─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(3).#اعلان_جنگ
🚩➰پس از رد امان نامه، عمربن سعد فریاد زد که: اى لشکر خدا! سوار شوید و شاد باشید که به بهشت مىروید!! و سواره نظام لشکر بعد از نماز عصر عازم جنگ شد.
🚩➰در این هنگام امام حسین علیه السلام در جلوى خیمه خویش نشسته و به شمشیر خود تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود، زینب کبرى شیون کنان به نزد برادر آمد و گفت: اى برادر! این فریاد و هیاهو را نمىشنوى که هر لحظه به ما نزدیکتر می شود؟!
🚩➰امام حسین علیه السلام سر برداشت و فرمود: خواهرم! رسول خدا را همین حال در خواب دیدم، به من فرمود: تو به نزد ما می آیى.
🚩➰زینب از شنیدن این سخنان چنان بیتاب شد که بى اختیار محکم به صورت خود زد و بناى بیقرارى نهاد.
🚩➰امام گفت: اى خواهر! چاى شیون نیست، خاموش باش، خدا تو را مشمول رحمت خود گرداند.
🚩➰در این اثنا حضرت عباس بن على آمد و به امام علیه السلام عرض کرد: اى برادر! این سپاه دشمن است که تا نزدیکى خیمه ها آمده است!
🚩➰ حضرت عباس علیه السلام امام علیه السلام را باخبر كرد. امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
🚩➰حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان میگویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
┄═┅┅═༅𖣔5⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(4).#درخواست_تأخیر_جنگ_از_سوی_امام_حسین_علیه_السلام
👤امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر میتوانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال میداند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
👤حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی میکردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
▪عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه میسپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.
┄═┅┅═༅𖣔6⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(5).#خطابه_امام_حسین_علیه_السلام_برای_اصحابش
▪در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
➰ در جمع یاران امام در آغاز شب در جمع یاران حاضر شد و به سخن پرداخت. نخست حمد و ثنای خدای را به جای آورد و ذات احدیت را در تنگی و سختی درود گفت. چنانچه در آسایش و رفاه خدایرا میستود. و به نعمتهایی چند از نعمتهایی الهی اشاره کرد و خدایرا شکر و سپاس گفت و از خدا خواست او و یارانش را در زمرهی شاکرین قرار دهد
▪سپس خطاب به یاران فرمود: « من یارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم. و اهل بیتی را بهتر و برتر از اهل بیت خود نمی شناسم. خدای به همگی پاداشی نیکو عطا فرماید. واضح است که فردا ما را با این مردم، روزی خونین خواهد بود. من بیعتم را از شما برداشتم و به شما اجازه میدهم تا از سیاهی شب استفاده نموده و از این محل دور شوید. و هر کدام از شما دست یک تن از اهل بیت مرا گرفته و در روستاها و شهرها پراکنده شوید، تا خداوند فرج خود را برای شما مقرر فرماید، این مردم، مرا میخواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند.
┄═┅┅═༅𖣔7⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🗣زهیر این مهمان تازه وارد به سخن ایستاد و گفت: به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم باز زنده شوم و سپس کشته شوم تا هزار مرتبه. تا خدا تو و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارد... . ـ منازل خود را در بهشت مشاهده کنید
▪از امام علی بن الحسین علیه السلام نقل شده که فرمودند: «چون پدرم به اصحاب فرمودند: که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما آزاد هستید، اصحاب و یاران آن حضرت بر فداکاری و وفاداری خود تا مرز شهادت، در کنار امام پافشاری نمودند.»
🌤امام در حق آنها دعا کرده و فرمودند: «سرهای خود را بلند کنید و جایگاه خود را ببینید! یاران و اصحاب امام نظر کرده و جایگاه و مقام خود را در بهشت مشاهده کردند و امام منزلت رفیع هر کدام را به آنان نشان میداد.»
┄═┅═༅𖣔9⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(7). #تاسوعا_روز_حضرت_عباس_علیه_السلام
➰🏴نامگذاری روز تاسوعا به نام حضرت عباس علیه السلام منشاء روایی ندارد. این نامگذاری به عرف و سنت مردم بر میگردد، مردم برای احترام به ابوالفضل علیه السلام ، از روز تاسوعا به عنوان روز حضرت عباس یاد میکنند. هرچند که ایشان نیز همچون دیگر یاران حضرت در روز عاشورا به شهادت رسیدهاند.
➰🏴در روز عاشورا چون تشنگی بر حسین و یاران او سخت گشت، کودکان به امام علیه السلام شکوِه آوردند و از فرط عطش مینالیدند. عباس بن علی علیه السلام هنگامی که تنهایی امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد، نزد او رفت و گفت: «آیا رخصت میدهی تا به میدان روم؟»
➰🏴امام حسین علیه السلام گریه شدیدی کرد و آن گاه فرمود: «ای برادر! تو پرچمدار من هستی.» عباس گفت: «سینهام تنگ شده و از زندگی خسته شدهام. میخواهم از این منافقان خونخواهی کنم
┄═┅┅═༅𖣔🔟𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
➰🏴امام حسین علیه السلام فرمود: «برای این کودکان کمی آب مهیا کن.» عباس به میدان رفت و سپاه کوفه را موعظه کرد و آنها را از عذاب خدا ترساند، ولی اثر نکرد. از این رو برگشت و ماجرا را به برادر گفت
➰🏴وقتی فریاد العطش کودکان را شنید، مشک و نیزه خود را بر گرفت و بر اسب سوار شد و به سوی فرات رفت. چهار هزار نفر از سپاه دشمن که بر فرات گمارده شده بودند او را محاصره کردند و هدف تیر قرار دادند
➰🏴عباس آنها را پراکنده کرد و هشتاد نفر از آنها را کشت تا وارد فرات شد. وقتی خواست مشتی آب بنوشد یاد تشنگی حسین و اهل بیت و کودکانش او را از نوشیدن آب باز داشت. آب را ریخت و مشک را از آب پر کرد و بر شانه راست خود انداخت و راهی خیمهها شد. لشگر کوفه راه را بر او بستند و از هر طرف او را محاصره کردند.
➰🏴روز شهادت حضرت عباس
عباس با آنها پیکار میکرد و این رجز را میخواند: «هنگامی که مرگ فریاد زند، از مرگ هرگز نمیهراسم تا هنگام مقابله با شجاعان دشمن، آنان را با شمشیر به زیر افکنم. من نفس خود را نگهبان پسر پیامبر کردهام. من عباسم که سقایی میکنم و در روز ملاقات بیم از مرگ ندارم
┄═┅┅═༅𖣔1⃣1⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
➰🏴یکی از سپاهیان کوفه به نام «نوفل ازرق» دست راست او را از بدن جدا کرد. عباس علیه السلام مشک را بر دوش چپش نهاد و پرچم را به دست چپ گرفت و این رجز را خواند: «والله ان قطعتم یمینی انّی احامی ابداً عن دینی و نحن امام صادق الیقین نجل النبّی الطّاهر الامین»؛ •به خدا سوگند اگر دست راستم را جدا کردید، همواره حامی دینم خواهم بود و حامی امامی که در ایمانش صادق است و فرزند پیامبر امین است.»
➰🏴پس از مدتی یکی از سپاهیان کوفه که در پشت درخت خرما کمین کرده بود، با شمشیر مچ دست چپ او را جدا کرد. عباس علیه السلام مشک را به سینه خود چسباند و این رجز را خواند: «ای نفس! از کافران نهراس و به رحمت خدا شاد باش. اینان ستمگرانه دست چپم را قطع کردند. پروردگارا آنها را به لهیب آتش بسوزان.»
➰🏴پس مشک را به دندان گرفت. آن گاه تیری بر مشک خورد و آبهای آن ریخت. اما پس از مدتی، تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. بعضی راویان گفتهاند تیر بر چشمش نشست
┄═┅┅═༅𖣔1⃣2⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
➰🏴برخی نوشتهاند عمودی آهنین بر فرق مبارکش زدند که از اسب بر زمین افتاد و فریاد بر آورد و امام علیه السلام را صدا زد. در روز عاشورا پس از آن که عمودی آهنین بر فرق مبارک عباس علیه السلام فرود آمد و او از اسب بر زمین افتاد و فریادزنان برادرش را صدا زد،
➰🏴امام حسین علیه السلام خود را بر بالینش رساند و با دیدن حال او فرمود: «اکنون کمرم شکست و راه چاره به رویم بسته شد.» و با دیدن چشم تیر خورده و تن در خون طپیده عباس بر روی زمین در کنار فرات، خم شد و در کنار او نشست و گریست تا عباس جان سپرد.
➰💔حضرت سجاد علیه السلام هنگامی که برای تدفین شهدا به کربلا آمده بود، با این که به بنی اسد اجازه داد در دفن شهیدان او را یاری کنند، ولی برای دفن امام حسین و حضرت عباس علیه السلام به آنها اجازه مشارکت نداد،
➰💔وقتی پرسیدند تو تنها چگونه میتوانی؟ فرمود: «ان معی من یعیننی» با من کسی هست که کمکم کند. •فرشتگان عالم غیب به یاریم میآیند.• مرقد مطهر حضرت ابوالفضل العباس در نزدیکی قبر برادرش امام حسین علیه السلام در کربلاست
🕯پایان قسمت هفتم🕯
┄═┅┅═༅𖣔1⃣3⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
📚 #منـــــــــابــــــع
📘کافی:ج۴ ص ۱۷۴٫
📓اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵٫ فیض العلام:ص۱۴۳٫بحار الانوار :ج۴۴ص۳۶۱٫
📔از مدینه تا مدینه :ص۳۸۱_۳۸۲
📙اعلام الوری:ج۱ ص۴۵۵٫فیض العلام:ص۱۴۶٫بحارالانوار :ج۴۴ص۳۹۲٫
📗مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷٫
📕اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵٫فیض العلام:ص۱۴۶٫
📘مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷٫
┄═┅┅═༅𖣔1⃣4⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
السَّـــــــــــلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ و
عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنـــــــاَّئِکَ
عَلَیْـــکَ مِنّی سَــــــلامُ الـــــلَّهِ [اَبَداً]
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْــــلُ وَ النَّهــــــارُ
وَ لاجَعَـــــــــلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْـــــــدِ
مِنّــــــــــــی لِزِیارَتِکُـــــــــــــمْ
اَلسَّـــــــــــــــلامُ عَــــلَی الْحُسَیْنِ
وَ عَـــلی عَــــــــــلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَــــــــــــــــلی اَوْلادِ الْــحُسَیْنِ
وَ عَــلی اَصْحـــــــــــابِ الْحُسَیْنِ
پــــــایــــــــان قسمت هفتم
التمـــــــــــاس دعــــــــا
یا حسیــــــــــــــــــن
┄═┅┅═༅𖣔🌺𖣔༅══┅─
🔮#اتحــــــــادیه_عمــــــــــاریون
┄═┅═✧❁﷽❁✧══┅─
🇮🇷#طرح_مشترک_390_گروه_ولایی
🇮🇷#عمـــــاریون_رهبریم
─══┅═༅🕊🕋🕊༅═══┅─
🔍☆◁#کنفــــــرانس
📖☆◁#همفسر_با_کاروان_سیدالشهدا_علیه_السلام_در_کربلا
📖☆◁#روز_شمار_محرم_روز_دهم
📖☆◁#قسمت_هشتم
─══┅═༅🕊🕋🕊༅══┅┅─
🗓◁تاریخ:#دوشنبه 1401/05/17
⏰◁ساعت:18/00
🕹◁ارائه:#جناب_استاد_غلامعلی_کریمی
🗣◁طرح سوال:
🆔@ilyan313
🔮#گفتمان_اتحاد_ملی_عماریون
🆔 @ammareyon
🆔 @gh_karimi
🚫#کپی برداری از #ابتکارات #طراحی و#تنظیمات کنفرانس ها و#کپشن ها و#بنرهای #اتحادیه_عماریون بدون اجازه و به هر نحوی#شرعا_جایز_نیست_و_حق_الناسه
─═══༅𖣔🌺𖣔༅══┅─
🇮🇷#اتحــــادیه_عمــــــاریون🇮🇷
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🚩#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_علیه_السلام
حي عـــــــلي البــــكـــــــــاء
حــــــــي عــــلي العــــــــــزا
في المـــــاتم الحسين علیه السلام
مظلـــــــوم الكربــــــلا ...
▪اللهـــــم عجــــــل لولیک الفــــرج
┄─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🏴#اتحـــــــادیه_عمـــــــاریون
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒◁#وقایع_روز_دهـــــــــم_ماه_محــــــرم_الحـــــرام
🏴{1}روز دهم محرم را عاشورا میخوانند؛ واژهای که پیش از اسلام و در دوره جاهلی وجود نداشته است. حتی در کلام عرب غیر از «عاشوراء» کلمهای بر وزن فاعولاء وجود ندارد.
▪️بعضی از واژهشناسان، عاشورا را کلمهای عبرانی و عربی شده واژه عاشور دانستهاند. عاشورا در زبان عبری برای نامیدن روز دهم ماه تشری •ماه یهودی• به کار میرود.
▫️برخی روز عاشورا را سالگرد روزی میدانند که حضرت موسی دریای سرخ را شکافت و به همراه پیروانش از آن عبور کرد
┄─┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🏴{2}از امام باقر نقل شده که روزه در عاشورا قبل از واجب شدن روزه ماه رمضان معمول بوده، ولی پس از آن ترک شده است. با این حال همانگونه که در زیارت عاشورا آمده بنیامیه این روز را مبارک خواندند و اکنون برخی از اهل سنت نیز روزه گرفتن در این روز را مستحب میدانند. اما این روز برای شیعیان و بسیاری از اهل سنت و حتی پیروان ادیان غیراسلامی روز حزن و اندوه و سوگواری است.
🏴{3} قیام حضرت مهدی علیه السلام
▪به روایتی حضرت بقیه الله اعظم حجه بن الحسن العسکری ارواحنا فداه در این روز قیام خواهند کرد.
┄─┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🏴{4} #دهم_محرم_61_هجری_قمری_حوادث_قبل_از_شهادت_امام_حسین_علیه_السلام
▪(1).تنظیم صفوف سپاه امام حسین علیه السلام
▪(2).موعظه های امام حسین علیه السلام
▪(3).ندامت حربن یزید که از فرماندهان سپاه عمر سعد واز دلیر مردان عرب بود
▪(4).هجوم سراسری دشمن به سپاه امام حسین علیه السلام
▪(5).نبردهای انفرادی دشمن
▪(6).نماز ظهر عاشورا
🔘وقایع صبح تا غروب روز عاشورا
👈طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک، واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی روز 21 مهر سال 59 هجری شمسی بوده است.
┄─┅═༅𖣔3⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
⏰ اذان صبــــــح؛ 5:47 بامداد ⏰
👤امام حسین بعد از نماز صبح برای اصحابش، سخنرانی و آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
⏰ 6صبــــــــــــــــح ⏰
▪️امام حسین دستور داد تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خاربوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
⏰ 7 صبـــــــــــــــــح ⏰
▫️کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبهروی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟ آنها انکار کردند
┄─┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
▪️ امام نامههایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام پرسید چرا حکم ابنزیاد را نمیپذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمیرهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات مناالذلة ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
⏰ 8 صبـــــــــــــــح ⏰
▫️چند نفر از اصحاب خطاب به کوفیان سخنان مشابه امام گفتند؛ ازجمله بُرَیر که «سید القرآء» •آقای قرآنخوانها•ی کوفه بود و زهیربن قین. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
┄─┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
⏰ 9 صبــــــــــــــــح ⏰
🗣شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اینقدر تعلل میکند؟ عمر سعد نخستین تیر را به سمت سپاه امام رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیرباران کشته شدند. (تعداد شهدا در حمله اول 50 نفر ذکر شده است
⏰ 10 صبــــــــــــــــح ⏰
▪️بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابنزیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امامحسین نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشندهای باشی»؛ عبدالله آن دو نفر را کشت، البته انگشتان دست چپش قطع شد.
┄─┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
▪️بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمان رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت و بعد از عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیرانداز فرستاد
▫️که دوباره سپاه امام را تیرباران کردند و در پی آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و ابنشهرآشوب 38 نفر ذکر کرده است. اولین شهید، ابوالشعثا بود که هشت تیر انداخت و پنج نفر از دشمن را کشت. امام او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام حمله کنند که زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند.
┄─┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
⏰ 11 صبح ⏰
▪️بعد از این حملات، امام دستور تکتک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود. یکی از نخستین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین را نشان داد و گفت: وصیت من این مرد است. یک بار هم هفت نفر از اصحاب امام در محاصره واقع شدند، حضرت عباس محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
⏰ اذان ظهر؛ ساعت 12:50 ⏰
🕯حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد، چون که نوشتهاند امام خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر صلوات الله علیه قبول نمیشود؟»
▫️حصین تیغ کشید وراهی میدان شد،حبیب نیز اذان میدان گرفت وبر دشمن چیره شد،ولی دیگران به کمک حصین آمدند،وحبیب شهید شد
┄─┅═༅𖣔8⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
▪️امام از شهادت حبیب متاثر شد و برای نخستینبار در روز عاشورا گریست؛ رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.» امام نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعیدبن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟
⏰ ساعت 13 ⏰
▫️30 نفر از اصحاب امام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنیهاشم رسید. نخستین نفر، حضرت علیاکبر، پسر امامحسین بود. البته برخی عبدالله بن مسلم بن عقیل را نخستین شهید بنیهاشم میدانند که ظاهرا جناب عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنیهاشم گران آمد، دستهجمعی بر اسب سوار شده و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید؛ به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
┄─┅═༅𖣔9⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
⏰ ساعت 14 ⏰
▪️عاقبت امام حسین و حضرت عباس تنها ماندند. عباس اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمهها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور در حالی که با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعهقطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود: «اکنون دیگر پشتم شکست.»
⏰ ساعت ۱۵ ⏰
▫️امام به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پارهپاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخوارهاش علیاصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله شهید شد. امام به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند.
┄─┅═༅𖣔🔟𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
▪️ شمر و 10 نفر به مقابله امام آمدند. بعد از شهادت امام، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشتهاند زمانی که امام در آستانه شهادت بود کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود؛ اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن دوید و به طرف مقتل امام آمد؛ او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
⏰ اذان عصر؛ ساعت 16:06 ⏰
▫️وقت شهادت امام را وقت نماز عصر گفتهاند. شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» حمیدبن مسلم گوید: «در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام فروبرد...»
┄─┅═༅𖣔1⃣1⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
⏰ ساعت ۱۷ ⏰
▪️بعد از شهادت امام عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشتهاند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. نزدیک غروب آفتاب سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابنزیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب میدوانند.
⏰ اذان مغرب؛ ساعت 18:49⏰
▫️درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»
┄─┅═༅𖣔1⃣2⃣𖣔༅═┅─