⚡️حکایات و حکمتها
⭕️🔸سختترین آزمون قضاوت
یکی از دوستان قدیمی که در ارتش با درجه تیمساری خدمت میکرد روزی مطلبی را برای من تعریف کرد که فوقالعاده زیبا بود:
در سال ۱۳۵٠ هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت میکردم، آزمونی در ارتش برگزار شد تا افراد برگزیده در رشته حقوق عهدهدار پستهای مهم قضائی در دادگاههای نظامی ارتش شوند.
در این آزمون، من و ۲۵ نفر دیگر رتبههای بالای آزمون را کسب کرده و به دانشگاه حقوق قضائی راه یافتیم.
دوره تحصیلی، یک ساله بود و همه با جدیت دروس را میخواندیم.
یک هفته مانده به پایان دوره، روزی از درب دژبانی در حال رفتن به سر کلاس بودم که ناگهان دیدم دو نفر دژبان با یک نفر لباس شخصی منتظر من هستند و به محض ورود من فرد لباس شخصی که با ارائه مدرک شناسایی خود را از پرسنل سازمان امنیت معرفی میکرد مرا البته با احترام، دستگیر و با خود به نقطه نامعلومی برده
و به داخل سلول انفرادی انداختند.
هرچه از آن لباس شخصی علت بازداشتم را میپرسیدم، چیزی نمیگفت و فقط میگفت:
من مأمورم و معذور و چیز بیشتری نمیدانم!
اول خیلی ترسیده بودم. وقتی داخل سلول انفرادی رفتم و تنها شدم، افکار مختلفی ذهنم را آزار میداد.
از زندانبان خواستم تلفنی به خانهام بزند و حداقل خانوادهام را از نگرانی خلاص کند که ترتیب اثری نداد و مرا با نهایت غم و اندوه
در گوشه بازداشتگاه به حال خود رها کرد.
آن روز، شب شد و روزهای دیگر هم به همان ترتیب گذشت و گذشت، تا اینکه روز نهم، در حالی که انگار صد سال گذشته بود، رسید.
صبح روز نهم مجددا دیدم همان دو نفر دژبان
به همراه همان لباس شخصی به دنبال من آمده
و مرا با خود برده و یکراست به اتاق رئیس دانشگاه که درجه سرلشکری داشت، بردند.
افکار مختلف و آزاردهنده لحظهای مرا رها نمیکرد و شدیدا در فشار روحی بودم.
وقتی به اتاق رئیس دانشگاه رسیدم، در کمال تعجب دیدم تمام همکلاسیهای من هم با حال و روزی مشابه من در اتاق هستند و البته همگی هراسان و بسیار نگران بودند.
ناگهان همهمهای بپا شد که ناگهان در اتاق باز شد
و سرلشکر رئیس دانشگاه وارد اتاق شده و ما همگی بلند شده و ادای احترام کردیم.
رئیس دانشگاه با خوشرویی تمام با یکایک ما دست داده و در حالی که معلوم بود از حال و روز همه ما کاملا آگاه بود، اینچنین به ما پاسخ داد:
هرکدام از شما که افسران لایقی هم هستید، پس از فارغالتحصیلی، ریاست دادگاهی را در سطح کشور به عهده خواهید گرفت و حالا این بازداشتی شما، آخرین واحد درسی شما بود که بایستی پاس میکردید.
و در مقابل اعتراض ما گفت:
این کار را کردیم تا هنگامی که شما در مسند قضاوت نشستید، قدرتمند شدید و قلم در دستتان بود از آن سوءاستفاده نکنید و از عمق وجودتان حال و روز کسی را که محکوم میکنید، درک کرده و بیجهت و از سر عصبانیت یا مسائل دیگر کسی را بیش از حد جرمش، به زندان محکوم نکنید!
در خاتمه نیز از همه ما عذرخواهی شد و همه نفس راحتی کشیدیم.
به قول سعدی شیرازی:
زیر پایت چون ندانی، حال مور
همچو حال توست، زیر پای فیل
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مومن با سه چیز سخت امتحان میشه‼️
دوست داری بدونی چیا؟
پس بریم پای درس امام صادق و کلامی از ایشون بشنویم👆
#استوری_حدیث #امام_صادق
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
❤️ به به عجب طرحی 😍
قبطه میخوریم به حال این عزیزان...
کاشکی ما هم با اینها رفته بودیم...
کاشکی ما هم لایق میهمانی میشدیم که میزبانش حاج قاسم هست...
کاشکی ...
این تصویر با قلبمون بازی میکنه😭
خوشا به حال شهدا
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خدایا دلم برات تنگ شده!
رضوان خدا بر علامهی مصباح، چقدر انسان لطیف و زلالی بودن ایشون
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
🇵🇸رسانه عمار
🎥 خدایا دلم برات تنگ شده! رضوان خدا بر علامهی مصباح، چقدر انسان لطیف و زلالی بودن ایشون #رسانه_عم
این نکته ای که دیشب براتون قرار دادم از توصیه های آیت الله مصباح رو گوش دادید؟
می بینید عالم روحوعالم جسم چه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند؟
تا حالا به این موضوع فکر کرده بودیدکه حال خوب روح چطور می تونه جسم رو سر حال کنه؟؟؟؟
عجبا🙄😳
17.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرآن#باصدای استاد عبدالباسط تلاوت قرآن کریم 😍
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تغییر زمانی رخ می_دهد که تصمیم بگیرید کار متفاوتی انجام دهید _.
باید تمایل داشته باشید که از منطقه امنتون خارج شین .. دگرگون کننده ترین اتفاقات زندگی بعد از پذیرش وضعیت نا آشنا و چالش برانگیز به وجود میان....
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
از خدا بخواه!
🔸️مرحوم آشیخ عباس تهرانی استاد اخلاق بود و از شاگردان میرزا جواد آقای تبریزی. طلبهها او را دعوت کرده بودند، روزهای جمعه در مدرسه حجتیه قم درس اخلاق میگفتند و بعد هم دعای ندبه میخواندند.
🔸️در درس اخلاقشان گفتند یک شب من (به نظرم زخم معده هم داشت) دلم درد گرفت، از خواب بیدار شدم، گفتم صبر میکنم، سختی درد را تحمل میکنم، دعا نکردم که خدایا رفع کن.
🔸️کمی گذشت، دیدم نمیتوانم تحمل کنم، گفتم: خدایا اگر صلاح میدانی درددل اذیتم میکند!
🔸️مقداری گذشت شاید هم سختتر شد، گفتم: خدایا از تو میخواهم این را شفا بدهی!
🔸️قدری صبر کردم، [خوب نشد، گفتم:] خدایا التماس میکنم، خواهش میکنم قسم میدهم به پیر به پیغمبر!
🔸️ائمه را شفی قرار میدهم، بخواهید از خدا!
🔸️کارم به جایی رسید که گفتم: کسی نیست درد مرا شفا بدهد؟!
[تا این را گفتم]، دلم خوب شد.
🔸️اینها مقدمه بود که تو بفهمی که اول صبرت بی حد نیست.
🔸️ثانیاً ایمانت هم دست خودت نیست.
🔸️درسی است برای دیگران که سعی کنند، تمرین کنند، در هر حالی هرچه دارند و دوست دارند، از خدا بخواهند. هرچه کم دارند و تلاش میکنند به دست بیاورند، اول از خدا بخواهند
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135