eitaa logo
کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
861 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
156 ویدیو
92 فایل
💡در شــــام شــــوم خــــواص کـــــور نــور بصیــــــرت عمـــــــارم آرزوست💡 🔮#مجری طرح اتحاد گروههای ولایی #عمـــاریون_رهبـــــریم @ilyan313 🚫#کپی برداری از #طراحی بنرها #کپشن ها و#تنظیمات کنفرانس ها بدون اجازه #جایز نیست @ammareyon
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═┅═✧❁﷽❁✧══┅─ 🇮🇷 🇮🇷 ─══┅═༅🕊🕋🕊༅═══┅─ 🔍☆◁ 📖☆◁‌ 📖☆◁ 📖☆◁ ─══┅═༅🕊🕋🕊༅══┅┅─ 🗓◁‌تاریخ‌: 1401/05/13 ⏰◁‌ساعت:19/00 🕹◁‌ارائه: 🗣◁‌طرح سوال: 🆔@ilyan313 🔮 ‎‎‎‎‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌🆔 @ammareyon 🆔 ‎‎‌@gh_karimi 🚫 برداری از و کنفرانس ها و ها و بدون اجازه و به هر نحوی‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌ ─═══༅𖣔🌺𖣔༅══┅─ 🇮🇷🇮🇷
‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌┄═┅═✧❁﷽❁✧══┅┄ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ زیر ســــــــــم اسبهـــا بـــــا هــــر نفـــــــــــس قــــــــد میــــکشیــــد گفت بـــا گـــــــریــــــه حسیــــــن این تن خــــــدایا قــــاســـم است... نعـــــــــــــل هـــای خــــاک خــورده دنــــده هــــــــایـــش را شکـــــست مثـــــل مــــــــادر ایـــــن تـــنی کــه میخـــــــورد پـــــا قـــاســـــم است چــــــونکــه قـــاســــــــــم بــــود بین گــرگهــــــــا تقسیـــــــــم شد یــــــوسف پاشیـــــــده از هـــــــم بین صحـــــــرا قاســــــــــــم است... ┄═┅┅═༅𖣔🌺𖣔༅══┅─ 🏴
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🚩  🌒(1).... ▪در روز ششم محرم‌الحرام حصين بن تميم با چهارهزار نفر، ...حجازبن ابجر ‏عجلي با هزار نفر...و يزيدبن حارث با هشتصد نفر وارد كربلا شدند تا به سپاه عمر سعد ‏بپيوندند. ⚜در اين روز بيست هزار سوار نزد آن ملعون جمع شد و ‏موافق بعضي از روايات، پيوسته لشكر آمد تا به تدريج سي هزار سوار نزد عمر جمع شد و ‏ابن زياد براي پسر سعد نوشت كه عذري براي تو نگذاشتم در باب لشكر بايد مردانه ‏باشي و آنچه واقع مي‌شود در هر صبح و شام مرا خبر دهي.‏ 🌒(2).در روز ششم ماه محرم، كه در سپاه امام حسين علیه السلام حضور داشت ‏وقتي اوضاع را دشوار ديد از ادامه همراهي ترسيد حضرت به او اجازه بازگشت داد وي ‏شبانه به كوفه بازگشت. ┄═┅┅═༅𖣔1⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🌒(3).در اين روز تا مبادا كسي از ‏شهر به كمك امام برود سپس ميان خود و اردوي عمربن سعد سواراني تيز رو گماشت ‏كه پيوسته اخبار را گزارش مي‌دادند 🌒(4).و برای یاری امام حسین علیه السلام ▪در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه السلام عرض كرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی طائفه‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم... امام علیه السلام اجازه دادند 👤حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مي‏نمایم... ┄─═┅═༅𖣔2⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ▪️در این هنگام مردی از بني‏ اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" مي‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت مي‏كنم و سپس رجزی حماسی خواند: ..قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا ..اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ  "حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من •رزمنده‏ای• شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام ⚜سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه السلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد 👤عمر سعد مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه السلام نداشتند. هنگامی كه یاران بني‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.  👤حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ" ┄═┅┅═༅𖣔3⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🌒(5).... ▪️به نقلی عمر سعد، شبث بن ربعی خبیث را همراه سه هزار مرد سفاک با کوبیدن طبل و دهل کنار فرات فرستاد که اطراف آن را به محاصره در آوردند. 👤عمربن سعد نامه‌ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: با سپاهیان خود بین امام حسین علیه السلام و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به طوری که حتی قطره‌ای آب به امام علیه السلام نرسد،‌‌ همان گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد!... ☄عمر بن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعهٔ فرات مستقر کرد. ┄═┅┅═༅𖣔4⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ▪️یکی از آن‌ها فریاد زد.... ای حسین!... به خدا سوگند که قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی! 👤حضرت فرمود.....خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» ⚜حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام علیه السلام عملی گشت. 👤امام حسین علیه السلام سپاه دشمن را چنین نفرین کرد....بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی پدید آور و آن غلام ثقفی را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند. زیرا آن‌ها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد. ┄═┅┅═༅𖣔5⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🌒(6).در اين روز ▪️ او از ‏شهداي كربلاست پدر او از اصحاب امام علي علیه السلام و از خزرجياني بود كه به كوفه آمد و ‏آنجا ماندگار شد و در ركاب علي علیه السلام با دشمنان جنگيد. 👤امام در گفتگوهايش با عمر سعد ‏او را براي مكالمه مي‌فرستاد و او جواب مي‌آورد تا آنكه شمر از كوفه آمد و اين مذاكره ‏قطع شد.‏ ☄زماني كه وضعيت مشكل شد امام حسين علیه السلام عمروبن قرظه‌ي انصاري را به سوي عمر ‏سعد فرستاد تا از او ملاقات بخواهد و به او بگويد كه وي مي‌خواهد او را بين دو لشكر ‏ملاقات كند در نتيجه امام حسين علیه السلام و عمربن سعد بين دو لشكر به صحبت نشستند.‏ ┄═┅┅═༅𖣔6⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 👤امام علیه السلام به او فرمود.... واي بر تو اي پسر سعد، آيا تقواي خدايي را كه بسوي او ‏بازمي‌گردي پيشه نمي‌سازي؟ آيا با من مي‌جنگي، در حالي كه مي‌داني پسر چه ‏كسي هستم؟ اين گروه را رها كن و به من ملحق شو كه به خدا قسم اين براي توبهتر ‏است 🗣عمر سعد گفت...مي‌ترسم خانه ام ويران شود ...امام فرمود من آن را مي‌سازم. ...عمر ‏سعد گفت: مي ترسم كه مالم گرفته شود امام فرمود: ازان بهتر از مالم در حجاز به تو ‏مي دهم....عمر سعد گفت....من عيال دارم و براي آنها مي‌ترسم امام ساكت شدند و جواب ‏او را ندادند. ▪️ آنگاه امام از او منصرف شد و در حالي كه مي‌گفت: تو را چه شده است؟ ‏خداوند در بستر خواب سرت را قطع كند و در رستاخيز تو را نيامرزد. اميدوارم از گندم عراق ‏چنان نخوري عمر سعد به استهزاء گفت: اگر از گندم عراق بهره‌مند نشوم جوهايش را ‏كفايت كند. ‏ ┄═┅┅═༅𖣔7⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🌒(7) وبنی هاشم ✉️آخرین نامه‌ای که امام حسین علیه السلام از کربلا برای جمعی از بنی هاشمیان و برادرش محمد حنفیّه نوشت در این روز بود. ایشان نوشتند: « اَمَّا بَعْدُ، فَكَانَّ الدُّنْيا لَمْ تَكُنْ وَكَانَّ الاخِرَةَ لَمْ تَزَلْ والسّلام؛.» ▪️«به نام خداوند بخشنده و مهربان... از حسين بن علی به محمد بن علی و كساني از بنی هاشم كه نزد اويند اما بعد، گويی كه دنيا هرگز نبوده است و گويی كه آخرت پيوسته مي‌‏باشد! والسلام.» ┄═┅┅═༅𖣔8⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ✉️اين نامه كه امام حسين علیه السلام از كربلا به برادرش محمد حنفيه نوشت، آخرين نامه از نامه‌‏های امام و شايد از نظر متنی كوتاه‏ترين آنها نيز باشد. شگفت‌‏آميز و تأمل برانگيز است.  ▪️شايد مقصود امام از اينكه می‌‏فرمايد: گويی كه دنيا هرگز نبوده است و گويی كه آخرت پيوسته بوده است، درست همان معنايی است كه در شب عاشورا به يارانش فهماند ⚜ و فرمود....بدانيد كه اين دنيا، شيرين و تلخ آن خوابی بيش نيست! و بيداری در آخرت است. رستگار كسی است كه در آنجا به رستگاری برسد و بدبخت كسی است كه در آنجا بدبخت باشد ...» ┄═┅┅═༅𖣔9⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🌒(8)روز ششم محرم ؛ ،یادگار امام حسن علیه السلام 🗒در سال 50 ه.ق وقتی کار سمّ جعده ملعونه • همسر امام حسن علیه السلام• به آنجا کشید که پاره‌های جگر امام در اثر آن، از دهان مبارکش، بیرون آمد، در لحظه‌های آخر، همه اهل و عیال خود را به امام حسین علیه السلام واگذاشت. یکی از فرزندان امام حسن علیه السلام که در این لحظات، شاهد ماجرا بود و چشم از چشم عمو، بر نمی‌داشت، قاسم علیه السلام بود. کودکی که حدود سه بهار از عمر شریفش سپری نگردیده بود. ▪️با نقشه‌ای که معاویه بن ابوسفیان کشید تا یزید را به جای خود بنشاند، حضرت حسین علیه السلام ، برای بیعت نکردن با یزید• که جرثومه فساد بود • مجبور به ترک مدینه شد. در قافله ای که به سوی حجاز رهسپار بود، اهل و عیال امام مجتبی علیه السلام هم بودند. مکه، برای امام حسین علیه السلام امن نبود •که یزیدیان در زیر لباس‌های احرام، شمشیر بسته و قصد کشتن امام را داشتند ┄═┅┅═༅𖣔🔟𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 📩بنابراین بر اساس نامه دعوت کوفیان • که مسلم بن عقیل علیه السلام هم آن را تایید کرده‌بود • روز هشتم ذیحجه که حجاج، در تدارک رفتن به عرفات بودند، از مکه بیرون آمد...وکار کاروان حسینی به کربلا کشید ودر محاصره قرار گرفت تا شب عاشورا فرا رسید. ▪️اینک قاسم بن الحسن علیه السلام، سیزده ساله شده و در مدتی که پدرش را از دست داده بود، امام حسین علیه السلام چنان در تربیت قاسم کوشیده و با او انس داشت که او را ”یا بنیّ" • ای پسرکم • خطاب می کرد. 👤ابوحمزه ثمالی ره می‌گوید.... از حضرت زین العابدین علیه السلام شنیدم که می‌فرمود....چون شب عاشورا فرا رسید، پدرم تمامی اصحاب و یاران خود را جمع کرد و به آن‌ها فرمود: ⚜ای یاران و پیروان من، تاریکی شب را مرکب خود قرار داده و جان خود را نجات دهید که مطلوب این قوم ، جز من کسی نیست و ┄─═┅═༅𖣔1⃣1⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ▪پس از امتناع آنان، آن حضرت فرمود: همانا فردا من کشته می شوم و همه کسانی که با من هستند، نیز کشته خواهند شد. و از شما احدی باقی نخواهد ماند ... 🗣قاسم ابن الحسن علیه السلام که در این جمع حاضر بود، مشتاقانه پرسید: آیا من هم کشته خواهم شد. 👤امام حسین علیه السلام با محبتی پدرانه به او فرمود: یا بنیّ، کیف الموت عندک...پسرم، مرگ در نزد تو چگونه است؟ 🗣و قاسم، بدون لحظه ای درنگ، پاسخ داد: یا عمّ احلی من العسل....عمو جان از عسل شیرین‌تر است. 👤امام حسین علیه السلام هم فرمود.... عمویت فدایت شود آری والله، تو یکی از مردانی هستی که در رکاب من به شهادت خواهی رسید. ☄روز عاشورا ، پس از آن که نوبت به قاسم ابن الحسن رسید، در خیمه ها ولوله‌ای دیگر بود و میدان رفتن او تماشایی. ─═┅═༅𖣔1⃣2⃣𖣔༅═══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ▪️عاشورا به روایت لهوف ⚜راوی گفت: دیدم جوانی بیرون آمد که صورتش مانند پاره ماه بود، و مشغول جنگ شد.همین که مقابل مردم ایستاد فریادش بلند شد: ▫️ان تنکرونی فانا ابن الحسن... سبط النبی المصطفی الموتمن...مردم اگر مرا نمی شناسید ، من پسر حسن بن علی بن ابیطالبم. ☄هذا الحسین کالاسیر المرتهن ... بین اناس لاسقوا صوب المزن....این مردی که این جا می بینید و گرفتار شما است، عموی من حسین بن علی بن ابیطالب است 🕯ابن فضیل ازدی چنان بر فرقش زد که سرش را شکافت و او با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عمو جان، به دادم برس. 👤امام حسین علیه السلام مانند باز شکاری از اوج، به کنار او فرود آمد و همچون شیر خشمگین بر دشمنان حمله ور شد، شمیشری بر ابن فضیل زد که دست سپر شده او از آرنج جدا شد، ابن فضیل چنان فریادی زد که همه لشکر شنیدند و برای نجاتش تاختند که باعث شد بدن او زیر سم اسب‌ها بماند و به هلاکت برسد. ┄══┅═༅𖣔1⃣3⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ▪️گرد و غبار که فرو نشست، امام حسین علیه السلام کنار قاسم علیه السلام ایستاده بود در حالی که او از شدت درد پای بر زمین می‌سایید 👤امام فرمود : از رحمت خدا دور باد گروهی را که تو را کشتند و جدّ و پدرت در روز قیامت از آنان دادخواهی خواهند کرد . 🗣سپس فرمود: به خدا قسم بر عمویت دشوار است که تو او را به یاری بخواهی و او دعوت تو را اجابت نکند یا اجابت کند ولی به حال تو سودی نبخشد. به خدا قسم امروز روزی است که برای عمویت کینه‌جو فراوان است و یاور اندک. 🕊بعد از آن پیکر قاسم علیه السلام را به سینه گرفت و با خود به خیمه ها رساند و در میان کشتگان بنی هاشم قرار داد. 🕯 پایان قسمت چهارم🕯 ┄══┅═༅𖣔1⃣4⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 📚 📕لهوف سید بن طاووس 📘منتهی الامال شیخ عباس قمی 📗الوقایع الحوادث:ج۲ ص۱۴۹٫از مدینه تا مدینه:ص۳۶۸-۳۷۰٫ 📓از مدینه تا مدینه:ص۳۶۰٫   ┄══┅═༅𖣔1⃣5⃣𖣔༅══┅─
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎ ─═┅═༅🕊🌑🕊༅══┅─ جنــــــاب استــــاد بسیـــار سپــــاس ..خـــــدا قوت اجـــرتون با مولا سیـــــد الشهـــدا علیــــه الســـــــــلام ازهمــــــراهی همـــــه دوستــــان ولایی سپــــــاسـگزاریــــــم پـــایـــان قســــــــمت چهارم التمــــــاس دعــــــای فـــــرج یا عـلـــــــــــی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─═┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅┅─ 🇮🇷 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═┅═✧❁﷽❁✧══┅─ 🇮🇷 🇮🇷 ─══┅═༅🕊🕋🕊༅═══┅─ 🔍☆◁ 📖☆◁‌ 📖☆◁ 📖☆◁ ─══┅═༅🕊🕋🕊༅══┅┅─ 🗓◁‌تاریخ‌: 1401/05/14 ⏰◁‌ساعت:19/00 🕹◁‌ارائه: 🗣◁‌طرح سوال: 🆔@ilyan313 🔮 ‎‎‎‎‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌🆔 @ammareyon 🆔 ‎‎‌@gh_karimi 🚫 برداری از و کنفرانس ها و ها و بدون اجازه و به هر نحوی‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌ ─═══༅𖣔🌺𖣔༅══┅─ 🇮🇷🇮🇷
‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ⚫️ 🌒(1). بر امام حسین علیه السلام و یارانش 🌒(2).خبر ورود به کربلا 🌒(3).اين روز متعلق به امام حسين علیه السلام است. ┄─┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ 🌘(1). در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد . 👤عمربن سعد ،عمر بن حجاج را با ۵۰۰ سوار در كنار شريعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسى امام حسين علیه السلام و يارانش به آب شدند و اين رفتار غيرانسانى سه روز قبل از شهادت امام حسين علیه السلام صورت گرفت. ┄─┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─ ◾️ در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" •كه از قبیله "بجیله" بود • فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! 👤امام علیه‏ السلام فرمودند : خدایا ! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده 🗣حمید بن مسلم مي ‏گوید : به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود،  قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست ، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب مي‏آشامید تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فریاد مي‏زد : العطش! باز آب مي‏خورد، ولی سیراب نمي‏شد . چنین بود تا به هلاكت رسید . ┄─┅═༅𖣔3⃣𖣔༅═┅─