من یکی که ذرهای برای شما ناراحت نیستم حاج آقا. شما در بهترین حالت، بعد از هشت سال ریاست جمهوری، میشدی عضوی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام. شاید هم باز برمیگشتی به کار قضا و عدالت. شاید هم بالاخره میخواستی قدری استراحت کنی. در گوشی بگویم؛ شاید هم اپوزوسیون میشدی. بالاخره هیچ چیز از بنیآدم بعید نیست. ما دیده بودیم که هر کس بر این مسند تکیه زده، آخرش ضد انقلاب شده و طلبکار ملت. ما به چشم خودمان رئیسجمهورهایی را دیده بودیم که اوایلش خیلی سوپر انقلابی بودند و حالا... بگذریم. ما برای شما ناراحت نیستیم حاج آقا. برای خودمان ناراحتیم. ناراحتیم که چرا دمبهدم معلومالحالها میدادیم و با تکیهکلام «به شما ناهار ندادن؟» لبخند ژوکوند میزدیم. ناراحتیم که چرا دیر یادمان افتاد بعد از مدتها رئیس جمهورمان روضهخوان ابیعبدالله است. ناراحتیم که دیر فهمیدیم چقدر دوستت داشتیم و داریم. ناراحتیم که چرا بیشتر از این پشت تو نایستادیم. تو که آرزوی ما را زندگی کردی و با مرگ خونین رفتی. این شهادت گوارای وجودت؛ ما فقط ناراحتیم از دست خودمان...
@ammar_nevesht
۶۳ چه عدد و سن عجیبی است. تاریخ را که نگاه میکنی، هم پیامبر خاتم و هم امیرالمومنین سلاماللهعلیهما در سن شصتوسه سالگی به شهادت رسیدهاند. بگذارید هزار و چهارصد سال جلوتر بیاییم و امروز را هم نگاه کنیم:
حاج قاسم سلیمانی، شهادت در ۶۳ سالگی
شهید محسن فخریزاده، شهادت در ۶۳ سالگی
شهید حاج محسن ایرلو، شهادت در ۶۳ سالگی
شهید محمدرضا زاهدی، شهادت در ۶۳ سالگی
و حالا هم شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی،
شهادت در ۶۳ سالگی...
به قول یکی از دوستان: «مردان جمهوری اسلامی، فقط آنهایی نیستند که دچار اشرافیت، سیاستزدگی و دنیاطلبی و... شدند؛ بلکه اینها را هم باید دید. این شصتوسه سالههای شهید! به تعبیر لطیف یکی از اساتید، بقعهای که اینقدر شفا میدهد، امامزادهاش قلّابی نیست! معدن طلا، طلا میدهد؛ فقط اندازه و عیارش فرق میکند...»
@ammar_nevesht
از دیروز دارم به این فکر میکنم که آیتالله آقای آلهاشم توی اون دو سه ساعتی که بعد از سانحه زنده بودن، چی کشیدن. و خب تقریبا میدونستن که دیگه دقایق آخر عمرشون بوده...
به کارگر خسته گفت آیا به شما نهار دادهاند؟!
مسخرهاش کردند.
گفت اگر بخواهید برای رد کردن این مردم وفادار سریع رانندگی کنید خودم پشت فرمان مینشینم.
مسخرهاش کردند.
گفت اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر میکنم تا مشکل مردم حل شود.
مسخرهاش کردند.
گفت کشور را به سمت پیشرفت میبریم.
گفتند شش کلاس بیشتر سواد نداری.
حرف زد، مسخره کردند.
راه رفت مسخره کردند.
سفر استانی رفت، مسخره کردند.
آخر سر هم در یکی از همین سفرهای استانی، در دورافتادهترین نقاط مملکت، بین کوه و درختهای جنگل، بیش از دوازده ساعت دنبال پیکرش گشتند.
انسان بزرگ با رفتنش دیگران را شرمنده میکند...
@ammar_nevesht
میگفت: ماشین حمل اجساد که رد شد، یه خانومی که کنارم بود، با گریه گفت: «ولی حاج آ سن هش وقت بوجور عجلهنن جماعتدن گشمزدین!»
یعنی: «ولی حاج آقا تو هیچوقت اینقدر با عجله از کنار مردم رد نمیشدی...»
همه رو بدعادت کردی آقای شهید آلهاشم!
@ammar_nevesht
یا اباعبدالله ما خیلی روسیاه و گنهکاریم؛
ولی آقاجان تو رو به خدا،
یه دستی هم رو قلب ما بکش آروم بگیریم!
قلبمون سوخت آقا،
جگرمون پارهپاره شد دیگه...
در مسیر برگشت، منزل شهید سید مهدی موسوی رو هم پیدا کردیم. سرتیم حفاظت رئیسجمهور شهید... در یکی از خیابانهای معمولی تهران. هنیئا له...
@ammar_nevesht
میخواستن بهت طعنه بزنن؛
بهت میگفتن سید محرومان!
بیا ببین دستفروشای تبریز برات بنر زدن...
@ammar_nevesht
ری پنجشنبه سوم خرداد، میزبان شهید دکتر سید حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه دولت سیزدهم است و مردم مؤمن و قدرشناس ری، ساعت ۱۱ در میدان بسیج، مقابل ورودی آستان مقدس امامزاده عبدالله از پیکر این شهید گرانقدر استقبال میکنند.
مراسم تشییع وزیر امور خارجه دولت سیزدهم از میدان بسیج آغاز شده و مسیر خیابان فداییان اسلام و میدان اصلی شهرری را طی و سپس از بازار ری عبور کرده و به حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام میرسد.
پیکر این شهید گرانقدر در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام و در جوار شهیدان جلادتی و زمانینیا به خاک سپرده خواهد شد.
@ammar_neveshte
Masoud-Sekhavatdoust-The-Situation-of-Mehdi2.flac
25.75M
«موقعیت آیتالله آلهاشم...»
@ammar_nevesht
میگفت: «برای پوشش خبری، از اولین روز زلزله در شهر خوی حاضر شدم. بعداز پنج روز که اونجا بودم، ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه شب گوشیم زنگ خورد. یه آقایی با لهجهی قشنگ ترکی گفت: «سلام من اخبارتو دیدم و پیگیری کردم، زنگ زدم ازت تشکر کنم.» گفتم شما؟! گفت «آل هاشم.» به دوتا از رفقا که کنارم بودن گفتم یه آقایی زنگ زده میگه آلهاشمم؛ چقدر لهجهاش قشنگه، یکی از دوستام گفت شمارشو بده. شمارشو دادم به این رفیقم که اهل همونجا بود؛ دیدم از قبل توی گوشیش سیو شده: «حاج آقا آلهاشم امام جمعه...»
@ammar_nevesht
روزی که یک نسخه از «صبح شام» را دادم تا برایم امضا کنید، اصلا تصورش را هم نمیکردم که یک روز پشت اسمتان پیشوند «شهید» بیاورند آقای دکتر سید حسین امیرعبداللهیان. دریغ از آن همه تواضع و افتادگی و وزانت. بدرود آقای دیپلماتی که قبل از دیپلمات بودن، انقلابی بودی...
@ammar_nevesht
خیال میکردم هر وقت این عکس را ببینم، خاطرهی خوش آن روز، روز دانشجوی سال گذشته، تزریق شود توی رگهایم و شادی برود زیر پوستم. ظاهرا اشتباه میکردم...
@ammar_nevesht
مگه نمیگفتن که اگه شهدا رو دفن کنن، داغشون سردتر میشه؟! پس چرا ما هنوز داریم از این غصه میسوزیم خدایا...
نامهام بايد کوتاه باشد؛
ساده باشد،
بی حرفی از ابهام و آينه.
از نو برايت مینويسم:
«حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن...»
@ammar_nevesht
اینجا آقای دکتر آقامیری -رئیس دانشگاه شهید بهشتی- داشت در مورد من برای خانم دکتر علمالهدی تعریف میکرد که: «وقتی حاج آقا هم اومده بودن دانشگاه، ایشون تلاوت قرآن داشتند و خیلی هم مورد تفقد حاج آقا قرار گرفتند.» و من فقط تلاش میکردم که تو اون موقعیت اشکم در نیاد...
@ammar_nevesht
«برادران و خواهران گرامی! کار با نیّت خدمت به مردم، عمل صالح و حسنهی مأجور الهی است و خدای شاکر علیم، در دنیا و آخرت به آن پاداش خواهد داد. جذب دلهای مردم و سپاس بیدریغ آنان یکی از پاداشهای الهی در دنیا است و تشییع چندینمیلیونی رئیسجمهور فقید و همراهان عزیزش نمونهای از این پاداش الهی است.
مردم وفادار و هوشیار در شهرهای مختلف، با گلباران و اشکباران این پیکرهای پاک، یاد شهیدان دههی ۶۰ را برای نسل جدید کشور زنده کردند و در عمل، به هزاران دروغ و تهمت و شایعه پاسخ دادند. رحمت و درود خدا بر آنان!»
#قصار | حضرت آیتالله خامنهای | ۱۴۰۳/۳/۶
@ammar_nevesht
سیزدهمین کتاب ۱۴۰۳
امعلاء
روایت زندگی امالشهداء
فخرالسادات طباطبائی تبریزی
نویسنده: خانم سمیه خردمند
انتشارات شهید کاظمی
@ammar_nevesht
عمار نوشت
سیزدهمین کتاب ۱۴۰۳ امعلاء روایت زندگی امالشهداء فخرالسادات طباطبائی تبریزی نویسنده: خانم سمیه خ
«امعلاء» فقط یک کتاب نیست؛ یک سبک زندگی است. یک زندگی به سبک امالبنین و زینب کبری سلاماللهعلیهما. یک، دو، سه، و چهار پسر. داغ یک پسر به تنهایی میتواند یک مادر را از پای بیندازد. تازه به این چهار پسر، همسر، برادر و داماد را هم اضافه کنید. تصورش هم دیوانهکننده است حتی. اینکه یک بانو، هم چهار پسرش شهید شوند، هم داغ برادر ببیند و هم همسرش را در راه اسلام از دست بدهد. واقعا کدام مکتب میتواند چنین بانوی صبور و مقاومی را تربیت کند؟ بانویی که نه تنها از شهادت عزیزانش گله و شکایت نمیکند، بلکه برای سایر فرزندانش هم آرزوی شهادت میکند. بانویی که خودش هم روزهای درازی را در زندان سپری میکند، به جرم مادر شهید بودن...
«امعلاء» حتی میتواند یک شروع خوب باشد برای روایت مبارزین عراقی مظلومی که نمیخواستند با حزب بعث همراهی کنند و علیه همسایگان مسلمان خود وارد جنگ شوند. برای روایت آنچه بر شهید مظلوم آیتالله صدر و یارانش گذشت؛ تنها به جرم اینکه میخواستند مسلمان انقلابی باشند. روایتی که جایش بین کتابهای ما خیلی خالی است. روایت همین خانوادههایی با حداقل ۶ شهید...
مخلص کلام اینکه امعلاء را باید خواند و باید زندگی کرد. حرم حضرت معصومه که مشرف شدید، به مقبرهی مزار پروین اعتصامی سری بزنید و برای امعلاء فاتحهای بخوانید. یقین دارم آنقدر دست این بانوی صبور باز است که دست خالی از کنار مزارش بیرون نخواهید رفت. و این آغاز عطش من، برای بیشتر دانستن از امعلاست. و از فرزندان شهیدش؛ سید صادق، سید علی، سید عز الدین و سید عبدالحسین...
@ammar_nevesht