#مکاشفه_ترسناک😱🔥
آیت الله گلپایگانی می فرمود:
شبی از شبهای زمستان که هواسرد وبرفی بود برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم و خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای غذا بخورم و بعد بخوابم تا نیمه شب مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم٬ در این حال مقبره را زدند وجنازه ای را آنجا گذاشتند ورفتند قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شد تا آنها صبح بیایند و جنازه را دفن نمایند.
. من همین که دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم ناگهان دیدم....
ادامه داستان در لینک زیر👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2477522982Cac87f4500a
#مکاشفه_ترسناک😱🔥
آیت الله گلپایگانی می فرمود:
شبی از شبهای زمستان که هواسرد وبرفی بود برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم و خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای غذا بخورم و بعد بخوابم تا نیمه شب مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم٬ در این حال مقبره را زدند وجنازه ای را آنجا گذاشتند ورفتند قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شد تا آنها صبح بیایند و جنازه را دفن نمایند.
. من همین که دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم ناگهان دیدم....
ادامه داستان در لینک زیر👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1482096640C5117b771d9