت ورد زبونها
🔸 الجار ثم الدار
فصل نهم : مالقا را به بقا بخشیدیم
#قسمت_دویست_و_هفت
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
بره شهید میشه، مطمئن باش!»، مادرم هم که نگران تنهایی های من بودگفت:« فرزانه من حوصله گریه های تو رو ،ندارم خدای ناکرده اتفاقی بیفته تو طاقت نمیاری»،درجوابشان گفتم:«حرفاتون رو متوجه میشم منم به دلم برات شده حمید اگه بره شهید میشه، ولی دوست ندارم مانع سعادتش باشم شما هم خواهشاً رضایت بدید، حمید دوست داره بره مدافع حرم باشه از خیلی وقت پیش راه خودش رو انتخاب کرده»،پدرم اصرار من را که دید کوتاه آمد قرارشد صحبت کند تا اسم حمید را به لیست اعزامی های دوره جدید اضافه کنند.
روز شنبه شانزدهم آبان ساعت پنج از دانشگاه به خانه برگشتم، هوا ابری و گرفته بود، برق های اتاق خاموش بود، حمید کنار بخاری یک پتو سرش کشیده بود و به خواب رفته بود، پاورچین پاورچین سمت آشپزخانه رفتم هنوز چندلقمه ای ناهار نخورده بودم که از خواب بیدار شد من را صدا کرد و :گفت:«کی رسیدی خانوم؟ ناهار خوردی بیا باهات کار دارم»، از لحن صحبتش تا ته ماجرا را خواندم با شوخی گفتم:« چیه باز می خوای بری سوریه؟! شاید هم می خوای بری سامرا، هر جا می خوای بری ،برو ما دیگه از خیر تو گذشتیم!».
خندید و گفت: «جدی جدی می خوایم بریم امروز صبح توی صبحگاه اعلام کردن اون هایی که داوطلب اعزام به سوریه هستن بمونن، خیلی ها داوطلب شدن، بعد پرسیدن چند نفر گذرنامه دارن؟ من دستمو بلند کردم، پرسیدن چند نفر دوره پزشک یاری رفتن؟ باز دستمو بلند کردم،
🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل نهم : مالقا را به بقا بخشیدیم
#قسمت_دویست_و_هشت
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
پرسیدن چند نفر بلدن با توپخونه برای خط آتش کار کنن؟ این بار هم دستمو بلند کردم!».
گفتم:«پس همه کارها رو کردی؟ فقط مونده من قرآن بگیرم از زیرش ردبشی! این دست بلندکردنا آخر کار دست ما داد، راستی مگه اونایی که سری اول رفته بودن برگشتن که شما میخواین برین؟»،در حالی که پتو را جمع می کردگفت:« ما باید اعزام بشیم خط رو تحویل بگیریم وقتی مستقر شدیم اونا برمی گردن».
چند ماه قبل برای کاروان دانشجویی عتبات ثبت نام کرده بودیم،حمید می گفت:«سری قبل که تنها رفتم کربلا نشدبرات چادر عروس بخرم، این سری با هم بریم با انتخاب خودت بخریم» اعتبار گذرنامه هایمان تمام شده بود چند روزی درگیر ارسال مدارک برای تمدیدگذرنامه شدیم همه کارها را انجام دادیم ولی وام ما جور نشد.انگار قسمت این بود که حمید با گذرنامه ای که برای زیارت برادرگرفته بود به دفاع ازحرم خواهر برود.
چهل روزی می شد که سری اول اعزام شده بودند شنبه این حرف را به من زد اعزامشان روز دوشنبه بودیعنی فقط دو روز بعد! هر چقدر من دلم آشوب بود و حال خوبی نداشتم ولی حمید پر از آرامش و اطمینان بود،جلوی آینه محاسنش را شانه کرد و گفت: «باید با لباس نظامی عکس داشته باشم میرم عکاسی سرکوچه عکس بگیرم زود بر می گردم».
🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل نهم : مالقا را به بقا بخشیدیم
#قسمت_دویست_و_نه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
از خانه که بیرون رفت تازه از بهت این خبر بیرون آمدم،شروع کردم به گریه کردن هر
چه کردم حریف دلم نشدم نبودن حمید کابوسی بود که حتی نمی توانستم لحظه ای به آن فکر کنم یک سر ایمانم بود یک سر احساسم ،دم به دقیقه احساسم بغض سنگینی می شد روی گلویم که:« نذار بره! باهاش قهر کن، جلوش ،وایس،ا لج بازی کن، چه معنی میده تو همچین شرایطی اول زندگی شوهرت بره شهید بشه»، این فکرها مثل خوره به جانم افتاده بود بغضم را می خوردم، جلوی چشمم صحنه قیامت را می دیدم که با دست خالی جلوی امیرالمؤمنین (ع) هستم در حالی که در این دنیا هیچ کاری نکردم از طرفی حتی مانع رفتن همسرم شده ام.
بین زمین و آسمان بودم، بی اختیار اشک می ریختم حال و روزمان دیدنی بود یکی سرشار از بغض و گریه یکی مملو از شوق و شعف، به چند نفر از دوستان و آشناها زنگ زدم شاید آنها بتوانند آرامم کنند ولی نشد حتی بعضی ها با حرفهایشان نمک روی زخمم گذاشتند فهمشان این بود که چون حمید من را دوست ندارد برای همین راضی شده برودسوریه!، می گفتند:« جای تو باشیم نمی ذاریم بره، اگر تو رو دوست داشته باشه می مونه!»، نمی دانستند من و حميد واقعاً عاشق هم هستیم درست است که بیقرار بودم و نمی توانستم دلم را راضی کنم با این حال نمی خواستم جزء زن های نفرین شده تاریخ باشم که نگذاشتند شوهرشان به یاری حق برود، نمی خواستم شرمنده حضرت زینب(س)
🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل نهم : مالقا را به بقا بخشیدیم
#قسمت_دویست_و_ده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
باشم.
نیم ساعت نشد که حمید برگشت عکس هایش را با خوشحالی نشانم داد آخرین عکسی بود که داخل آتلیه گرفت، سه در چهار با لباس نظامی عکس را که دیدم به سختی جلوی خودم را گرفتم دوست نداشتم اشکم را ببیند نمی خواستم دم رفتن دلش را خون کنم، سعی کردم با کشیدن نفس های عمیق جلوی این همه بغض و اشکی که به پشت چشمهایم هجوم آورده بود را بگیرم برای حمید و خوشحالیش از خودم گذشته بودم ولی حفظ ظاهر در حالی که میدانی دلت خون و حالت واژگون است خیلی عذاب آور بود. حمید صورتم را که دید متوجه شد گریه کرده ام با دست مهربانش چانه ام را بالا آورد و پرسید «عزیزم گریه کردی؟ قرار ما این بود که تو همه جا من رو همراهی کنی این گریه ها کار منو سخت می کنه»، گفتم: «چیز خاصی نیست، تلویزیون مستند شهدا رو نشون می داد، با دیدن اون صحنه ها اشکم در اومد» ،بعد هم لبخندی زدم و گفتم: «به انتخاب تو راضیم حمید، برو از پدر و مادرت خداحافظی کن چون دو ماه نیستی نمیشه بهشون نگیم»، دستم را گرفت و گفت: «قول میدی آروم باشی و گریه نکنی؟ من سعی می کنم نیم ساعته برگردم»، جواب دادم:
«نیازی نیست زود برگردی چند ساعتی پیش پدر و مادرت بمون».
ساعت شش بود که رفت تا از خانه خارج شد خودم را در آشپزخانه مشغول کردم خیلی دیرآمد، ساعت یازده را هم رد کرده بود که
🌕🌑🌕⚫️🟡⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
🔮🔭
🔭
💎 تقویم نجومی 💎
✴️ سه شنبه 👈 7 اذر / قوس 1402
👈14جمادی الاول 1445👈28 نوامبر 2023
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوب مبارکی است و برای امور زیر خوب است :
✅مسافرت.
✅داد و ستد و تجارت.
✅شراکت و امور مشارکتی.
✅خرید کردن.
✅قرض و وام.
✅و دیدار علماء و بزرگان خوب است.
👶مناسب زایمان و نوزاد دارای کمالات و طالب علم گردد. ان شاءالله.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🚘 مسافرت : مسافرت خوب است.
🔭 احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️آغاز نویسندگی و نگارش.
✳️آغاز تحصیل و تدریس و تعلیم.
✳️دیدار با روسا و مسئولین.
✳️و خطاطی خوب است.
🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه
مباشرت و عروسی اکیدا اجتناب شود.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث شادی می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،سلامتی در پی دارد .
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم..
و از معنای آن استفاده می شود شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
@taghvimehamsaran
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
🔭
🔮🔭
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮