🔘 تقطیع بخشهایی از مستند «ناگفتههای مرصاد» توسط منافقین
احسان حامدیفر:
▫️خاطرات مورد استفاده در مجموعه مستند «ناگفته های مرصاد» را از زاویه نگاه #سردار_محمود_شاعری فرمانده جبهه جنگ روایت شده است و سپس یک سری از اطلاعات کلی #عملیات_مرصاد در مورد تعداد نیروهای #منافقین و نوع حرکت آنها به سمت ایران و… را هم به آن اضافه کردیم.
▫️سردار محمود شاعری در دوران دفاع مقدس قائم مقام لشکر ۷۱ روح الله استان مرکزی بوده است که فیلم گرفته شده توسط #منافقین در #عملیات_مرصاد را به دست آورده است. ما هم برای استفاده در مستند «ناگفته های مرصاد» یک نسخه از این فیلم را با رایزنیهایی که داشتیم گرفتیم و در این کار از آن استفاده کنیم.
▫️خاطرات شفاهی که سردار شاعری در این مستند بیان میکند از این جهت با اهمیت است که او در #عملیات_مرصاد حضور داشته و جزئیات ریزی را برای ما بیان میکند که تا امروز نشنیدهایم. او توضیحات خوبی را از نحوه عملکرد #منافقین حاضر در میدان جنگ، نحوه نبرد و پوشش آنها و حتی واکنشهای مردمی ارائه میدهند که تا امروز کسی آنها را برای ما بیان نکرده بود.
▫️در مسیر ساخت این مجموعه مستند با مسئله و مشکل خاصی روبرو نشدیم؛ اما بعد از اینکه ساخت آن به پایان رسید، به دلیل اینکه منافقین، بخشهایی از مستند را تقطیع و پخش کردند، حاشیههایی برای سردار شاعری ایجاد شد.
▫️بازخوردهای بسیار خوبی را از مخاطبانی که این مستند را تماشا کردند دریافت کردیم، فکر نمی کردیم به خاطر اینکه این اثر با امکانات مناسبی ساخته نشده است اینقدر مورد بازدید مردم قرار بگیرد و واکنشهای خوب داشته باشد.
بیشتر:
🌐 ammarfilm.ir/19004
➕ @AmmarFest
💢سینمای فقیر در بهشت سوژهها
🔸حاتمیکیا در صف منافقین!
▫️ابراهیم حاتمیکیا:
من بهعنوان فیلمبردار برای #عملیات_مرصاد رفته بودم. از طریق کرمانشاه که وارد شدیم، سر و وضعمان خاکی بود همان شکلی که بچههای بسیجی آن فضا داشتند. به شهر که وارد شدیم، همه یکجور مشکوکی به هم نگاه میکردند. همان اول به ما گفتند: «لطفاً بروید ریشتان را بزنید و لباسهایتان را هم عوض کنید.» گفتند: «شهر آلوده است.» معنایش این بود که الآن #منافقین داخل شهر شدهاند و تیپهایشان را شبیه ما کردهاند و الآن اینطوری قاطی ما هستند. عزیزی که همراه ما بود، ما را وارد یک مدرسه کرد. دیدم عدهای ردیف، گوشه دیوار ایستادهاند. تعدادشان خیلی زیاد بود. تیپها دقیقاً مثل ما؛ همهشان جزو منافقین بودند. از آن لحظه به بعد دیدم دیگر نمیتوانم به هر کسی اعتماد کنم. در آن میان چندین بار مرا به عنوان منافق گرفتند و گذاشتند گوشه دیوار؛ در حد اعدام. ماشین ما رزمی نبود. یکمرتبه ماشین را نگه میداشتند و روی ما اسحله میکشیدند. یکی دو بار اصلاً قبل از اینکه حرف بزنیم، ما را پیاده کردند. گلنگدنها را کشیدند که ما را به رگبار ببندند و ما هی داد زدیم که به خدا از گروه «روایت فتح» هستیم. بعد از آن مجبور شدیم در و دیوار ماشینمان را پر کنیم از اسامی «گروه روایت فتح» و «گروه تلویزیونی روایت فتح» که لااقل از دور ما را نزنند!
بیشتر:
🌐 ammarfilm.ir/18998
➕ @AmmarFest