دود عود ...
آدم خوب است تا زنده است برای خودش قبری تهیه کند. بعد همیشه بالای قبر خودش حاضر شود و برای خودش که زنده است فاتحه ای بخواند و چراغ خانه ابدی اش را خودش با قرائت قرآن نورانی و روشن نگه دارد برای وقتی که میخواهد برای همیشه در آن تاریکی بخوابد.
آدم خوب است برای خودش قبری تهیه کند و آنجا را بکند و هرزگاهی سر قبر خالی اش بنشیند، چشمهای خود را ببندد و لحظاتی خود را داخل قبر تصور کند. فکر کند مرده است. حالا فاتحه ای بخواند. برای خودش که داخل قبر خوابیده و برای خودش که بالای قبر نشسته. حالا همینطور که چشمهایش بسته است
بنشیند بالای سر خودِ مرده اش. چند لحظه پیش را بخاطر بیاورد. پشت آمبولانس خوابیده بود. او را آوردند انداختند روی سنگ خیس غسالخانه. شستشویش دادند. کفنش کردند. روی شانه ها تشییعش کردند. بر او نماز خواندند و دوباره انداختند پشت آمبولانس و آوردند اینجا. داخل این گودال سرازیرش کردند. یکی تربت آورد. دیگری آب زمزم. آن یکی گلاب و آن انگشتری خاص و در نهایت پرچم یا ابا عبدالله را انداختند روی کفنش. سنگ لحد را چیدند. همه جا تاریک شد. تاریکی مطلق. تاریکِ تاریک.دیگر نه صدای گریه ای. همهمه ای و نه صدای شیون و ناله ای. و دیگر تمام.
آدم باید گاهی قبر خودش را بکند و خود را در آن دفن کند .بعد چرتکه به دست بالای قبرش بنشیند و با خودش که توی قبر دراز کش شده حساب و کتاب کند. به خودش بگوید: آهای فلانی، از خودت خجالت بکش. با این همه ِاهِن و تُلپ همین بودی؟ تهِ تهِ همه حرفهای خوبت این بود؟ بعد باید هر حرفی که خودش به خودش می زند، سرش را بیندازد پایین و شرمسار بگوید: غلط کردم. آدم می شوم. بعد خودش که آن بالا نشسته به خودش که آن تو خوابیده چپ چپ نگاه کند و بگوید: با اینکه می دانم آدم نمی شوی، ولی باشد، باز هم برو و زندگی کن. و بعد خودش که آن تو خوابیده بگوید: این دفعه با همه دفعات قبل فرق دارد. قول می دهم. و خودش که آن بالا نشسته لبخند تلخی بزند.
آدم باید گاهی خودش را توی قبرستان دفن کند ، تا از گور بیرون آمدن را یاد بگیرد.دوباره زندگی کردن را یاد بگیرد.
بخاطر بیاورد که چه کارهایی باید انجام میداده که نداده و چقدر فرصتها محدود است.
آدم باید گاهی خودش را دفن کند و چشمهایش را بر روی خیلی چیزها ببندد؛ قبل از آنکه چشمهایش برای همیشه بسته شود.
@amirsajjad333
قربانیان سیل اسپانیا از صد تن گذشته و خیلی های دیگر هنوز مفقودن. مگر اسپانیا بهترین دانشگاهها و تز های مدیریتی در جهان را ندارد !؟ پس چرا چنین گرفتار شد؟ حالا فرض کنید همین وسعت تخریب که نه بلکه چندین برابر کمتر از آن در ایران اتفاق میافتاد؛ پشت آنتن اینترنشنال از حمید فرخ نژاد و علی کریمی گرفته تا هرچی عتیقه فراری، به صف میشدند تا مدیریت در ایران را تحقیر کنند. همهی واقعیت غرب همهی آنچیزی نیست که رسانه های غربی توی مغزمان میکنند. گوشه ای از واقعیت عریان، همین بحران سیل اسپانیا است که همان رسانه ها صدایش را در نمی آورند که غرب همچنان در ذهن برخی از ما اسطوره بماند.
@amirsajjad333
شنیده شدن صدای واحد از داخل کشور در شرایط جنگ هم یک تاکتیک جنگی هوشمندانه و موثر است. وقتی رئیس جمهور میگوید اسرائیل را باید با یک "پاسخ غیر قابل باور"، سرجایش بنشانیم و بعد از آن فرمانده سپاه هشدار میدهد "پاسخ غیر قابل تصوری" به شما خواهیم داد و کمال خرازی هم از احتمال تغییر دکترین نظامی کشور در راستای تولید سلاح اتمی سخن میگوید؛ این یعنی یک جبهه منسجم داخلی برای مقابله با هجوم دشمن شکل گرفته است که میتواند اراده کند وعده صادق را تا شماره ۱۰ یا ۲۰ یا هر مقدار که لازم باشد پیش ببرد. انتخابات آمریکا اصلا برای ما ملاک حمله نیست. چه بعد از انتخابات و چه قبل از آن. آنچه که ملاک است بزرگ، قاطع و دردناک بودن پاسخ ایران است.
@amirsajjad333
روسای جمهور آمریکا در تروریست بودنشان مشترکند. قاتلی میرود و قاتلی می آید. سید حسن نصرالله با بمب های سنگر شکن بایدن از میان ما رفت و حاج قاسم عزیز هم با دستور مستقیم ترامپ. وقتی نظام استکباری آمریکا بر پایه جنگ و اشغالگری و ترور استوار است؛ دیگر برای ما فرقی نمیکند چه کسی رئیس جمهور آمریکا باشد. قاتلی از روی صندلی کاخ سفید برمیخیزد تا قاتلی دیگر جای او را بگیرد. در میان قاتلها هم قاتل مهربان و قاتل خشن نداریم. قاتل، قاتل است. یکی با پنبه سر میبرد و دیگری با اره.
@amirsajjad333
زمانی که داعش اسرای خود را به روشهای مختلف اعدام میکرد، با دیدن فیلمهای اعدام، این سوال به ذهن انسان خطور میکرد که چرا این اسرا در لحظه ای که میخواهند اینطور فجیع اعدامشان کنند اینقدر رام و تسلیم هستند؟ چرا تقلا نمیکنند و تا لحظه آخر خود را در اختیار جلادان قرار داده اند؟
شما هم دقت کرده بودید به این مساله.؟
پاسخ این سوال را برخی روان شناسان اینطور داده بودند که داعش با از کار انداختن احساس شنوایی و بینایی اسرا مدت زیادی آنها را در حالت گیجی و ترس قرار میدهد، این احساس گیجی و سرگردانی و ترس شدید وضعیت روحی را باعث میشود که شخص برای مرگ و یا هر اتفاق دیگری رام و تسلیم میشود.
خیلی ها وقتی از یک بلندی به پایین نگاه میکنند تصور پرت شدن همانا و پرت شدنشان نیز همانا. نوعی ترس و گیجی باعث میشود فرد عکس العمل عادی انجام ندهد و به محض مشاهده ارتفاع، پرتاب شدن به پایین را قطعی ببیند و خود را تسلیم این واقعه کند.
میگویند گرگ که به گله ای حمله میکند وقتی میخواهد مثلا بره ای را شکار کند ناگهان جلوی او میپرد و میایستد. بره که روح ضعیفتری نسبت به گوسفندان دیگر دارد رفتار عجیبی انجام میدهد. او یک نگاهی به هیبت گرگ میکند و بعد خودش به طرف گرگ میرود تا گرگ او را بخورد.
ترس و گیجی و سرگردانی ناشی از یک روح ضعیف در مقابل خطری که بزرگ به نظر میرسد گاهی اوقات به دلیل بسته بودن بیش از حد مجاری ادراکی و گاهی به دلیل شدت غلبه ترس باعث میشود شخص به آغوش گرگ برود و بگوید مرا بخور یا خود را پرت کند یا در مقابل هر جلادی رام و تسلیم باشد.
بعد از قطعی شدن ریاست جمهوری ترامپ، برخی لیبرالهای اصلاحطلب همیشه ترسان و لرزان و آویزان بلافاصله دم از مذاکره با ترامپ زده اند.. آویزان شدن حقیرانه این جماعت به یال زرد ترامپ و لنگ دراز اوباما و گوشه دامن هریس را اینگونه میبینم. لذا احساس ترحم میکنم نسبت به این جماعت همیشه آویزان و سرگردان و این موجودات همیشه لرزان...آدمهای بدبختی هستند.
@amirsajjad333
پیش بینی امام خمینی و آقای نعیم قاسم.
در جلسه ای حجت الاسلام نعیم قاسم معاون دبیر کل حزب الله می گفت:
اول انقلاب با گروهی برای تشکیل حزب الله پیش امام آمدیم تا ایشان دستور دهند و مواردی را ابلاغ کنند.
گروهی از لبنان که حالا از موسسین هستند پیش امام آمدیم تا ایشان دستورات و نصایح خودشان را ابلاغ کنند. پس از اینکه ما توضیحاتی دادیم. امام هدف مارا مبارزه با اسرائیل اعلام کرد و گفت شما باید با اسرائیل بجنگید و خودتان را برای این موضوع آمده کنید.
ما دور هم جمع شدیم و هِی فکر میکردیم چگونه می توانیم با این عِده و عُده در برابر اسرائیل که آن موقع قدرتمندترین ارتش منطقه بود بایستیم. خیلی فکر کردیم و با هم گفتیم باید به امام اعتماد کنیم.ایشان تکلیف کردن و ماهم مکلف به پذیرش کلام ولی امر هستیم.
اگر امروز می بینید حزب الله پاسخ اسرائیل را میدهد فقط بخاطر پذیرش این اعتماد است.
پ.ن: آری اعتماد کردند به امامشان و توانستند قوی ترین ارتش منطقه و پنجمین ارتش دنیا را ذلیل کنند، ایکاش ماهم به ولی مان اعتماد داشتیم و پوزه دشمنانمان را میشکستیم. ایکاش به ایشان برای اقتصاد و امنیت و سیاسیت اعتماد میکردیم و خود را تکلیف گرا می دانستیم.
@amirsajjad333
بعضی ها نیمه عمر را عبور از چهل سالگی میدانند. برخی دیگر چهل و پنج یا پنجاه سالگی. من میگویم فرقی نمیکند؛ دهه پنجم زندگی که با عبور از چهل سالگی شروع میشود، دهه خاصی است. عبور از چهل سالگی و رفتن به سمت میانسالی در واقع رسیدن به مرز پختگی و جا افتادگیست.
آدم با عبور از چهل سالگی خیلی معطل حرف مردم نمیماند. نه حرفهای نیش و کنایه دار جماعت، خیلی آزارش میدهد و نه تمجید و تعریف دیگران را خیلی باور میکند.
نه اینکه شبیه سیب زمینی بشود؛ نه ...
بلکه بخاطر حرفهای تلخ دیگران، شبها بی خوابی به سرش نمیزند و سُرُم واجب نمیشود؛ و یا اگر به او گفتند تو بهترینی الکی قند توی دلش آب نمیشود و الکی در آسمانها پرسه نمیزند. بلکه جنس کلام را میشناسد و دیگر بلد شده بالا و پایین شدن فشارش را با کلماتی که مفت از دهانها بیرون می آید تنظیم کند.
آدمی با عبور از چهل سالگی و رسیدن به میانسالی با حس ششم و قدرت شهودش با آدمها مواجه میشود نه با احساسش. آدمهای جدید را به راحتی کنار خود نمینشاند. طرف تا بیاید ژست خوب و خاص بگیرد فکرش را میخواند و شیفته و شیدای کلامش نمیشود.
آدمی در میانسالی معطل آدمهای الکی زندگی اش نمیماند. دور ریختنی ها را دور ریخته و قدر رفیق های پرمایه و قدیمی را بهتر میداند. روی آدمهای خاطره ساز زندگی اش حساستر میشود و حرمت رفقای جانش را بیشتر نگه میدارد. از خوشبختی رفقای مانده اش احساس آرامش دارد و با گرفتاری های آنان او نیز گرفتار میشود.
آدمی با عبور از چهل سالگی و رفتن به سمت میانسالی تازه مبعوث میشود، بر انگیخته میشود و قدر داشته هایش را بیشتر میداند و از کنار نداشته هایش سبد تجربه به دست به راحتی عبور میکند تا خدا را به وجد آورد و به خود بگوید: فتبارک الله احسن الخالقین...
@amirsajjad333
هم ابلیس اشتباه کرد هم آدم.
منتها فرقشون اين بود كه ابليس وقتی متوجه اشتباهش شد توجيه كرد، از اشتباه خود دفاع کرد و حتی خود را بر حق دانست. اصلا وقیحانه با خالق هستی درافتاد. ولی آدم فورا عذر خواهی نمود و ابراز پشیمانی کرد و البته تجربه اشتباه خود را یک توشه برای ادامه راه زندگی و بندگی خود قرار داد.
من و شما هم اشتباه زياد ميكنيم ، اصلا بزرگترین سرمایه هرکدام از ما می تواند همین اشتباهاتمان باشد. برای پیدا کردن مسیر درست در برهوتی بی آب و علف شاید مجبور شویم راههای اشتباه زیادی را طی کنیم .
اصلا کدام مخترع را سراغ دارید که بی اشتباه یکراست به اختراع خود رسیده باشد.
انسانها ، بدون اشتباه کردن رشد نمیکنند ، پخته نمی شوند ، رنج نمی کشند و چیزی را تجربه نمیکنند.
هیچ چیز تازه و نویی بدون اشتباه و آسان به دست نمی آید. باید تجربه کرد. هزینه داد و دست آخر آموخت.
اصلا گاهی اشتباهاتمان بر جان و روح مان زخمها میزند. اشکالی ندارد. بقول شمس در پاسخ به مولانا : نور از محل این زخم ها وارد می شود.
انسان ممکن است اشتباه کند و حتما هم اشتباه میکند. من و شما هم اشتباه زیاد میکنیم. مهم اینست که بعدش چه میکنیم.
اشتباهمان را توجیه میکنیم یا میپذیریم و از آن درس میگیریم.؟
واقعا بعدش چه میکنیم.؟
@amirsajjad333
به سفارش دوستان فیلمی از ماجرای عملیات تروریستی آتلانتا دیدم. ماجرای اتهام زنی به یک قهرمان ملی؛ شخصیتی که میرفت ناجی مردم باشد؛ اما با نگاه دوستانش به قتل متهم شد! در کشاکش بازجویی دیالوگی ماندگار به افسر اف.بی.آی گفت؛ او گفت: کاری نکنید که مردم وقتی بستهای بمب دیدن بجای هشدار از صحنه فرار کنند و بگویند اگر به مسئولان اطلاع بدهیم؛ بلایی که سر ریچارد آوردن برای ما نیز اتفاق می افتد.
.
به نظرم پیام فیلم یک چیز بود؛ نباید اعتماد آدمها به خودمان را نابود کنیم. به دیگران برچسب زدن، حرف بَری، فضاسازی و خراب کردن دیگران برای پیشرفت شاید شما را در ظاهر پیروز میکند اما اطرافتان را از آدمهای مورد اعتمادتان خالی میکند. آدمهای کوتوله جای آدمهای قابل اعتمادتان را میگیرند و با شما کاری خواهد کرد که هیچگاه قابل تکرار نیست!
به قول دوستی، من یکبار قرار است زندگی کنم؛ پس بجای گند زدن با زندگی دیگران، تلاش کنید زندگی کنید!
بیاییم زندگی کنیم.
@amirsajjad333
تصویب قطعنامه ضد حقوق بشر علیه ایران دقیقا توسط کشورهایی انجام شده است که از حامیان جنایتهای بی سابقه ضد بشری رژیم اسرائیل در غزه و لبنان هستند. در دنیای زورمداران، که آتش بس غزه را وتو کرده و قطعنامه علیه ما صادر میکنند با زبان آدمیزاد نمیشود صحبت کرد. زبان گفتگو با آنها زبان " بتمرگید سرجای خودتان" است.
@amirsajjad333
دود عود ...
مجسمه یادبود میرزا کوچک خان در مرکز شهر رشت در واقع نماد غیرت است. نمادی که گویای هویت واقعی مردم شهر باران است. استعمار پیر وقتی مبارزی با غیرت و مردی تنها که در اوج خفقان آن زمان ، چنین شجاعانه به دو قدرت روس و بریتانیا یک نه بزرگ گفت را به شهادت رساند و قیام غیرتمندانه اش را سرکوب کرد ، دست گذاشت بر روی " غیرت " ، هویت واقعی اهالی این سرزمین که با بی غیرت خواندن مردمان غیور این خطه ، ریشه این هویت را برای همیشه بسوزاند. ولی این هویت زنده است و ریشه در خاکِ خیس و خسته جنگل دارد و در سرزمین باران ، غیرت مردمان گیلان باران میخورد و همیشه تازه میماند. دشمن میخواهد این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرد اما اینگونه نیست. تاریخ نگذاشت که چنین شود و نخواهد گذاشت که چنین باشد.
گرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت و غربت مرد ، اما نام نیکش در زمره ی مردان ایستاده ی روزگار در تاریخ ایران ثبت شد. در ظلمت و تاریکی مرد اما یک مشعل فروزان شد. او از همت و اراده و شخصیت و هویت خود خرج کرد ، تا به یک نسل ، هویت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد.
گیله مردی خستگی ناپذیر که تنها یک جا از نفس افتاد و آنجا که دیگر توان آن را نداشت جلوی دکتر حشمت را بگیرد تا تسلیم نشود. نتوانست به اون بفهماند که مردان تردید و تسلیم برای تاریخ جذابیتی ندارند. نتوانست حالی اش کند اگر جایی که دشمن در خانه ات ایستاده ، اگر میانه را بگیری ، طناب دارت را خود باید برگردنت بیاندازی و در لایه های هزارتوی پر پیچ و خم تاریخ به فراموشی سپرده می شوی. چرا که نه تا آخرین فشنگ جنگیده ای و نه تا آخرین نفر کشته شده ای.
و حالا امروز آنهایی که وطن خویش به بهایی ناچیز فروختند یادشان باشد ، پشت به سرزمینی کردند که بیشه شیرمردان و عیارانی چون میرزا کوچک جنگلی ، رئیس علی دلواری ، کلنل پسیان و باقر خان و ستار خان و حاج قاسم سلیمانی بوده است. برای هر وجب از خاک این سرزمین کهن ، خونها به زمین ریخته ، شیون ها از دل مادران به آسمان رفته و زخمها بر گرده ی پدران ما نشسته. برای شکوه این خاک ما فقط یک درفش و یک نام بر زبان داریم و آن نام بلند و پر آوازه جمهوری اسلامی ایران است.
۱۱ آذر ، سالروز شهادت میرزای بزرگ جنگل ، مبارزی ملی و مردی تشکیلاتی است. یاد و نامش تا ابد در دل و جانمان گرامی باد تا از همت و اراده و غیرت و هویت او در این روزهای سخت نیرو بگیریم.
@amirsajjad333