eitaa logo
عـ.ـمـ.ـآ.ر.یـ.ـو.ن.³¹³
121 دنبال‌کننده
977 عکس
519 ویدیو
48 فایل
•﴿بِسمِ‌رب‌الحسێن؏﴾♥️! خــآدم ڪـآنــآل @AMMAR_YASER_313 شھیدخرازۍ✐ اگرکاربراۍرضاےخدآست پس‌گفتنش‌براۍچہ؟ پس‌کُپی‌حلالہシ فوروارد هم گشنگھ :)♥ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍•• بیسیمچی مون⇩ @BISIM_chii #التماس‌دعا📿 والسلام♥️ 200...🚶.....300
مشاهده در ایتا
دانلود
{•🌻🌙•} 😍 میدونستینــ‌ڪلمہ↓ «لااله‌الاالله»جمله‌ڪاملیستــ ڪ‌هنگام‌تلفظش لبــ‌تڪون‌نمیخوره؟😶 وگفتنــ‌اینــ‌ذڪرباعثــ‌رفع‌تشنگـے‌میشہ؟ دانشمندانــ👓 ثابت‌ڪرده‌اند‌ڪ‌گفتن🍃 «لااله‌الاالله»بزاق‌دهانــ رابہ ترشح‌مادهاے🌸 وامـےداردڪ‌تشنگـےراازبین‌میبرد.😍 هیچ‌ڪارخدابـےحڪمتــ‌نیستــ حتـےگفتن‌اذڪارش🌙 ↓. 💎 .↓  @dokhtaranehazrateAgha
✅ چگونه امام زمانی شویم 🍂قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان (عج) 🌱قدم اول: نماز اول وقت 🌱قدم دوم: احترام به پدرومادر 🌱قدم سوم: قرائت دعای عهد 🌱قدم چهارم: صبر در تمام امور 🌱قدم پنجم: وفای به عهد با امام زمان(عج) 🌱قدم ششم: قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی 🌱قدم هفتم: جلوگیری از پرخوری و پرخوابی 🌱قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه 🌱قدم نهم: غیبت نکردن 🌱قدم دهم: فرو بردن خشم 🌱قدم یازدهم: ترک حسادت 🌱قدم دوازدهم: ترک دروغ 🌱قدم سیزدهم: ڪنترل چشم 🌱قدم چهاردهم: دائم الوضو بودن 🌸 ⃟🌸 @dokhtaranehazrateAgha 🌸 ⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡♡♡♡♡♡ ♡♡♡♡♡ ♡♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡ ♡ ݕسم ࢪݕ اݪعشق ♥️ : فاطمه ولی نژاد من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن عمو برایمان عین پدر و مادر بودند . روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم ، زن عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند : 《چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟ 》رنگ صورتم را نمی دیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود ، خوب می فهمیدم که حالم به هم ریخته است . زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم می کرد که چند قدمی جلوتر رفتم ، کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم : 《این کیه امروز اومده؟ 》زن عمو همانطور که به پشتی تکیه زده بود ، گردن کشید تا از پنجره های قدی اتاق ، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد : 《پسر ابو سِیف ، مثل اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب . 》و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد : 《نهار رو خودم براشون می برم عزیزم ! 》خجالت می کشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب می دانستم زیبایی این دختر ترکمن شیعه ، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم ، این چنین پاره کرده است . تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد . صبح زود برای جمع کردن لباس ها به حیاط پشتی رفتم ، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریبا چشمم را بسته بود ، لباس ها را در بغلم گرفتم و به سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابلم ظاهر شد . لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمی توانست کنترش کند .... ادامه دارد ..... تایپ : ادمین کانال کپی ممنوع/حرام🚫 است . پیگرد الهی دارد .....🌸 @dokhtaranehazrateAgha ♡ ♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡♡ ♡♡♡♡♡ ♡♡♡♡♡♡
♡♡♡♡♡♡ ♡♡♡♡♡ ♡♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡ ♡ ݕسم ࢪب اݪعشق ♥️ : فاطمه ولی نژاد تا مرا دید با نگاهی که نمی توانست کنترلش کند بلند شد . شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمی پوشاند که من اصلا انتظار دیدن نامحرمی را در این صبح زود در حیاطمان نداشتم . دستانی که پر از لباس بود ، بادی که شالم را بیشتر به هم می زد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمی داد . با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ حیا و حجابم بودم که با یک دست تلاش می کردم خودم را پشت لباس های در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هرطرف می کشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی پروا بر اندازم می کرد . در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم ، نه می توانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم . دیگر چاره ای نداشتم ، به سرعت چرخیدم و با قدم هایی که از هم پیشی می گرفتند تا حیاط پشتی تقریبا دویدم و باورم نمی شد دنبالم بیاید ! دسته لباس ها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نجسش بود ، خودم را با بند رخت و لباس ها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد ، اما دست بردار نبود که صدای چندش آورش را شنیدم : 《من عدنان هستم ، پسر ابو سِیف ، تو دختر ابو علی هستی؟ 》 دلم می خواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود ، آتشش بزنم و نمی توانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباس های روی طناب خالی می کردم و او همچنان زبان می ریخت : 《امروز که داشتم میومدم اینجا ، همش تو فکرت بودم ! آخه دیشب خوابت رو می _ دیدم ! 》.... ادامه دارد ..... تایپ : ادمین کانال کپی ممنوع / حرام 🚫 است . پیگرد الهی دارد ...... 🌸 @dokhtaranehazrateAgha ♡ ♡♡ ♡♡♡ ♡♡♡♡ ♡♡♡♡♡ ♡♡♡♡♡♡
این هم دوقسمت جدید رمان تقدیم نگاهتون 💞😉 همراهمون باشید ....😃♥️
به نام خدای نسیم صبحگاهی 🍃
❣ هر همچون گل های آفتابگردان🌻 رو به سمت چشم می گشاییم و با سلام✋🏻 بر آستان جان می گیریم ... این خورشیـ☀️ـد حضور شماست که گرممان می کند نور بارانمان می نماید و می بخشد ... شکر خدا که شما را داریم😍🤲🏻 🌸🍃
دوستان میشه لطفا یه صلوات برای سلامتی و ظهور یوسف زهرا/ع/ بفرستیم؟! 🙃
☘ 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 💠"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💠 اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج